چالش های سیاسی در تحقق سیاستهای کلی نظام
مقدمه
اندیشکده رهیافت؛ سیاستهای کلی نظام دارای ابعاد مختلف و متنوعی هستند؛ بدین معنا که میتوان از زوایای مختلف آنها را بررسی کرد؛ بهعنوان مثال، اگر از زاویۀ حقوقی به این موضوع نگاه شود، سؤالاتی از این قبیل که با توجه به چه سازوکاری این سیاستها تدوین و تصویب میشوند؟ یا اساساً در حوزة این سیاستها چه خلأهای قانونی وجود دارد؟ مطرح میشود. در این یادداشت به چالشها و ابعاد سیاسی این موضوع پرداخته خواهد شد.
مقصود از چالشهای سیاسی مجموع رویکردها، فرهنگ، بافت و نهادهای سیاسی موجود در زمینة تحقق سیاستهای کلی نظام است که منجر به ضعف در تحقق آنها میشود. این امر مخصوصاً با توجه به انتخابات از اهمیت ویژهای برخوردار خواهد بود؛ زیرا مسائل و مشکلات سیاسی را در این عرصه بیان خواهد کرد و منتخبان سیاسی را در جهت حل آنها راهبری میکند. از جملۀ سیاستهای کلی نظام میتوان به سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی، قانونگذاری، محیطزیست، خانواده، انتخابات، جمعیت و سلامت اشاره کرد. البته باید توجه نمود که در سالهای اخیر نیز برخی از آنها مانند سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی اهمیت بیشتری به خود گرفته است.
چالشهای سیاستهای کلی نظام
- بیتوجهی نهادهای حکومتی و ضعف در درک سیاستها: نکتة اول در این زمینه، بیتوجهی قوا و نهادهای حکومتی به موضوع سیاستهای کلی نظام است که باعث میشود در رویهها و خطمشی کلان کشور بیثباتی پدید آید. اساساً مسئولین کشور مخصوصاً قوة مجریه و مقننه و متولیان اجرای سیاستهای کلی نظام، ضرورت این سیاستها را درک نمیکنند و اعتقادی به این مسأله ندارند که این موضوع بهخودیخود باعث میشود دستگاههای مربوطه به سمت تحقق سیاستهای کلی نظام حرکت نکنند.
- ارشادیدانستن و الزامیندانستن سیاستها دومین چالش سیاسی در این زمینه است. مقصود از ارشادیدانستن این است که مسئولان در تصمیمگیری خود میتوانند سیاستهای کلی نظام را بهعنوان یک امر غیرالزامی در نظر گیرند و آن را در عرض سایر گزینهها بهعنوان یک گزینة انتخابی مدنظر قرار دهند.
- ملاحظات سیاسی و جناحی نیز که ناشی از رویکردهای سیاسی است باعث میشود سیاستهای کلی نظام مورد توجه قرار نگیرند و ملاحظات بر آنها تقدم یابند.
- بیثباتی سیاسی در زمینة تحقق سیاستها: پس از جنگ تحمیلی در زمینة تحقق سیاستهای کلی نظام، عملکردی زیگزاگی وجود داشته است؛ یعنی ممکن بوده است که این سیاستها در برههای مهم تلقی بشود و در زمانی دیگر کماهمیت جلوه داده شود و این بهخودیخود مسیری زیگزاگی را در مقابل تحقق سیاستهای کلی نظام قرار میدهد.
حال اگر بنا باشد دربارة عوامل مؤثر و ریشههای این موضوع، نکاتی گفته شود باید بیان شود که رؤسای جمهور و خصوصاً کسانی که برای کسب عنوان ریاستجمهوری وارد عرصة انتخابات میشوند، معمولاً در تبلیغات انتخاباتی خود وعدههایی به مردم میدهند که لزوماً ممکن است با آن اهداف و سیاستهای کلی منطبق نباشد. پس از انتخاب این اشخاص بهعنوان رئیسجمهور اتفاقی که رخ میدهد این است که همگی سعی بر این دارند که وعدههای دادهشدة قبل انتخابات را محقق و در جهت آن وعدهها حرکت کنند، اهدافی که ممکن است لزوماً با سیاستهای کلی کشور سازگار نباشد؛ بنابراین زمانی که این اتفاق رخ دهد، رضایت کوتاهمدت مردم و نگاههای کوتاهمدت رؤسای جمهور بر سیاستها و نگاههای بلندمدت ارجحیت پیدا میکند و تحقق سیاستهای کلی نظام اهمیت چندانی به خود نمیگیرد.
- ضعف عملکرد هیأت نظارت بر حُسن اجرای سیاستهای کلی نظام: در سالهای اخیر هیأتی تحتعنوان هیأت نظارت بر حُسن اجرای سیاستها تشکیل شده است که کارویژة اصلی آن نظارت بر تحقق سیاستهای کلی نظام است؛ اما عملکرد این هیأت رضایتبخش نبوده است.
- ضعف در فرهنگسازی میان مردم و مسئولان: باید توجه نمود که برای اجرای سیاستها لازم است فرهنگسازی صورت پذیرد؛ مخصوصاً سیاستهایی که هم باید موردتوجه مردم و هم موردتوجه مسئولان قرار گیرد. بهعنوان مثال سیاستهای کلی در حوزة کنترل جمعیت در سالهای اول انقلاب بهخوبی فرهنگسازی شد و هدف نهایی نیز که مدنظر بود تحقق پیدا کرد. این در حالی است که برای سیاستهای جمعیتی که اخیراً مطرح شده است بهصورت مطلوب فرهنگسازی صورت نپذیرفته است. نقش فرهنگ در بازدارندگی میان مردم و مسئولان مخصوصاً در ایران غیرقابلاجتناب است.
- توجه به اسناد جایگزین غیرمعتبر: اگرچه این نکته به برخی موارد اشاره دارد؛ اما باید به آن توجه نمود. نمونة روشنی که میتوان به آن اشاره کرد سند 2030 است که بَدیلی برای سند تحول آموزشوپرورش بود و از نظر رهبری نیز غیرمعتبر اعلام شد.
- ضعف در آگاهسازی و مطالبهگری: اهمیت آگاهسازی از آن جهت است که افکار عمومی بهشدت در فضای سیاسی جامعه تأثیرگذار بوده و میتواند اهرم خوبی برای مطالبهگری باشد؛ علاوه بر این، برآیند آگاهسازی، مطالبهگری افکار عمومی از مسئولان است که این مطالبهگری نیز به تحقق سیاستهای کلی نظام ختم میشود؛ زیرا معمولاً زمانی که افکار عمومی بهسمت یک مطالبهگری عمومی حرکت میکند، موضوع مدنظر آنها اهمیت خود را نمایان میسازد و مسئولان را بهسوی تحقق آن موضوع سوق میدهد.
- ضعف در تشکیلات سیاسی قوی نظیر حزب: تشکیلات سیاسی و احزاب کارویژههای مهمی را در نظام سیاسی ایفا میکنند که میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- ایجاد نگاههای بلندمدت از طریق تشکیلات باثبات و دوری از نگاههای مقطعی
- استفاده از اشخاص باتجربه در امر حکمرانی
- خنثینشدن فعالیت یک دولت توسط دولت قبلی
- تسهیل فعالیت شورای نگهبان در زمان انتخابات
- کادرسازی سیاسی و تربیت نیروی متعهد و متخصص
نکتهای که لازم است پیرامون مسألة پایانی به آن توجه شود این است که گرچه ایجاد تشکیلات و نظام حزبی قوی بهعنوان راهکاری مطلوب مطرح میشود؛ اما باید به ایجاد زمینهها و بسترهای آن نیز توجه کرد.