اسلایدریادداشتها

از ذوق بیداری اسلامی تا باور به دموکراسی آمریکایی

کاربران فارسی زبان توییتر (ایکسX)، در رابطه با ظهور زهران ممدانی‌ چه می‌گویند؟

یوسف اسماعیل زاده پژوهشگر حوزه سرمایه اجتماعی و افکار عمومی در یادداشتی برای اندیشکده رهیافت نوشت:

 

کاربران فارسی زبان توییتر (ایکسX)، در رابطه با ظهور زهران ممدانی‌ چه می‌گویند؟

پیروزی زهران ممدانی در فضای سیاسی ایالات متحده، برای کاربران فارسی‌زبان توییتر، تنها یک رخداد انتخاباتی در شهرداری نیویورک نیست؛ بلکه بازتابی از تلاقی دو گفتمان تاریخی است: «بیداری اسلامی» و «دموکراسی آمریکایی». واکنش‌ها به ممدانی، به‌ویژه پس از حضور او در کارزارهای انتخاباتی و مواضعش درباره فلسطین، مهاجران و اقلیت‌ها، نشان از نوعی دو یا چندپارگی در ادراک فرد ایرانی دارد؛ از یک‌سو شور و ذوق برای بازگشت صدایی عدالت‌خواه و ضدصهیونیستی، و از سوی دیگر مخالفان نظام اسلامی و اپوزیسیون نگران از بازگشت انقلاب خمینی و افول از درون نظام آمریکایی هستند. بنیادگرایان او را ریاکار و اکثریت ممدانی را سیاستمداری باهوش که از هر ابزاری برای رسیدن به قدرت استفاده می‌نماید، ادراک نموده‌اند.

با بررسی بیش از 2200 محتوای توییتر فارسی در بازه زمانی 11 تا 16 آبان ماه، که به صورت هدفمند و به روش گلوله برفی گردآوری شده است، نشان می‌دهد کاربران فارسی زبان، پیروزی زهران ممدانی را در یک گفتمان انتقادی در نظام سیاسی آمریکا بسیار مورد توجه و بررسی قرار داده‌اند. واکنش‌ها به ممدانی طیف گسترده‌ای از طنز، تحسین، تردید و انتقاد را دربرگرفته است. داده‌هایی که تصویری چندوجهی و پرتنش از مواجهه‌ی ایرانیان را با ظهور ممدانی در نیویورک ترسیم می‌کنند. حجم بالای مشارکت و شدت واکنش‌ها نشان می‌دهد که ممدانی صرفاً یک چهره‌ی انتخاباتی نیست، بلکه به یک پدیده‌ی نمادین در حافظه‌ی سیاسی و تاریخی کاربر ایرانی تبدیل شده است. اما آیا کاربران در یک چندقطبی سیاسی گرفتار شده‌اند، یا ادراک آنان از ممدانی، واقعیت آینده‌ی بیداری اسلامی در قالبی نو را بازمی‌تاباند؟ و فراتر از آن، چگونه در ترکیب جمعیتی مهاجرپذیر نیویورک- شهری با اکثریت یهودی‌نشین و سرمایه دار- شیعه‌ای دوازده‌امامی با گفتمانی ضدصهیونیستی ظهور می‌کند؟ آیا این پدیده نشانه‌ی تناقض در درون دموکراسی آمریکایی است یا بازآفرینی همان ایده‌ی «صدای مستضعفین» در زمین قدرت غربی است؟

پاسخ کاربران فارسی‌زبان به این پرسش‌ها، به‌شدت متنوع اما هم‌زمان متداخل است. از یک سو، جریان‌هایی ممدانی را نماینده‌ی «اسلام عدالت‌خواه» می‌دانند که در چارچوب قواعد دموکراسی غربی، موفق شده صدا و نشانه‌های مذهبی را بازتعریف کند. از سوی دیگر، گروهی او را محصول «ریاکاری سیاسی» و بهره‌برداری از نمادهای دینی برای کسب قدرت می‌خوانند. در این میان، واکنش‌های گسترده به سبک زندگی او و همسرش، حضورش در راهپیمایی‌های همجنس‌گرایان، و حمایت مالی از سوی قطر، محور اصلی داوری‌های منفی و طنزهای سیاسی بوده است. در مقابل، گروهی از جوانان مسلمان و چپ‌گرایان آمریکایی‌ـ‌آسیایی، از او به‌عنوان چهره‌ای یاد می‌کنند که می‌تواند صدای عدالت اجتماعی را از دل دموکراسی آمریکایی به جریان بیداری اسلامی پیوند دهد. در بخش دیگری از گفت‌وگوها، مقایسه‌ی ممدانی با امام خمینی، احمدی‌نژاد و حتی محمدرضاشاه و پسرش، نشان از بازگشت حافظه‌ی سیاسی ایرانیان دارد: تمایل ناخودآگاه به جست‌وجوی چهره‌ی آشنا در هر جنبش عدالت‌خواهی. سیاستمدار ایرانی اگرچه جوانگرایی و عدالتخواهی ممدانی را در سیستم الیگارشی به ظاهر دموکراتیک می‌ستاید اما پاسخی که دریافت می‌کند انتقاد به منش سیاست ورزی و الگوی دموکراسی موجود در شهری مانند نیویورک هست که با وجود مخالفت شخص اول آمریکا، همچنان جوانی مخالف بدون نظارت‌های سختگیرانه سر برآورده است. طنز کودک نمایندگی در تهران با کودک شهرداری در نیویورک آنجا پا می‌گیرد که کاربران به انتخابات مجلس 1402 و حضور نمایندگان جوان از پایتخت واکنش نشان می‌دهند. همه این واکنش‌ها نشان از چندپارگی یا چندقطبی در ادراک کاربران توییتر فارسی است که می‌توان با توجه به شدت هر قطب به ترتیب ذیل ارائه کرد:

  1. قطب مثبت و در عین حال انتقادی کاربران مخالف سیاسی که به دموکراسی آمریکایی بدون نظارت‌های استصوابی اشاره کرده و ممدانی را محصول تضاد درونی نظام آمریکا می‌دانند؛ آنان ظهور چنین چهره‌ای را نشانه‌ای از شکاف واقعی در ساختار نخبگی و حزب‌گرایی آمریکا می‌دانند، اما از زاویه‌ی انتقادی به رقابت سیاسی درون جامعه ایرانی در مقایسه با رقابت آزاد انتخابات نیویورک اشکال وارد می‌کنند.
  2. ادراک مثبت آرمان‌گرایان اسلامی که ممدانی را ادامه‌ی بیداری اسلامی و صدای عدالت‌خواهی در دل آمریکا می‌دانند؛ این گروه بیشتر از میان کاربران نزدیک به جریان‌های استکبارستیز و منتقدان سیاست‌های صهیونیستی برخاسته‌اند و در ظهور او نشانه‌ای از زنده شدن گفتمان مقاومت و اسلام عدالت‌محور در بطن تمدن غربی می‌بینند.
  3. قطب منفی اپوزیسیون و مخالفان اسلام سیاسی که ممدانی را بازتولید بنیادگرایی اسلامی و حتی داعشی‌گری در پوشش دموکراسی آمریکایی می‌خوانند؛ تمرکز این گروه بر منابع مالی احتمالی قطر، وضعیت پوشش همسر ممدانی و دوگانگی در رفتار مذهبی اوست که از دید آنان، نشانه‌ای از ریاکاری مذهبی و تقیه‌ی سیاسی است.
  4. قطب منفی سلطنت‌طلب‌ها که با ذهنیت تاریخی نسبت به انقلاب ۵۷، ظهور ممدانی را یادآور خمینی دیگری در نیویورک می‌دانند؛ این دسته بیش از دیگران به تقابل نمادین میان سلطنت و روحانیت بازگشته‌اند و در تحلیل‌های خود، آنچه در نیویورک رخ داده را از نگاه خود، تکرار یک کابوس تاریخی در سرزمین دیگر توصیف می‌کنند.
  5. قطب منفی رادیکال‌گراها که به اسلام التقاطی و آمریکایی‌شده‌ی ممدانی می‌تازند؛ از نظر آنان، پذیرش همجنس‌گرایی و تلفیق آن با هویت شیعی، نشانه‌ای از انحراف ایدئولوژیک و تلاش برای ساختن چهره‌ای «قابل مصرف در غرب» از اسلام است.

در مجموع، واکنش کاربران فارسی‌زبان به پدیده‌ی ممدانی، مجموعه‌ای از پنج قطب فکری و عاطفی را بازنمایی می‌کند که از تحسین تا انکار، از امید تا ترس، و از ایمان تا طعنه را دربرمی‌گیرد. این چندقطبی نه فقط نشانه‌ی تشتت سیاسی، بلکه بیانگر تداوم پرسش بنیادین جامعه‌ی ایرانی است: آیا بیداری اسلامی در قامت دموکراسی آمریکایی قابل تحقق است؟ یا به‌راستی نظام سیاسی دوحزبی ایالات متحده در برابر عدالت‌خواهی آرمان‌گرا در حال زوال است؟

بااین‌حال، در این مرحله نه می‌توان از پیروزی گفتمان ممدانی در آمریکا ابراز امیدواری کرد و نه باید در چندقطبی‌های هیجانی کاربران گرفتار شد. پدیده‌ی ممدانی در حال حاضر بیش از آن‌که واقعیت یک تحول سیاسی باشد، آزمونی برای سنجش ظرفیت دموکراسی آمریکایی در پذیرش صدای متفاوتی از «اسلام سیاسی» است. در این میان، هر یک از قطب‌های پنج‌گانه‌ی کاربران، هم حامل بخشی از واقعیت‌اند و هم دچار سوگیری در تحلیل‌اند:

نگاه آرمانگرایانه اسلامی به ممدانی، او را استمرار تاریخی بیداری اسلامی می‌دانند، اما در تحلیل خود اغلب از زمینه‌ی متفاوت اجتماعی و فرهنگی آمریکا غافل می‌مانند. جامعه‌ای که در آن، مذهب نه هویت سیاسی و در بطن حکومت، بلکه مؤلفه‌ای فردی است. آرمان‌گرایی این گروه اگرچه حامل شور عدالت‌خواهی است، اما گاه به ساده‌سازی سیاسی می‌انجامد و فاصله‌ی میان «خاطره‌ی انقلاب» و «واقعیت دموکراسی غربی» را نادیده می‌گیرد. نگاه منتقدین به سازوکار انتخابات درونی و الگوی دموکراسی غربی، هویت اسلامی و هنجارهای آن را به صورت کامل از تحلیل خود بیرون نموده‌اند. دستاویز شدن به یک نمونه استثناء در انتخابات شورای شهر یزد و نادیده انگاشتن قانون نمایندگی سایر ادیان در مجلس و یا حضور در صحنه‌های سیاسی مانند مشاوران سیاسی ریاست جمهوری، استانداری و شهرداری را عامدانه بخشی از این تناقضات است. نگاه افراد حاضر در قطب اپوزیسیون ضداسلامی و سیاسی ایران، عموماً واکنشی و عاطفی است. آنان ممدانی را امتداد اسلام سیاسی و تهدیدی برای ارزش‌های لیبرال می‌دانند، بی‌آنکه میان اسلام اجتماعی عدالت‌محور و اسلام سیاسی اقتدارگرا تمایز قائل شوند. تمرکز افراطی آنان بر پوشش همسر ممدانی و تأمین مالی از قطر، بیش از آنکه تحلیلی سیاسی باشد، بازتاب نوعی اسلام‌هراسی و مقاومت فرهنگی است.

اما ناظر به سلطنت‌طلبان نوستالژیک، تحلیل این طیف بیش از آنکه ناظر به واقعیت ممدانی باشد، درگیر گذشته‌ی ایران است. برای آنان، هر نماد مذهبی یا عدالت‌خواه به‌منزله‌ی تکرار امام خمینی است. در نتیجه، تحلیلشان نه از بطن واقعیت آمریکا، بلکه از زخم تاریخی که از انقلاب ۵۷ دیدند، نشأت می‌گیرد. این رویکرد گذشته‌نگر، توان فهم تحول جدید در دل دموکراسی آمریکایی را از آنان گرفته است. و در آخر قطب منفی رادیکال‌گراها که ممدانی را نماینده‌ی «اسلام آمریکایی و التقاطی» می‌دانند، در واقع دچار نوعی تناقض درونی‌اند؛ زیرا از یک‌سو دموکراسی را به‌عنوان نماد آزادی می‌پذیرند، اما از سوی دیگر، هنگامی که ممدانی همان آزادی را برای بازتفسیر ایمان و سیاست به کار می‌گیرد، او را منحرف می‌خوانند. آنان میان اسلام مدنی و اسلام ایدئولوژیک تمایز نمی‌گذارند و هر گونه انطباق فرهنگی یا گفت‌وگوی دینی با غرب را خیانت به خلوص اعتقادی می‌دانند. نقد اصلی به این جریان آن است که فهمی ایستا و تدافعی از هویت شیعی دارد و از پویایی اسلام در جوامع مهاجر غافل است؛ نگرشی که بیش از آنکه بر تحلیل واقعیت رفتاری ممدانی تکیه کند، از ترس از دست رفتن اقتدار گفتمان سنتی و بسته‌ی دینی که خود دچاراند، سرچشمه می‌گیرد.

در نهایت، می‌توان گفت که ممدانی هنوز بیش از آن‌که پاسخ باشد، پرسش است. پرسشی درباره‌ی نسبت دین، عدالت، آزادی و دموکراسی در جهانی که مرزهای ایدئولوژیک آن هر روز شفاف‌تر می‌شود. آنچه در واکنش کاربران فارسی‌زبان مشهود است، نه صرفاً داوری درباره‌ی یک سیاست‌مدار، بلکه بازتاب دغدغه‌ای تاریخی است. که در قطبی این دغدغه تا حدودی امیدساز و رهگشا به آینده می‌باشد و در قطبی تردید و ترس و در عده‌ای قلیل رد و انکار.

 

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا