تاریخ پژوهی جریان های اصلی در تحولات هویت جنسی در ایران معاصر
ورود اندیشه و ارزشهای مدرن به ایران در سده اخیر با تحولات فرهنگی و اجتماعی زیادی در جامعه همراه بوده است. در این میان یکی از حوزههایی که بسیار در این زمینه متاثر شده ، حوزه زنان است که زمینههای شروع آن را میتوان از دوره مشروطه و با شکلگیری مدارس نوین دخترانه پیگیری نمود. این تفکرات و اندیشهها که علاوه بر مفاهیم عامی مانند فردگرایی بر محوریت برابری زن و مرد در تمامی عرصهها قرار داشته به تدریج در جامعه شهری ایرانی گسترش پیدا نمود. علاوه بر این ساختارهای کلان کشور نیز که در جریان مدرنیزاسیون متحول شده بود به شکلی غیرمستقیم این مفاهیم را به جامعه القا میکرد. هرچند پس از انقلاب بسیاری از گروه و سازمانهای روشنفکری از میان رفت اما پس از گذشت حدود یک دهه این جریان شروع به بازیابی خود در جامعه کرد. همچنین بسیاری از ساختارهای آموزشی و اجتماعی کلان نیز بدون تحولات بنیادی پس از انقلاب به فعالیت خود ادامه دادند و از این رو شاهد تحولات هویتی زیادی در حوزه زنان در این برهه شدیم.
مفهوم محوری در این مسئله جنسیت و به تبع آن هویت جنسیتی یا جنسی و نقشهای جنسیتی است. در کنار این مفهوم، نوع نگاه به خانواده و ساختار آن نیز در این مسئله اثرگذار است. با بررسی تحولات هویت جنسیتی در ایران معاصر چند جریان اصلی به چشم میخورد که بایستی به آنها توجه نمود تا به تحلیلی صحیح در این زمینه رسید.
جریان سنتی
جریان اول که ریشهای طولانی داشته و در قرون متمادی بر خانواده ایرانی حاکم بوده است، جریان سنتی است که نگاهی خاص به جنس زن داشته و به نوعی تنها جایگاه ممکن برای زن را خانواده میدیده است. این تفکر تا پیش از دوران معاصر بهنسبت رادیکال تر بوده و به زن به عنوان یک انسان درجه دو نگاه میشده است. این نگاه در آثار نثر گویاتر از آثار منظوم است.در بخشی از کتاب عجایب نامه تحت عنوان «ذکر طبایع النساء و اخلاقهم» آمده است: «بدان که آفریدگار عزوجل زن را بیافرید از بهر راحت مردان و از بهر بلای مردان…عقل عزیزتر از همه چیزهاست و از زن دریغ داشت…زنان چون عورتند و چاره ایشان جز خانه نگه داشتن هیچ نیست.»
بر اساس نگاه مفهوم «انتخاب» نیز برای زنان چندان معنایی نداشت. دختران را در صورت داشتن خواستگار در سنین نه تا دوازده سالگی شوهر می دادند و همسر آینده نه بر اساس علاقه که برصلاحدید بزرگ خانواده انتخاب می گردید. طلاق نیز هنگامی صورت میگرفت که زن نتواند بچه بیاورد و یا خیانتی صورت بگیرد. مشاغل زنان نیز در این دوران محدود در گیس سفیدی، ملایی، دلاکی، تدریس اطفال یا دارو در چشم کردن بود. سوادآموزی نیز به خصوص نوشتن در میان زنان قبح فراوانی داشته است. با توجه به این نکات میتوان ادعا نمود مهمترین نقش زنان در این دوران، جایگاه آنان بهعنوان همسر و مادر بود. از این رو زنانی که در این دو نقش ناموفق بودند با عناوینی چون «ترشیده» و «اجاق کور» تا حدود زیادی علت وجودی خود را از دست میدادند. البته این رویکرد پس از دوران معاصر متحول شد اما وجه اشتراک آن با دوران گذشته منحصر کردن زن به خانواده و نقشهای خانوادگی است.
جریان روشنفکری
جریان دومی که به خصوص در صد سال گذشته در این عرصه بیشترین اثرگذاری را داشته است جریان روشنفکری است که با گسترش مفاهیم و ایده های جدید و مدرن در این زمینه دغدغه سازی کرده است. این جریان با شکل گیری جنبش مشروطه به تدریج بواسطه بازشدن فضای جامعه توانستند اندیشه های خود را بیان کرده و از ظرفیت های مختلفی در این زمینه استفاده نمایند. تشکیل انجمن، تاسیس مدارس جدید و هم چنین استفاده از رسانه های جمعی از مهمترین ظرفیت هایی است که زنان پی رو جریان روشنفکری از آن بهره بردند اما در این میان راهبرد اصلی آنان تأکید بر آموزش زنان بود زیرا به دنبال این بودند که با ایجاد تردید نسبت به اعتقادات سنتی در نسل جدید بتوانند زنانی با ارزشها و مفاهیم جدید تربیت نمایند. موضوعی که احتمالا برخی از علمای آن دوره به آن پی برده و به همین دلیل به مخالفت صریح با این مدارس پرداختند. این جریان در دوران پهلوی اول و با پشتیبانی دولتی پیش رفت و در کنار گسترش مدارس نوین دخترانه در رسانههای جمعی با بیان پیشرفتهای زن اروپایی و مقایسه آن با زن ایرانی به تحقیر زن سنتی پرداخته و دلیل موفقیت زن خارجی را آزادی و حضور زن در اجتماع معرفی کردند. کشف حجاب اجباری در 1314ش گام بعدی بود که دولت با پشتیبانی جریان روشنفکری برای تغییر زن ایرانی برداشت و توانست تحول مهمی را در زمینه پوشش زنان ایجاد کند. چراکه هرچند پس از 1320 این قانون لغو گردید اما براساس شواهد و نظر متخصصان حجاب زنان ایرانی حتی در میان قشر مذهبی نیز متحول شد.
در دوران پهلوی دوم نیز با وجود فراز و نشیبها، جریان روشنفکری چپ و راست بر پایه مفاهیم فمینیستی تلاش فراوانی برای ایجاد ارزشهای جدید در میان زنان جامعه کردند و توانستند قشری از جامعه شهری را تحت تاثیر قرار دهند. تاسیس احزاب و تشکلهای مختلف زنانه با اقدامات مختلف نظیر برپایی سمینارهای فراوان در موضوع ظلم به زنان، راه اندازی کلاسهای فرهنگی،باشگاه، نمایشگاه، کتابخانه، مدرسه و برپایی کمپینهای سیاسی در ذیل مراکزی همچون سازمان زنان ایران در کنار فعالیت های فرهنگی دولتی در قالب راهاندازی نشریات زرد و پخش برنامه های نامناسب از صدا و سیما، از جمله فعالیتهای صورت گرفته در این دوره بود.
جریان انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی ایران به عنوان نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران با عنوان«جمهوری اسلامی ایران» افقی جدید را برروی مردم این کشورگشود و امیدی تازه را برای برپایی حکومتی دینی دردل مردم ایجاد کرد. نظام جمهوری اسلامی به دنبال تحول ودگرگونی نسبت به گذشته در بیشتر عرصه ها بود. در این میان مسئله زن و جایگاه او از مهم ترین این عرصه ها به شمار می رفت. کلیت نظام جمهوری اسلامی با اعتقاد به پایمال شدن منزلت حقیقی و اجتماعی زن در طی آن دوران با سوء استفاده ابزاری از جنس زن، به دنبال گسترش خوانش جدیدی از زن مسلمان بود. خوانشی که علاوه بر حفظ کرامت انسانی زن با محوریت خانواده، بر نقش آفرینی و حضور اجتماعی زنان نیز تاکید داشت. این نگاه که شاخه ای از خوانش اسلام سیاسی به شمار می رود علاوه بر تمایز های جدی با دوران پهلوی به دنبال بازیابی زن سنتی پیش از آن نیز نبود. بلکه به دنبال ارائه الگویی از زن مسلمان بود که علاوه بر همسر و مادری نمونه؛ با قید رعایت عفاف و حجاب،عنصری فعال در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز باشد.
انقلاب اسلامی با ایجاد ظرفیت و همچنین تامین امنیت عمومی زنان در فضای عمومی موجب حضور گسترده زنان در اجتماع شد. تا پیش از انقلاب امکان حضور زنان مذهبی در بسیاری از فضاهای عمومی مانند دانشگاه به راحتی میسر نبود اما جمهوری اسلامی این امکان را برای بسیاری از زنان مذهبی ایجاد کرد که بتوانند در عرصههای مختلف حضور پیدا کنند. علاوه بر این گفتمان حاکم نیز زنان مذهبی و انقلابی را به اثرگذاری اجتماعی و سیاسی فرا میخواند. این ظرفیت و تشویق موجب خودباوری و حضور زنان در عرصههای اجتماعی مختلف شد که آمار نیز موید همین امر است اما در عین حال نباید از کنار پیامدهایی که نگاه حاکم در مشارکت اجتماعی زنان به دنبال داشته است، گذشت. گرچه همواره زنان توسط حکومت به مشارکت اجتماعی و سیاسی فراخوانده شدند اما الگوی دقیق و مشخصی برای این امر ارائه نکردند. انتظار این است که نظام اسلامی پابهپای دعوت به حضور اجتماعی، الگویی دینی و کارآمد از حضور عنصر زنانه در حیات اجتماعی عرضه کند و تنها به توصیههای اخلاقی در این زمینه بسنده نکند. چرا که عدم وجود الگو در عمل موجب شده است که شاخصهای جهانی مشارکت زنان که نشئت گرفته از تفکرات فمینیستی است معیار پیشرفت اجتماعی زنان در کشور شود که یکی از نتایج آن کاهش ارزش و جایگاه خانواده در ذهن زن ایرانی بوده است.