فرهنگ و مشارکت سیاسییادداشتها

آفتی به نام مشارکت سیاست‌زده به جای مشارکت سیاسی

سیاست‌گریزی ناشی از سیاست‌زدگی می‌تواند از علا‌ئم بارز ناامیدی سیاسی باشد. برای فعال بودن عرصه مشارکت سیاسی، ابزارهایی لا‌زم است که از آنها می‌توان به عنوان ابزارهای دموکراتیک نام برد؛ ابزارهایی همچون احزاب پویا، رسانه‌های آزاد و نهادهای مختلف اجتماعی. می‌توان گفت در هر عرصه‌ای که مردم رغبتی برای مشارکت سیاسی نداشته باشند، باید دلیل آن را در ناقص بودن یکی از عوامل بالا‌ دانست. فراگیری این ناامیدی می‌تواند در بی‌مشارکتی مردم در امور سیاسی تاثیر‌گذار باشد.

اندیشکده رهیافت؛

معانی و تعاریف واژه «سیاست» در نظریات اندیشمندان

در فرهنگ معین، سیاست به معنای حکم راندن به رعیت و اداره کردن امور داخلی و خارجی کشور و همچنین به معنای داوری، سزا، تنبیه و جزا آمده است. در لغت نامه دهخدا، سیاست به معنی تدبیر، مصلحت و دوراندیشی آمده است. نظریه پردازان غربی، غالباً سیاست را علم قدرت شمرده اند. به طور مثال موریس دوورژه از علمای علم سیاست، سیاست را علم قدرت نامیده است. عده‌ای دیگر از نظریه‌پردازان غربی، سیاست را علم دولت نامیده و آن را به معنی علمی که رفتار دولت را مورد بررسی و مطالعه قرار می‌دهد تعریف نموده‌اند. علامه طباطبایی از نظریه‌پردازان و فلاسفه اسلامی سیاست را اینگونه تعریف می‌کند: «روش مخصوصی در زندگی است که صلاح دنیا را به طوری که موافق کمال اخروی و حیات دایمی حقیقی باشد، تامین نماید».

بدبینی نسبت به واژه «سیاست» در دیدگاه عامه

همانگونه که مشاهده می‌کنید تعاریف مختلفی از سیاست در اسلام و غرب وجود دارد اما به واقع اکثر مردم و حتی علمای علم سیاست، برای این واژه بار منفی قائل هستند. بسیاری بر این باور هستند که کسانی که با سیاست سر و کار دارند، رابطه با اخلاق ندارند. برای این ادعای خود هم مثال‌های فراوانی می‌آورند که یکی از آنها جنگ‌های بی‌شمار تاریخ بشریت است. جنگ‌هایی که حاصل زیاده‌خواهی سیاستمداران بوده است.

در ایران هم مردم از سیاست‌زدگی جامعه گلایه دارند و معتقد هستند تمام ساحت زندگی ایرانیان درگیر سیاست و سیاست زدگی شده است. احتیاج به جست‌وجو زیادی هم نیست با نگاهی کوتاه به مشکلات اجتماعی ایران که این سال‌ها درگیر سیاست شده است می‌توان به عمق فاجعه پی برد. سیاست زدگی در ایران نه به مثابه تعریف مثبت علما و برخی دانشمندان از سیاست است بلکه بیشتر جنبه منفی آن را در بر می‌گیرد. در ایران امروز ما سیاست دقیقا علم قدرت است. سیاست زدگی به معنای نگاه صفر و یک داشتن، نگاهی با محوریت “یا با ما یا علیه ما” است.

علل و ریشه‌های سیاست‌گریزی و ناامیدی سیاسی

سیاست‌گریزی ناشی از سیاست‌زدگی می‌تواند از علا‌ئم بارز ناامیدی سیاسی باشد. این سیاست‌گریزی می‌تواند از عوامل مختلفی ریشه گیرد که یکی از آنها تلا‌ش عده‌ای از سیاستمداران به تحمیل دیدگاه‌های خود به جامعه به هر قیمت ممکن است. پس از انقلاب اسلامی ایران که به پشتوانه قوی مردم و خروش آنان به پیروزی رسید، علاقه مردم به مشارکت سیاسی و فعالیت در امور اجتماعی، یک موضوع کاملا‌ طبیعی تلقی می گردید. البته برای فعال بودن ابزارهایی نیز لا‌زم است که از آنها می‌توان به عنوان ابزارهای دموکراتیک نام برد؛ ابزارهایی همچون احزاب پویا، رسانه‌های آزاد و نهادهای مختلف اجتماعی. از سوی دیگر می‌توان گفت در هر عرصه‌ای که مردم رغبتی برای مشارکت سیاسی نداشته باشند، باید دلیل آن را در ناقص بودن یکی از عوامل بالا‌ دانست. فراگیری این ناامیدی می‌تواند در بی مشارکتی مردم در امور سیاسی تاثیر گذار باشد. همچنین تبدیل مشارکت سیاسی مردم به یک ابزار سیاسی برای بعضی از سیاستمداران و محدود ساختن آن به مواردی که تنها اهداف سیاستمداران را تامین می‌کند و افراط در بعضی از جنبه‌های سیاست از یکسو موجب سیاست‌زدگی و از سوی دیگر موجب ناامیدی اقشاری از مردم می شود. نتیجه‌ی نهایی تمامی این اتفافات، وقوع بحران در میزان مشارکت سیاسی مردم خواهد بود.

پیامدهای شکاف بین مردم و حاکمیت و عدم مشارکت سیاسی

بحران مشارکت سیاسی بیانگر وجود شکاف و واگرایی میان مردم و حاکمیت سیاسی است. این شکاف باعث می‌شود اعتماد میان مردم و حاکمان سلب و موجب واگرایی دولت و ملت شود. اعتمادنکردن مردم به حاکمان باعث می‌شود مردم در فرایند سیاسی شرکت نکنند؛ بنابراین سیاست و قدرت در چنین جوامعی با بن‌بست مواجه می‌شود که ممکن است پیامدهای متعددی داشته باشد. اول اینکه عدم مشارکت یا کاهش مشارکت مردم باعث می‌شود گردش قدرت بین نخبگان در جامعه به وجود نیاید و قدرت و سیاست در انحصار گروه یا افراد خاصی قرار می‌گیرد. این تمرکز قدرت و انحصار بدون شک آزادی شهروندان و حقوق شهروندی را محدود می‌کند و در نهایت انحصار قدرت باعث فساد و استبداد سیاسی می‌شود. دوم اینکه عدم مشارکت سیاسی با عدم گردش نخبگان سیاسی همراه است. با عدم گردش نخبگان سیاسی و عدم چرخش قدرت در میان نخبگان سیاسی در واقع مسئله اصلاحات، دگرگونی‌ها، تحولات در نوع حکومت‌کردن را مانع می‌شود. در واقع گفته می‌شود در گردش نخبگان احتمال اجرای برنامه‌ها و سیاست‌های متفاوت ممکن می‌شود. سوم اینکه کاهش مشارکت مردم سبب بحران مقبولیت می‌شود. قدرت بدون پایگاه اجتماعی واقعی باعث می‌شود نظام سیاسی، استواری و تداوم خود را از دست بدهد. نااستواری نظام سیاسی بدون شک هرج‌ومرج و آنارشیسم را به همراه خواهد داشت. در این حالت نظام سیاسی با چالش و موانع زیادی مواجه می‌شود. در چنین حالتی دولت در اجرا و اعمال سیاست‌ها و برنامه‌های خود با عدم مشارکت مردمی مواجه خواهد شد؛ زیرا مردم سیاست‌ها و برنامه‌های دولت را مطابق با نیازها و آرزوهای خود نمی‌دانند. در نهایت دولت یا از سیاست‌ها و برنامه‌های خود دست می‌کشد یا از قدرت سیاسی، یعنی از ابزار قهریه برای تحقق و اجرای سیاست‌های خود استفاده خواهد کرد. در هر دو صورت شکاف میان مردم و حاکمان بیشتر خواهد شد.

 

منابع

1) تفسیر المیزان

2) یادداشت دکتر مهدی قدیمی در روزنامه شرق، 08/10/1400

هسته فرهنگ و مشارکت سیاسی اندیشکده.

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا