اقدامات رسولخدا برای ایجاد فرهنگ عفاف و حجاب (2)
جز تعزیر و نهی از منکر چه روشهایی برای دعوت به امور اخلاقی و احکام شرعی مانند پوشش و حجاب در سیرۀ رسولخدا و ائمۀ معصومین وجود دارد؟

محمدعلی فائضی پژوهشگر حوزه پوشش و حجاب در یادداشتی برای اندیشکده رهیافت نوشت:
جز تعزیر و نهی از منکر چه روشهایی برای دعوت به امور اخلاقی و احکام شرعی مانند پوشش و حجاب در سیرۀ رسولخدا و ائمۀ معصومین وجود دارد؟ احتمالاً امروزه با اقداماتی که ما کردهایم و نکردهایم، پاسخ عموم مردم این باشد: هیچچیز!
در یادداشتهایی با عنوان «آیا شرع برای تدبیر مسئلۀ حجاب فقط «مجازات» و «نهی از منکر» دارد؟» تلاش کردیم براساس قواعدی که در کتب فقهی مبتنیبر منابع دینی یافت میشود، به این سؤال پاسخ دهیم. آن قواعد، اصولی کلی بود که عالمان دین، براساس آیات قرآن کریم، سیرۀ معصومین و کلام آنان، آن اصول را استنتاج کرده بودند. در یادداشت قبل بخش اول این اقدامات را مرور کردیم.
وضعیت پوشش و اختلاط در جامعۀ جاهلی
مشهور گزارش مورّخان دربارۀ جایگاه زنان در دوران جاهلیت آن است که زنان ارزش چندانی نداشتهاند، همچون کالایی مانند حیوانات خریدوفروش میشدند، ارثی به آنان نمیرسید و گاهی نیز همراه با داراییهای دیگر به ارث برده میشد؛ از بیشتر مزایای اجتماعی محروم بودند و هیچ اراده و اختیاری نداشتند (یوسفی غروی، 1383، ج1: 62 و 124). بعضی آیات قرآن نیز به این فرهنگ اشاره کرده، مانند زندهبهگورکردن نوزادان دختر (تکویر: 809). فرهنگ آن زمان را میتوان از زبان خلیفۀ دوم فهمید: «به خدا سوگند! ما در جاهلیت برای زنان شأن و مقامی قائل نبودیم تا خداوند دربارۀ آنان آیاتی فرستاده و حقوق و بهرههایی برایشان قائل شد (بخاری، 1410 ق، ج8: 56).
گزارشها درخصوص اختلاط زنان و مردان و نیز پوشش زنان حاکی از تقید حداقلی است. شبنشینیهای مختلط (جاحظ، 2002م: 82)، رواج نکاح الرهط (ازدواج مشارکتی) (عامری، بی تا، ج1: 10)، نکاح الجمع (چند مرد با یک زن) (الکلبی، 1419 ق: 71) و گزارشهایی از برهنگیها و پوششهای حداقلی زنان و مردان (المقدسی، بی تا، ج4: 32)، مراکز شناختهشدۀ فساد و فحشا (جواد علی، 1391 ق، ج 5، 560) از جملۀ این وضعیت است. نکتۀ شایان توجه آن است که به علت قبایل متفاوت و تکثر در آداب و رسومها، نمیتوان این وضعیت و مصادیق را به همۀ جامعۀ پیش از اسلام منتسب کرد؛ خصوصاً که میان طبقۀ اشراف با دیگر افراد تفاوت فاحشی وجود داشته است.
دعوت به حجاب
گفتیم زنان در دوران جاهلیت نقشی حاشیهای، غیرانسانی و تبعی داشتند. اسلام در راستای حضور انسانی و زنانۀ زنان در جامعه، حجاب را تشریع کرد. اواخر سال پنجم هجری، پس از پیروزی در جنگ احزاب، بعضی از مردان صبحگاهان و شبها، بر سر راه مینشستند و متعرض زنانی میشدند که برای خواندن نماز یا قضای حاجت از منزل خارج میشدند و میگفتند ما با آزادان کاری نداریم و فقط با کنیزان چنین میکنیم (ابنسعد، 1410ق، ج8: 141). گاهی نیز با مزاح و تمسخر اسباب زحمت میشدند (همان). همچنین بعضی زنان مانند زمان جاهلی با وضعیتی زننده از خانه بیرون میآمدند (ابوشبهه، 1427ق، ج2: 314). در این وضعیت آیۀ 59 سورۀ احزاب برای لزوم پوشش نازل شد (واحدی، 1411ق: 377). با ابلاغ این آیه، زنان مؤمن از جایگاه اجتماعی ویژهای برخوردار شدند؛ چراکه با نوع پوشش خود که استفاده از جلباب بود، بدون نیاز به رویارویی کلامی با مردان بیگانه، هویتشان را اعلان میکردند (الویری و موسوینیا، 1400: 261).
پیامبر که بسترها و مقدمات این تغییر عظیم فرهنگی را مهیا کرده بود، با ابلاغ، تکرار، تذکر و اجرای آن توسط بیت و همسران خود، مسلمانان را به حجاب دعوت کرد. از علل مهم پذیرش حجاب را میتوان ایجاد فضایی دانست که زنان، حجاب را نه مخالف آزادی خود، بلکه کمککننده به شأن، کرامت و شخصیت خود میدانستند (مطهری، 1379).
تکریم زنان از طریق محدود کردن انواع نکاح
در دوران جاهلیت، انواع نکاح وجود داشت که بیش از زن، به لذتخواهی مرد متکی بود و مبتنیبر اراده و خواست مردان بود و زنان نقشی در آن نداشتند. شش مدل از آن ازدواجها را برشمردهاند:
- نکاح الرهط یا زناشویی دستهجمعی: تعدادی از مردان که از ده نفر بیشتر نمیشد، زنی را بهطور اشتراکی انتخاب میکردند. 2. نکاح البَدَل: مردان همسردار، زنان خود را با یکدیگر معاوضه میکردند و زنان هیچ نقشی در این معاوضه نداشتند. 3. نکاح الجمع: ثروتمندان عرب، کنیزان خریداریشده و زنان بیبندوبار را جمع مینمودند و آنها را نزد استادان فن، رموز ادب و موسیقی و عشوهگری میآموختند. سپس هریک را در منزلی قرار میدادند و بر بام آنها پرچمی را که نشان ورود آزاد برای همگان بود، نصب میکردند و ثمرۀ اینچنین نکاحی نیز به کمک قیافهشناسان و کاهنان به یکی از مردان، منتسب میشد و فرزند مشروع او به حساب میآمد. 4. نکاح الشغار: زنان و دختران، بهعنوان کابینِ زنی دیگر واقع میشدند؛ یعنی مردی دختر یا خواهر خود را در عوض مهرزنی که گرفته بود، به پدر یا برادر او میداد. مبادلۀ دوخواهر بین دو برادر نیز از قسم نکاح الشغار است. 5. ازدواجهای میراثی: همسر شخص متوفی، مانند اموال باقیمانده از او، به وارثان بعد از او تعلق داشت و به مانند ارث تقسیم میشد. 6. نکاح المقت: ازدواج یک مرد با دو خواهر در یک زمان (منتظری مقدم، 1384).
خداوند با محدودسازی انواع نکاح به دو مدل موقت و دائم، تمامی این مدل ازدواجها را که در آن، زن بیاختیار یا نقش پاییندست را داشت، ممنوع کرد.
تکریم زنان از اعطای نقشهای جنسیتی: تجاری، سیاسی، نظامی و…
زن در اعراب جاهلی، موجودی درجۀ دو محسوب میشد و اسلام و پیامبر، زن را انسان و همتراز با مردان قرار داد و حجاب نیز در همین پازل، کرامتبخش به زنان بود. بااینحال منابع تاریخی از اعطای نقشهای اجتماعی و اقتصادی به زنان توسط پیامبر خبر میدهند. برای مثال گفته شده پیامبر کار چوپانی را برای زنان تجویز میکرد (محمدزاده، 1402: 154).
نقشهایی را که پیامبر اسلام به زنان اعطا کرده، میتوان در پنج دسته جای داد: 1. تجاری، 2. سیاسی، 3. نظامی، 4. علمی و 5. اجتماعی. برای مثال، در حیطۀ تجاری، خدیجه بنتخویلد به کار بازرگانی؛ قیله امر به معروف و نهی از منکر؛ بنیانمار به خریدوفروش کالا و اسماء بنتمخربه به فروش عطر میپرداختهاند. در حوزۀ سیاسی، زنانی مانند ضباعة بنتالزبیر بنعبدالمطلب، الحکم بنتالزبیر و جمانة بنتابیطالب در بیعت با پیامبر حاضر بودهاند. در حوزۀ نظامی، امعامر با هدف آبرسانی در جنگ شرکت داشت که به پیکارجویی و دفاع از جان پیامبر نیز مشغول شد، امزیاد الاشجعیه در جنگ خیبر حضور داشته به فعالیت تبلیغی و سرایش اشعار حماسی میپرداخت. برای أروی بنتحارث نیز همینگونه گزارش شده است (محمدزاده، 1402).
در حوزۀ علمی، اسماء بنتیزید به دلیل قدرت کلامی و عقلی خود، به «خطیبة النساء» مشهور شد و در برخی موضوعات نمایندگی زنان مدینه را برعهده داشت. رفیده انصاری که پرستاری میدانست، به نگهداری و مداوای مجروحان میپرداخت. ارفیع بنتمعوذ نیز به پرستاری، سقایت و عقببردن مجروحان و شهدا همت میگماشت. علاوهبراین زنان، گفته شده به علت درخواست زنان، رسولخدا روزی را برای آموزش به ایشان اختصاص داده بود.
یکی دیگر از نقشهای زنان، فعالیتهای اجتماعی آنان بوده است. برای مثال، با نزول آیات حجاب، بعضی زنان در سطح مدینه به قرائت آیات حجاب میپرداختند و به نوعی امر به معروف و نهی از منکر میکردند. همچنین یکی دیگر از اقدامات زنان، نظافت مسجدالنبی بوده است.
همراهسازی زنان از طریق «بیعت»
همانگونه که در یادداشتهای پیشین گفته شد، بیعت یکی از روشها برای تأکید، التزامسازی و همراهسازی مردم در اجرای احکام و اوامر الهی و رسولخدا بوده است. یکی از این بیعتها، «بیعت النساء»، بیعت زنان با پیامبر بوده است. در دورانی که زن نقش و شخصیتی در جامعه نداشت، پیامبر خدا زنان را مانند مردان عامل در جامعه درنظر میگیرد. این بیعت یکی از بیعتهایی است که در قرآن به آن اشاره شده و مفاد آن نیز به جزئیات ذکر شده است: «ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پیش دستوپای خود نیاورند و در هیچ کار شایستهای مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است»[1] (ممتحنه: 12).
گزارش شده هند، همسر ابوسفیان نیز میان بیعتکنندگان بوده و بهراحتی لب به اعتراض گشوده است. «او که به دلیل دشمنیهایش با رسولخدا و مُثلهکردن پیکر حمزه از انتقام او بیم داشت، بهصورت ناشناس در جمع زنان حضور یافت؛ اما هنگام ارائۀ مفاد بیعت از جانب پیامبر زبان به اعتراض گشود و آن را تبعیض ضد زنان دانست. او با واکنش دربارۀ بندهای گوناگون، خود را معرفی کرد؛ اما پیامبر او را بخشید و از مجازاتش خودداری کرد» (طبری، 1378، ج۳: ۶۱).
با آنکه میشد بیعت فقط به صورت لفظی باشد، گفته شده پیامبر ظرف آبی خواست و دست خود را در آن فرو میبرد و سپس با قرائت مواد بیعت زنان به آنها میفرمود دست خود را در آب فروبرید (طبری، 1378، ج۳، ۶۲). همچنین گفته شده رسول خدا با پیچیدن پارچه به دست خود، با زنان بیعت کرد (ابنسعد، 1410، ج8، 3)، اما قول اول بیشتر گزارش شده است.
دفاع در مقابل تعرض به زن مسلمان
شهر مدینه پیش از ورود پیامبر از تعدادی قبیله از جمله اوس، خرزج و قبیلۀ بنیقینقاع که مردمانی یهودی بودند، تشکیل میشد. بازار اصلی مدینه نیز عمدتاً در دستان این قبیلۀ یهودی بوده است. با هجرت پیامبر به مدینه، ایشان با بستن پیمان با یهودیان، با آنان صلح کرد؛ مشروط بر آنکه کسی را علیه مسلمانان یاری نکنند. پس از پیروزی مسلمانان در غزوۀ بدر، در سال دوم هجرت، زنی مسلمان به مغازۀ زرگری در بازار یهودیان بنیقیناع رفته بود که با تعرض فردی یهودی مواجه شد. ابنهشام روایت میکند زرگر یهودی لباس زن را بالا زد و به او خندیدند و حرمت او را هتک کرد. مسلمانان در مقابل این اقدام، به یاری زن مسلمان رفتند و یهودی را به قتل رساندند. دیگر یهودیان نیز به مسلمانی حملهور شدند و او را شهید کردند. در پی این اتفاق، درگیری میان مسلمانان با یهودیان بالا گرفت که به غزوۀ بنیقینقاع منجر شد (ابنهشام، بیتا، ج2، 48 / واقدی، 1409ق، ج1، 176-177).
منابع
قرآن کریم.
ابنسعد، محمد (1410 ق). الطبقات الکبری. بیروت: دارالکتب العلمیة.
ابنهشام (بیتا). السیرة النبویة. بیروت: دارالمعرفة.
ابوشبهه، محمدبنمحمد (1427 ه.ق.). السیرة النبویة علی ضوء القرآن و السنة. دمشق: دارالقلم.
الویری، محسن؛ موسوینیا، سیدمحمدمهدی (1400). حریم جنسیتی در صدر اسلام در کتاب پوشش زنان در زمان پیامبر. قم: مرکز مدیریت حوزههای علمیۀ خواهران، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان.
بخاری، محمدبناسماعیل (1410 ق). صحیح البخاری. قاهره: المجاس الاعلی للشئون الاسلامیة، احیاء کتب السنة.
جاحظ، ابوعثمان (2002 م.). رسائل الجاحظ: الرسائل الکلامیه. بیروت: دارمکتبه الهلال.
طبری، ابنجریر (1387 ق) تاریخ الأمم و الملوک. بیروت: دارالتراث.
عامری، عمادالدین (بی تا). بهجه المحافل و بغیه الأمائل. بیروت: دارالصدر.
الکلبی، هشامبنمحمد (1419 ه.ق). رجال الکشی. مشهد: بینا.
محمدزاده، مرضیه (1402). زنان پیامبر اکرم و زنان با پیامبر اکرم. تهران: امیرکبیر.
مطهری، مرتضی (1379). مسئلۀ حجاب. تهران: صدرا. چاپ اول: 1348.
منتظریمقدم، حامد (1384). گونههای ازدواج در عصر جاهلی. تاریخ در آیینۀ پژوهش. سال 1384. شمارۀ 8.
واحدی، علیبناحمد (1411 ه.ق.). اسباب النزول. بیروت: دار کتب العلمیة.
واقدی (1409 ه.ق). المغازی. بیروت: دار الأعلمی.
یوسفی غروی، محمدهادی (1383). تاریخ تحقیقی اسلام. ترجمۀ حسین علی. قم: موسسۀ آموزشی و پژوهشی امامخمینیe.
[1] یا أَیهَا النَّبِی إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ یبایعْنَكَ عَلی أَنْ لایشْرِکْنَ بِاللهِ شَیئاً وَ لایسْرِقْنَ وَ لایزْنینَ وَ لایقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لایأْتینَ بِبُهْتانٍ یفْتَرینَهُ بَینَ أَیدیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لایعْصینَكَ فی مَعْرُوفٍ فَبایعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ.