نمونههای موفق در مساله حجاب، جوشیده از «جامعه» است با حمایت نهادهای انقلابی
گزاره رایج آن است که در موضوع حجاب، آنکه کنشگری کرده، نیروهای انتظامی هستند و جور کمکاری نهادهای فرهنگی را گشتهای ارشاد یا قوانین کیفری و جدیداً مدنی پُر کرده و میکنند. شاید اگر دولت و دستگاههای دولتی را بررسی کنیم، به چنین تصویری نیز برسیم. اما بیایید بجای آنکه دولت و فعالیتهای او را محور بگیریم، به خود جامعه نظر افکنیم. جامعه برای این موضوع و این مسأله، خود چه چارهای اندیشیده و ساختارهای سیاسی، دولتی و حاکمیتی چه کمکی به او و تدبیر او کرده است؟
گزاره رایج آن است که در موضوع حجاب، آنکه کنشگری کرده، نیروهای انتظامی هستند و جور کمکاری نهادهای فرهنگی را گشتهای ارشاد یا قوانین کیفری و جدیداً مدنی پُر کرده و میکنند. شاید اگر دولت و دستگاههای دولتی را بررسی کنیم، به چنین تصویری نیز برسیم. اما بیایید بجای آنکه دولت و فعالیتهای او را محور بگیریم، به خود جامعه نظر افکنیم. جامعه برای این موضوع و این مساله، خود چه چارهای اندیشیده و ساختارهای سیاسی، دولتی و حاکمیتی چه کمکی به او و تدبیر او کرده است؟
بجای بحث های نظری، قدری به مصادیق بپردازیم. یکی از نیازهای جامعه مذهبی، متناسب با تغییرات جامعه، نیاز به پوششی بوده که بانوان بتوانند در تفریح، در رانندگی، در تدریس، در کار و مواردی از این دست، همچنان پوشیده بمانند. با آنکه سیاست رایج حاکمیت، مطلوبیت چادر و چادرهای سنتی بوده، اما انواع و اقسام مدل چادرهای مختلفی با طراحی بدنه مردمی روانه بازار شده است: دانشجویی، ملی، عربی، لبنانی، بحرینی، شالدار و… . هرکدام از این مدلها نیز، متناسب با سلیقه و کارکرد و موقعیت، میتواند نیازهای شخصیت ها و افراد مختلف را پوشش دهد. علاوه بر آن، مانتوهایی بلند و کاملاً پوشیده که عبا نام دارد، در سال های گذشته رواج یافته که در مواردی، پوشیدگی آن بیشتر نیز هست. در حالی که نظام سیاسی، یکسان سازی پوشش با چادر را مطلوب میدانسته، انواع لباس های محلی نیز در زیست بوم تاریخی ایران وجود دارد که به عنوان مثال، لباس شمالیها حتی در هنگام شالیکاری نیز پوشیدگی داشته و دارد.
یکی دیگر از این نمونهها، کنشگری های زنان و مادران مجاهدی است که در دوران دفاع مقدس و پس از آن، الگوی زن انقلاب اسلامی را عملاً به نمایش گذاشتند و آن را در میان خانواده و دور و بری های خود، بسط دادند. پس از آن نیز، این نویسندگان و داستان نویسان بودند که در کتاب های مختلفی از جمله دا و…، این رشادتها را به تصویر کشیدند و نشان دادند نسلی جدید و انقلابی از زن مسلمان در انقلاب اسلامی محقق شده است. تاریخ شفاهی زنان به این موضوع خلاصه نمیشود و در سالهای اخیر روایت زنان مذهبی در پیش از انقلاب، دوران انقلاب و موفقیتهای زنان در عرصه های مختلف علمی، ورزشی و… نیز ادامه داشته است.
یکی دیگر از تلاشها، راهاندازی مهدکودکها و مدارسی است که با روشهای تربیتی بهخصوصی، تلاش میکنند دختران و نوجوانان را با رویکردی متفاوت از رویکردهای تجربه شده پیشین، تعلیم دهند و زمینه تربیتی بهتری فراهم آرند. وجود مدارس مختلفی در تهران و شهرستانها که چند سالی است پا گرفته، نشان از اهتمام و همت بخشی از مردم دارد که با وجود مشکلات اقتصادی فراوان، تلاش میکنند چراغی به سوی الگویی برتر، کارآمدتر و متنوعتر بیفکنند.
یکی دیگر از عرصهها، عرصه هنر بوده است. تجربه جشنوارههایی مانند عمار و موسساتی هنری که از مادران و همسران شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم محصولات رسانهای تولید کرده و میکنند، نشان میدهد جامعه مذهبی علاقه، توان و استعداد پرداختن خودجوش به این امور را با سلیقهها، فکرها، نگاهها و رویکردهای مختلف دارد.
یکی دیگر از نشانه ها، برگزاری دورههای آموزشی توسط موسسات و جمعهای مذهبی و انقلابی و حضور پرحجم و مستمر دختران و زنان در این محفلهاست. توضیح و تدریس کتاب مساله حجاب شهیدمطهری، مهارتافزایی برای پاسخگویی به نیازهای دختران و مواردی از این دست، نشان میدهد هم مخاطب نیاز خود را تشخیص میدهد و هم جامعه برای حل این نیاز اقدام میکند.
یکی از امتیازهای اینگونه جمعها و نشستها البته مبتنی بر مساله و نیاز مخاطب بودن است. درحالیکه طرحهای کلان و کشوریِ دولتی، بیش از آنکه مبتنی بر مخاطب باشد، مبتنی بر انگارهها و اعتقادات مسئولان و کارمندان است، طرح های بومی و خودجوش مشخصاً نیازهای جامعه مخاطب را هدف قرار میدهد.
یکی دیگر از این نمونه ها، مجالس زنانه در محلات سراسر کشور بوده است. شاید محلهای پیدا نمیشده که محفلی زنانه، همراه با یک به اصطلاح خانمجلسه نداشته باشد که جلسات قرائت قرآن، ادعیه و سخنرانی در آن برقرار نشود. این برنامهها حتی به سفرهای زیارتی و سیاحتی جمعی نیز امتداد پیدا میکرده. هویتبخشی و فرهنگسازی ناخودآگاه که با حضور در این جمعها میان زنان شرکتکننده ایجاد میشده، رویههایی کاملاً خودجوش و مردمی بودهاند.
گرچه جلسات زنانه فوق به علت از بین رفتن یا تضعیف هویت محلات کاهش یافته، اما جدیداً در شهرهای بزرگ مادرانههایی شکل گرفته که تا حد ممکن، محلهمحور، عامل جمعشدن خانوادههای مذهبی و برگزاری جلسات خانگی، هیأت و تفریح جمعی شده است. ایجاد گروههای زنانه در شبکههای اجتماعی برای تبادل نظر و اطلاعات و رفع نیازهای شخصی، خانوادگی و اجتماعی از دیگر ابتکارات زنانه بوده است؛ مانند اتاقهای گفتوگو و شبکههایی که نیازهای بانوان باردار را بوسیله یکدیگر رفع میکند.
در موضوع مناسک نیز جامعه پیشران بوده است. جشن تکلیف یکی از آن ابتکارات است که امروزه، متناسب با نیازهای دختران نوجوان به روز نیز شده است: حضور معلمی برای هویت بخشی، حضور و ارتباط با همسالان و ایجاد هویت برای جمع دختران زنانه در فضایی مذهبی و معنوی. این مراسمها به جشن تکلیف خلاصه نشده و روز دختر، روز زن و حتی جشن تولد نیز محفلی برای بازتولید هویت زنانه و دخترانه بوده و هست.
تولید سرودهای جذاب مخصوص نوجوان از دیگر فعالیتهای سالهای اخیر بوده که توسط چند مداح مذهبی صورت گرفته است که فرآیند جامعهپذیری و انتقال مفاهیم و ارزشهای دینی و انقلابی را هنرمندانه انجام داده است.
حمایتهای نهادهای انقلابی از بسیاری از فعالیتهای فوق به تولید شدن، دیده شدن و اثرگذاری آنان یاری رسانده است. با این وجود، در بسیاری موارد، این تولید و اثرگذاری تا زمانی خلاقانه ادامه داشته که ورود این نهادها در همان سطح حمایت باقی مانده است.
به این سیاهه میتوان موارد عدیده دیگری نیز افزود. غرض اما آن بود که در زمانهای که همه میپنداریم نهادهای حاکمیتی و دولتی است که باید نقش اصلی در تربیت، فرهنگسازی و هویت بخشی جنسیتی زنانه و لوازم آن مانند حجاب را برعهده داشته باشند، عملاً در موارد موفق، این خود جامعه بوده که با دغدغه، خلاقیت و سلیقه خود، به تولید و جامعهپذیری آن اقدام کرده و حکومت و دولت، تا آنجا که نقش باغبان، حمایتگر و تسهیلگر را ایفا کرده، به زنان و حجاب کمک کرده است و آنجا که خواسته جای جامعه را بگیرد و قیممآبانه، برای او تصمیم گرفته و بجایش عمل کند و او را به مسیری براند که فضای عمومی چنین نمیاندیشیده و عمل نمیکرده، عملاً به تخریب باورها، روابط میان مردم و مناسک آنان مبتلا شده است.
هسته عفاف و حجاب اندیشکده