اسلایدرتربیت رسانه‌ایرسانه و فضای مجازییادداشتها

ارزش‌داوری و کنترل احساسات

قسمت اول: ماهیت احساسات و پایش آن‌ها

سیدعلی موسوی جزایری پژوهشگر حوزه تربیت رسانه‌ای در یادداشتی برای اندیشکده رهیافت نوشت:

هنگامی که از ابعاد یا حیثیت‌های وجودی انسان سخن می‌رود، سه‌گانۀ بینش، گرایش و کنش یا شناخت، احساسات و رفتار، جزو ساده‌ترین و پرتکرارترین تقسیم‌بندی‌ها از ابعاد مهم وجود انسان محسوب می‌شود.

نکتۀ جالب در این سه‌بُعد آن است که اندیشۀ بشری همواره تلاش کرده است هم شناخت و هم رفتار انسان را با معیارهای مختلفی قضاوت کند؛ اما این قضاوت و ارزش‌داوری یا اصلاً دربارۀ احساسات صورت نپذیرفته یا بسیار کمتر از قضاوت بینش و کنش دراین‌باره سخن رانده شده است. درخصوص ارزش‌داوری بینش و شناخت انسان، فلاسفه در طول تاریخ بحث‌های مفصلی را صورت‌بندی کرده‌اند که به اجمال می‌توان گفت ملاک درست یا غلطی شناخت انسان، مطابقت یا عدم انطباق آن با واقعیت است؛ آن شناختی معتبر و درست است که مطابق با واقعیت است و آن شناختی نادرست است که مطابق با واقع نباشد. همچنین همواره در فلسفۀ اخلاق یا علوم انسانی، سخن از فعل خوب و غلط یا عمل شایسته یا ناشایسته و ملاک آن است. دانشمندان این حوزه‌ها هر‌کدام با رویکردهای خاص خودشان ملاکی را به‌عنوان اخلاق یا عمل اخلاقی و همچنین فعل درست یا غلط در‌نظر گرفته‌اند. برای مثال، گفته می‌شود دروغ بد است یا برای داشتن کسب‌وکاری پر‌رونق باید فلان تدابیر بازاریابی را انجام داد یا برای تأثیرگذاری بیشتر روی مخاطب باید از فلان ترفند رسانه‌ای استفاده کرد. همان‌طور که ملاحظه می‌شود، ارزش‌داوری و قضاوت شناخت‌ها و رفتارهای گوناگون انسان‌ها مبحثی جاافتاده در میان مباحث علمی و فلسفی است؛ اما این نوع مباحث ارزش‌شناسانه درخصوص احساسات یا عواطف انسانی با این طول و تفصیل انجام نگرفته است. علت این امر شاید این باشد که اساساً تصور این است که انسان بر برانگیختگی احساسی خود تسلط و کنترلی ندارد و لذا مباحث ارزشی دربارۀ عواطف، سالبه به انتفاع موضوع است.

مدعای ما در این پژوهش آن است که نه‌تنها احساسات انسانی را می‌توان قضاوت و ارزش‌داوری کرد، بلکه هر فرد باید به‌طور پیوسته این خودارزیابی را انجام داده و میان احساسات خوب و بد خویش داوری و تلاش کند تا احساسات مثبت را برانگیزد و از احساسات منفی دوری کند. با انجام سه گام «شناسایی احساس» (پایش)، «شناخت علل و پیامدهای احساس» (تبیین) و «ارزش‌داوری احساس» (قضاوت)، زمینه برای کنترل و مدیریت احساسات فردی فراهم می‌شود. شخصی که خودآگاهی لازم را دربارۀ چیستی، چرایی و اهمیت (ارزش) احساسات متنوع خود دارد، می‌تواند در‌جهت کاهش احساسات منفی و گسترش احساسات مثبت خویش گام برداشته و از نتایج و تبعات بسیار مهم آن بهره‌مند گردد.

ارزش‌داوری و کنترل احساسات به‌عنوان مهارتی کلی در طول زندگی مطرح است؛ اما این مهارت به‌طور خاص در سواد رسانه‌ای اهمیت می‌یابد. علت آن است که یکی از دغدغه‌ها و رسالت‌های آموزش سواد رسانه‌ای به‌طور کلی، توانمند‌ساختن مخاطبان رسانه‌ها برای مدیریت و کنترل آثار رسانه‌هاست. ‏(پاتر، ۱۳۹۹: 67) از سوی دیگر، قطعاً یکی از آثار رسانه‌ها، تأثیر آن‌ها بر احساسات مخاطبان است. ‏(محسنیان‌راد، ۱۳۹۹: 895 و 898) از همین رو، شناخت و مدیریت احساسات یکی از سرفصل‌های سواد رسانه‌ای است. نظریۀ ارزش‌داوری احساسات گامی در‌جهت مدیریت صحیح احساسات در طول زندگی به‌طور عام و کنترل آثار احساسی حاصل از رسانه‌ها به‌طور خاص است. این نظریه مخاطب رسانه‌ها را در‌جهت رصد و کنترل وضعیت احساسی خود هنگام مواجهه با رسانه توانمند می‌سازد.

ما در این مجموعه یادداشت‌ها تلاش می‌کنیم تا گام‌به‌گام، مبانی علمی و اصول عملی ارزش‌داوری و کنترل احساسات را صورت‌بندی نماییم. بدین منظور، چهار گام را در مجموعۀ این یادداشت‌ها طی خواهیم کرد:

  1. ماهیت احساسات و پایش آن‌ها
  2. علل و پیامدهای احساسات
  3. نحوۀ ارزیابی احساسات و ملاک‌های آن
  4. نحوۀ کنترل احساسات

ماهیت احساسات

به دلیل وضوح نسبتاً بیشتری که دو بُعد شناخت و رفتار در مقایسه با بُعد احساسی انسان دارد، معمولاً تعاریف این دو بُعد سرراست‌تر، دقیق‌تر و کمتر مورد مناقشه است؛ اما بُعد احساسی انسان هم برای خود انسان و هم برای دانشمندان حوزه‌های مرتبط مانند روان‌شناسی و اخلاق، وضوح کمتری داشته و لذا تعاریف بُعد احساسی وجود انسان هم دشوارتر و هم پر مناقشه‌تر بوده است؛ به‌گونه‌ای که در علوم مختلف با واژه‌های گوناگونی روبه‌رو هستیم که به‌نظر می‌رسد در‌نهایت همه‌شان به بُعد احساسی انسان اشاره دارند؛ مفاهیمی مانند تمایل، عاطفه، حس، احساس، انگیزه، کشش، هیجان، میل، گرایش و… همگی بخشی از وجود انسان هستند در عین اینکه هیچ‌کدامشان را واقعاً نمی‌توان از سنخ دانش یا از سنخ رفتار دانست.

با اتکا به فهم عرفی و عمومی از مفهوم احساس، اجمالاً بیان می‌کنیم احساسات همان تجربه‌های درونی هستند که معمولاً گرایش ما را به انجام یا دوری از کارها یا پدیده‌های مشخص ایجاد می‌کنند. مقصود از «تجربۀ درونی» آن است که تجربۀ احساسات برای هر فردی منحصر‌به‌فرد بوده و دیگران جز به آثار و بروزات ظاهری احساسات (و نه اصل تجربۀ) ما پی نمی‌برند. خشم، خوشحالی، افسردگی، آرامش، ترس، مشمئزبودگی و… ازجمله احساسات انسان هستند.

مقصود این پژوهش از واژۀ احساس هم مفهوم «هیجان»[1] و هم مفهوم «نگرش»[2] در ادبیات روان‌شناسی است؛ به‌عبارت‌دیگر، عنصر احساس هم در هیجان و هم در نگرش یافت می‌شود؛ با این تفاوت که هیجان معمولاً هیچ متعلَّق یا ابژه‌ای ندارد و به‌صورت کلی از سوی فرد تجربه می‌شود (مانند احساس خشم، ناراحتی یا شادی به‌طور کلی) ولی نگرش، احساسی است که به شخص، پدیده یا رفتار معینی ناظر باشد؛ مثل اینکه از فلان شخصیت خوشمان بیاید یا رفتار خاصی را چندش‌آور ارزیابی کنیم.

هیجان عبارت است از «واکنش چند‌وجهی بدن به هرچیزی که منع‌کننده یا تسهیل‌کنندۀ فرد در رسیدن به اهدافش شود.» ‏(فریجدا، 1993 به نقل از محسنیان راد، ۱۳۹۳: 269) هیجان ابعاد و مؤلفه‌های گوناگونی دارد. از هنگامی که هیجانی برانگیخته می‌شود تا زمانی که اثرات درونی و بیرونی خود را برجای گذارد، ابعاد گوناگونی از هیجان بروز و ظهور پیدا می‌کند. این مؤلفه‌ها به ترتیب تحقق عبارت‌اند از:

  1. شناخت‌های شخص دربارۀ هیجان و موقعیت‌های مرتبط با آن: فرایندی هیجانی ممکن است با ارزیابی شناختی آغاز شود. وقتی دربارۀ‌ ارزیابی شناختی سخن می‌گوییم، یعنی فرد به موقعیت فعلی خود معنایی شخصی می‌دهد. مثلاً اگر فکر کنیم که فروشنده سعی می‌کند ما را فریب دهد، احتمال دارد خشمگین شویم.
  2. تجربۀ شخصی و ذهنی هیجان: همان حالت هیجانی یا حال‌و‌هوای احساسی است که هر هیجان به همراه می‌آورد. خود احساس خشم، ترس، شادی، افسردگی و… که به‌صورت خودآگاه تجربه می‌شود، تجربۀ ذهنی هیجان را رقم می‌زند.
  3. گرایش به اعمال معین: هیجانات انسان را به اندیشیدن یا عمل در جهتی معین وادار می‌کنند. مثلاً ممکن است خشم، تمایل به ضربه یا آسیب فیزیکی به افراد و اشیا را ایجاد کند.
  4. پاسخ‌های جسمانی درونی: پاسخ‌های فیزیولوژیکی و زیستی به احساس ایجاد‌شده؛ مانند افزایش ضربان قلب، فعالیت غدد عروق و… .
  5. جلوه‌های چهره: انقباض عضلات مختلف صورت مانند گونه‌ها، لب‌ها، بینی، ابروها و… که در نتیجۀ احساس به‌وجود‌آمده رخ می‌دهد.
  6. واکنش به هیجان: یعنی چگونه کنارآمدن، مقابله یا واکنش نشان‌دادن افراد به هیجان‌های خود یا موقعیت‌های برانگیزانندۀ هیجان‌ها. ‏(اتکینسون و دیگران، ۱۴۰۰: 397-398)

نگرش نیز بر‌اساس تعریف منتخب عبارت است از نظامی بادوام که شامل یک عنصر شناختی،[3] یک عنصر احساسی[4] و یک تمایل به عمل[5] است. ‏(فریدمن و همکاران، 1970 به نقل از کریمی، ۱۳۹۵: 224) نگرش یعنی مطلوب یا نامطلوب ارزیابی‌کردن اشیا، افراد، موقعیت‌ها یا هر جنبۀ دیگری از جهان. نگرش‌ها بیانگر احساسات هستند. ‏(اتکینسون و دیگران، ۱۴۰۰: 611-612) بنابراین، نگرش نیز خالی از احساس نیست و حتی محسنیان‌راد (1399) نگرش را اساساً احساسی خاص به یک محصول یا شخص یا ایده‌ای خاص می‌داند. ‏(محسنیان‌راد، ۱۳۹۹: 895)

با توجه به تعریف هیجان و نگرش، می‌توانیم چنین جمع‌بندی کنیم: آنچه که ما باعناوینی همچون خشم، شادی، ترس، امید، افسردگی، اضطراب، لذت و… به شکل درونی تجربه می‌کنیم، هم می‌تواند به‌صورت مطلق و کلی در ما برانگیخته گردد و هم این احساس خشم، شادی، ترس و… می‌تواند همبسته و همراه با عنصری شناختی از جهان پیرامون بوده و به اصطلاح موضوع یا ابژه داشته باشد. ‏(کریمی، ۱۳۹۵: 225) برای مثال، اگر شخصی جمله‌ای ناروا به ما بگوید، حالت و هیجان خشم در ما برانگیخته می‌شود؛ اما اگر آن فرد در ذهن ما همراه و همبسته با مفهوم «شرارت» یا «جهالت» گردد (عنصر شناختی) و از آن روز به بعد هرگاه او را به‌خاطر می‌آوریم، از او احساس تنفر و کینه کنیم (عنصر احساسی)، در این حالت می‌توانیم بگوییم نگرش جدیدی در ما ایجاد شده است. تفاوت دوم میان نگرش و هیجان آن است که هیجان معمولاً زمان‌مند و موقتی است و هرگاه که محرک هیجان از بین برود (مانند پایان‌یافتن مهمانی یا دور‌شدن انسان بدخلق یا اتمام صحنۀ هیجانی یک فیلم)، آن هیجان نیز کم‌کم رو به افول رفته تا کاملاً از بین برود اما «نگرش‌ها معمولاً دارای ثبات و دوام قابل توجهی‌اند.» ‏(کریمی، ۱۳۹۵: 225) مثلاً احساسی که به فلان شخصیت یا فلان غذا یا فلان مکان داریم، معمولاً تا مدت زیادی با ما همراه است؛ فقط ممکن است به آن فکر نکنیم؛ ولی اگر به آن ابژۀ خاص فکر کنیم، نگرش یا احساس خاص ما به آن، مجدداً در ما برانگیخته می‌شود.‌

نظریۀ ارزش‌داوری احساسات ناظر به قضاوت و کنترل هر دو پدیدۀ هیجان و نگرش در افراد است؛ یعنی درصدد است تا شخص را هم در‌خصوص هیجاناتی که هنگام مواجهه با محرک‌های گوناگون (به‌خصوص رسانه‌ها) تجربه می‌کند، آگاه و توانمند ساخته و هم او را بر نگرش‌ها و احساساتی که به شکل همبسته با دیگر پدیده‌ها تجربه می‌کند، مسلط سازد.

ردگیری و پایش احساسات

اولین مهارت کنترل احساسات فردی، ردگیری هیجان یا نگرش خویش است. افراد در مواجهه با موقعیت‌های گوناگون و به‌خصوص مواجهه با محتواهای رسانه‌ای مختلف، باید توانایی پایش (مانیتورینگ)[6] یا رصد پیوستۀ احساسات خویش را داشته باشند. هرچه مهارت فرد در پایش و ردگیری لحظه‌ای احساسات خویش بیشتر باشد، بدین معناست که اولاً او به کوچک‌ترین هیجان یا نگرش خود در لحظه واقف است و ثانیاً دقیقاً می‌داند کدام‌یک از محرک‌های موجود در موقعیت، آن هیجان یا نگرش به‌خصوص را در او برانگیخته یا القا کرده است.‌

تجربۀ هیجانات و نگرش‌ها، تجربه‌ای بی‌واسطه است و همۀ انسان‌ها (و حتی حیوانات) می‌توانند احساسات خود را تجربه کنند. در اصطلاح حکمای اسلامی، فهم ما از احساساتمان از سنخ علم حضوری است که در آن، شخص بی‌واسطه معلوم را می‌یابد. اما تجربۀ آشکار و بی‌واسطۀ احساسات، بدین معنا نیست که فرد لزوماً برای پایش احساسات خود توانایی دارد. پایش احساسات از دو جهت با فهم کلی احساس متفاوت است: اولاً پایش، به‌معنای درک دقیق جزئیات احساسات مختلف خویش و فهم شباهت‌ها و تفاوت‌های جزئی میان آن‌ها و در طول زمان است و ثانیاً، در مهارت پایش احساسات، فرد تا حد زیادی می‌داند کدام احساس خاص، در کدام وضعیت و توسط کدام محرک ایجاد شده است. برای مثال، فردی که مهارت بالای پایش احساسات خویش را دارد، می‌داند که هرگاه به فلان مهمانی برود، حوصله‌اش سر می‎رود یا هنگامی که فلان خبرگزاری خاص را تماشا کند، به اشخاص و گروه‌های مشخصی احساس تنفر پیدا می‌کند.

مهارت پایش احساسات علاوه‌بر اینکه به ویژگی‌های ذاتی انسان بر‌می‌گردد و افرادی که هوش عاطفی بالاتری دارند، در فهم احساسات خود موفق‌ترند ‏(پاتر، ۱۳۹۹: 169)، اما به‌نظر می‌رسد می‌توان با تمرین و تکرار و دقت نظر، این مهارت را گسترش داد. در ادامه، برخی توصیه‌ها برای افزایش قدرت پایش احساسات فردی را بیان می‌کنیم:

  1. صداقت:

برای پایش دقیق احساسات، باید با خودمان روراست باشیم. ممکن است از برخی هیجانات یا حالت‌هایی که در ما در موقعیت‌های مختلف ایجاد می‌شود، ناخشنود شویم و لذا تلاش کنیم تا آن احساسات را سرکوب یا انکار کنیم. برای مثال، ممکن است فردی به فلان عمل قبیح، نگرشی مثبت و احساس خوبی داشته باشد؛ اما چون آن عمل با عقاید او در تضاد است، سعی می‌کند آن نگرش خاص را سرکوب کند. نکتۀ مهم در این قسمت آن است که بدانیم هیچ‌کس جز خود ما از احساسات ما با‌خبر نیست و لذا نیازی نیست تا احساساتمان را نادیده بگیریم؛ حتی اگر بسیار وحشتناک یا چندش‌آور یا ناامیدکننده به‌نظر برسد. اتفاقاً اگر از هیجان یا نگرشی خاص در خودمان خوشمان نمی‌آید، اولین گام برای تغییر آن احساس منفی، پذیرش آن است؛ به معنای اینکه به هرحال و هر دلیلی اکنون من این احساس را دارم. نادیده‌انگاری احساسات به‌معنای نداشتن صداقت فردی است و البته صداقت با خود، اولین گام اصلاح است.

  1. تمرکز بر درون:

گاهی اوقات جذابیت یا تحریک‌کنندگیِ پدیده‌های موجود در محیط بیرونی و فیزیکی به حدی است که ما را از توجه به پدیده‌ها و رخدادهای درونی همچون افکار، خیالات، تصورات و احساسات باز می‌دارد. نتیجۀ چنین وضعیتی آن می‌شود که ما در زمان‌هایی که محرک‌های بیرونی، با قدرت خودنمایی می‌کنند (همچون مهمانی شلوغ، یا صحنۀ حساس فیلم، یا سروصدایی که از گوشۀ خیابان بلند می‌شود) از احساسات و حالات درونی خود غافل می‌شویم و زمانی مجدداً به درون خودمان باز می‌گردیم که دیگر آن احساسی که در آن لحظه ایجاد شده بود، از بین رفته یا کم‌رنگ شده است. به همین دلیل، باید مهارتی را که من «رصد موازی» می‌نامم، با تمرین ارتقا دهیم.

رصد موازی بدین معناست که فرد در موقعیت خاصی که قرار می‌گیرد، می‌تواند هم آنچه را که در بیرون و دنیای واقعی اتفاق می‌افتد، تماشا کند و هم می‌تواند هم‌زمان حالات درونی خود را همراه با اتفاقات بیرونی رصد کرده و نسبت میان این دو جهان درون و برون را با هم تفسیر کند. برای مثال، فردی که از چنین مهارتی برخوردار است، هم‌زمان می‌بیند و درک می‌کند که چگونه سکانس‌ها و صحنه‌های مختلف یک فیلم، احساسات او را لحظه‌به‌لحظه بالا و پایین می‌کند؛ گاهی هیجان‌زده می‌شود، گاهی غمگین می‌گردد، گاهی کسل و بی‌حوصله می‌شود و گاهی نیز به عوامل فیلم احساس تحسین پیدا می‌کند. همچنین درک می‌کند که فلان‌بخش از کتابی که در‌حال مطالعه است، چگونه احساس او را به پدیدۀ خاصی عوض کرده و او از اینکه چنین نگاهی نیز می‌تواند به این پدیده وجود داشته باشد، شگفت‌زده شده است.

گفتنی است که گاهی اوقات، برای فهم و درک عمیق و دقیق احساسات خویش باید محرک‌های بیرونی را کنار زده و برای لحظاتی، به‌طور خاص به درون خود توجه کنیم. لذا خلوت‌کردن با خود، وقفه[7] در ایجاد پخش فیلم، خاموش‌کردن صفحۀ موبایل، خیره‌شدن از صفحۀ تلویزیون به سقف و گرداندن چشمان خود از صفحات کتاب، همگی ترفندهایی سودمند برای متوجه‌کردن خود از توجه به بیرون به توجه به درون است که می‌تواند در رصد موازی احساسات بسیار مؤثر باشد.

  1. مقایسۀ زمانی:

احساسات انسان چنین خاصیتی دارد که از شدت آشکاربودگی، پنهان است؛ به‌عبارت‌دیگر، احساسات هر فرد، واقعیت او، هستی او، جهان او، من او و «بودن» او را در همان لحظه می‌سازد. لذا از آنجایی که انسان نمی‌تواند به‌سادگی از آنچه که هستی و بودن او را در لحظه می‌سازد، فارغ و خارج شود و از بیرون به کل ماجرا نگاه کند، معمولاً تشخیص احساسات عمیق در لحظه دشوار است.

با توجه به قاعدۀ «تُعرف الاشیاء باضدادها»، هنگامی می‌توانیم احساس خود را در لحظه بفهمیم، که ضد آن را قبلاً درک کرده باشیم؛ خشم زمانی ادراک می‌شود که قبل از آن آرام بوده‌ایم؛ وگرنه کسی که همیشه خشمگین است، نمی‌تواند خشم را تشخیص دهد؛ آرامش زمانی معنا پیدا می‌کند که غلیان و اضطراب درونی را قبلاً تجربه کرده باشیم؛ صمیمیت را وقتی می‌فهمیم که غربت و بیگانگی را درک کرده باشیم و… . به همین جهت، اگر می‌خواهیم در پایش احساسات خود موفق باشیم، باید آن‌ها را در طول زمان مقایسه کنیم؛ قبل و بعد از مهمانی، قبل و بعد از تماشای فیلم، قبل و بعد از فلان‌صحنه از فیلم، قبل و بعد از ملاقات با فلان‌شخص، قبل و بعد از ورود به دانشگاه، قبل و بعد از نماز و… .

  1. یادداشت‌برداری از تجارب احساسی:

مانند همۀ اطلاعات و داده‌ها، اطلاعاتی که دربارۀ احساسات خود در موقعیت‌های مختلف به‌دست می‌آوریم، ممکن است در طول زمان فراموش شوند؛ مثلاً فراموش کنیم که از هم‌نشینی با فلان‌شخص چقدر زجر کشیدیم، یا فلان‌سریال چقدر ترسناک بود که باعث شد ساعت‌ها استرس داشته باشیم یا چگونه فلان جملۀ انگیزه‌بخش، روزها به ما انگیزۀ کار و فعالیت می‌داد. لذا در نتیجۀ این فراموشی، ممکن است مجدداً به همان احساسات منفی دچار شده یا از تجربۀ مجدد آن احساس مثبت، محروم شویم. بنابراین توصیه می‌شود که حداقل درخصوص احساسات بسیار منفی یا احساسات بسیار مثبت، درخصوص موقعیتی که آن‌ها را برای ما رقم زده است، یادداشت‌برداری کنیم تا از برانگیختگی مجدد آن احساس منفی جلوگیری کرده یا مجدداً آن احساس مثبت را متجلی نماییم.

پایان قسمت اول

 

منابع

‏‫اتکینسون، ریتال؛ اتکینسون، ریچاردسی؛ اسمیت، ادوارد؛ بم، داریل؛ و هوکسما، سوزان‌نولن. (۱۴۰۰). زمینۀ روان‌شناسی هیلگارد. ترجمۀ بهروز بیرشک، مهرداد بیک، رضا زمانی، سعید شاملو، مهرناز شهرآرای، یوسف کریمی، نیسان گاهان، مهدی محی‌الدین‌بناب و کیانوش هاشمیان). تهران: رشد. (نشر اثر اصلی ۱۳۸۴)

‏‫پاتر، دبلیوجیمز (۱۳۹۹). سواد رسانه‌ای. ترجمۀ احسان شاه‌قاسمی، تهران: سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی.

‏‫کریمی، یوسف (۱۳۹۵). روان‌شناسی اجتماعی (نظریه‌ها، مفاهیم و کاربردها). تهران: ارسباران.

‏‫محسنیان‌راد، مهدی (۱۳۹۳). ارتباطات انسانی. چاپ دوم، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت).

‏‫محسنیان‌راد، مهدی. (۱۳۹۹). رسانه‌شناسی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت).

[1] . emotion

[2] . attitude

[3] . cognitive

[4] . feeling

[5] . action tendency

[6] . monitoring

[7] . pause

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا