اسلایدریادداشتها

انسان حماسی یا شهروند جهانی: تأملی در آوردگاه دو الگوی تربیتی

آیا اهداف تربیت شهروند جهانی طبق اهداف توسعه پایدار می‌تواند با ابعاد تربیت حماسی که مورد تأکید انقلاب اسلامی است تعارضی داشته باشد؟

محمدصابر اسدی پژوهشگر حوزه‌ی سیاست‌گذاری در آموزش و پروش در یادداشتی برای اندیشکده رهیافت نوشت:

مصاحبه جوانی که گفت: «لازم باشد موشک را به خودم می‌بندم و بالای سرت می‌آیم» را دیده‌ایم و احتمالاً با آن لبخندی برصورتمان نشسته. اما ادامه آن مصاحبه، وقتی خود و هزاران جوان ایرانی را با حسین فهمیده و بستن نارنجک به خودش مقایسه می‌کند، نشانه‌ و بهانه‌ای است برای موضوع مهمی که درسیاستگذاری نظام تربیت رسمی باید به آن توجه کرد و آن  تربیت حماسی است.

تربیت حماسی و برنامه درسی

شاید یادتان باشد که در اواسط دهه 90 خبری مبنی بر حذف درس شهید فهمیده از کتب درسی پخش شد و دستمایه برخی اظهارنظرهای سیاسی قرار گرفت. هرچند حقیقت ماجرا این بود که در برنامه‌ریزی درسی انجام شده برای تغییر کتب درسی، مضامین و مفاهیم مرتبط با این درس در قسمت‌های دیگری مثل درس فداکاران در کتاب فارسی پایه سوم دبستان بازنویسی شد. اما همان زمان نیز، این مسئله بهانه‌ای شد تا عده‌ای نسبت به قرار دادن مفاهیمی اینچنین در برنامه درسی انتقاد داشته باشند و با برچسب‌هایی مثل ترویج خشونت، جنگ طلبی و … از حذف چنین مفاهیمی استقبال کنند.

اما آن جوان نشان داد که در لحظه ای که از درون خود سرشار خشم از دشمن متجاوز و غیرت نسبت به وطن خود است، وقتی در مواجهه با رسانه، در لحظه‌ای می‌خواهد بودِ درونی خود را نمایان سازد، اولین نظام معنایی که به آن تمسک می‌جوید همان ماجرای شهید فهمیده است و به نظر می‌رسد تنها بستری که این نظام معنایی را در لایه‌های درونی غیرمعرفتی او جاساز کرده است، اجزاء مختلف برنامه درسی است. این عناصر از درس معروف شهید فهمیده به صورت برنامه درسی آشکار تا بزرگداشت‌های سالیانه او در سالگرد شهادتش در مدارس به عنوان روز بسیج دانش‌آموزی به صورت برنامه درسی پنهان، در نهایت توانسته‌اند نقطه کوچکی از نظام کلی تربیت حماسی و تربیت مقاومتی را برای او پررنگ نگه دارند، نقطه‌ای که در این بزنگاه برای حضور او معناسازی کرده‌است.

سند 2030 و تربیت شهروند جهانی

اما نقطه مقابل این تربیت حماسی را کجا دیده‌ایم؟ آن‌جا که اوج ابراز وجود یک هنرمند تبدیل می‌شود به پُست کردن عکس دماوند و نوشتن متن خنثی و کم‌خاصیتی درباره وطن! آن‌جا که همان هنرمند، بعد از وقفه‌ی چند روزه‌ای که در پخش بزم خیابانی‌اش از شبکه نمایش خانگی افتاده، تنها یک کلام ابتدایی در پیش درآمد قسمت‌ بعد می‌گذارد و با مونولوگ کوتاهی از گیجی خود در این روزهای سخت می‌گوید و در نهایت می‌گوید «به امید اینکه هیچ زن و مرد بی‌گناهی هزینه جانبی جنگ نشود و دست همه جنگ طلب‌ها و همه کسانی که از جنگ منفعت می‌برند از ایران کوتاه شود» همین! بله! نقطه مقابل، یا گیجی است و یا تقلیل این نبردِ وجودی ِحق و باطل به منفعت طلبی سیاسی جنگ‌طلب‌ها، البته با آرایش زندگی‌دوستی و امیدآفرینی!

حال باید پرسید که کدام نظام تربیتی است که در این بزنگاه، این انسان گیج یا خنثی را تأیید می‌کند و در این زمانی که ملت ایران با واقعیت لخت و عریان نهاد‌های بین المللی مواجه شده است، کدام تربیت را درست‌تر و کارآمد تر می‌یابد؟ یکی از اهداف اصلی مندرج در سند توسعه پایدار 2030 برای تربیت شهروند جهانی، ترویج جوامع صلح‌طلب است و این سوال مطرح می‌شود که تعیین و تعریف و مصادیق جنگ‌طلبی در سطح جهانی به عهده چه کسی است؟ و چه تضمینی هست که خروجی نهایی این سازوکارها بستن سنگ‌ها و رهاکردن سگ‌ها نباشد؟ پرسش اساسی اینجاست که آیا اهداف تربیت شهروند جهانی طبق اهداف توسعه پایدار می‌تواند با ابعاد تربیت حماسی که مورد تأکید انقلاب اسلامی است تعارضی داشته باشد؟ و پاسخ این است که این امکان وجود دارد.

تأکید بر نسبی‌گرایی فرهنگی در برابر تأکید بر لزوم اعتلای اسلام، ترویج جهان‌وطنی در برابر ملی‌گرایی انقلابی، ترویج صلح‌طلبی بدون‌قیدوشرط در برابر ایده إِعْداد هرگونه قوت و قدرت و لزوم مقاومت (حتی مسلحانه)، از جمله گلوگاه‌هایی است که می‌تواند تعارض بین الگوی تربیت حماسی و الگوی تربیت شهروند جهانی را برای‌ما برجسته کند. شهروند جهانی بر پذیرش بی‌قیدوشرط تنوع فرهنگی و اخلاقی تأکید دارد، در حالی که تربیت حماسی بر پایه اصول دینیِ غیرقابل مذاکره (مانند دفاع از حقانیت اسلام، مبارزه با استکبار) استوار است. شهروند جهانی هویت فراملی را بر هویت ملی اولویت می‌دهد، اما تربیت حماسی بر هویت ملی-دینیِ انقلابی (مانند ایستادگی در برابر هجمه فرهنگی غرب، دفاع از استقلال کشور) تأکید دارد و خوش‌بینی به نهادهای بین‌المللی فعلی و همکاری بی‌قید و مطلق با آن‌ها را نمی‌پذیرد. شهروند جهانی خشونت را تحت هر شرایطی نفی می‌کند، اما تربیت حماسی آمادگی برای دفاع مسلحانه مشروع و حتی جهاد ابتدایی و جهاد پیشگیرانه را به عنوان ارزش می‌ستاید.

با وجود این نقاط افتراق اما نقاطی نیز وجود دارد که امکان همزیستی و تلفیق را بین این دو تربیت فراهم می‌آورد. عدالت‌طلبی، مسئولیت‌پذیری اجتماعی و صلح‌جویی فعّال از مهمترینِ این نقاط است. برای مثال هر دو مدل بر مبارزه با ظلم (استکبارستیزی در تربیت حماسی/عدالت جهانی در شهروندی جهانی) تأکید دارند. یا مفاهیمی مثل حفاظت از محیط زیست می‌تواند به عنوان یک تکلیف شرعی بازتعریف شود. همچنین تربیت حماسی، صلح را نفی نمی‌کند اما آن را مشروط به عدالت می‌داند و این با یکی از شعارهای شهروند جهانی که «صلح پایدار بدون عدالت ممکن نیست» هم‌خوانی دارد.

گزینش مقاومتی برای همزیستی تعالی‌جویانه

به نظر می‌رسد تعارضات بین این دو مدل تربیتی را باید در جامعه ایرانی حل کرد. دفع خطر تحمیل تفسیر لیبرالِ غربی از شهروند جهانی (نسبی‌گرایی اخلاقی، کمرنگ‌کردن هویت دینی) نیازمند هوشمندی و تدبیر بالای سیاستگذاران تربیتی و فرهنگی کشور است و کلید حل این تعارض در گزینش هوشمندانه مولفه‌های سازگار،  بازتولید محتوایی مبتنی بر آموزه‌های اسلامی-ایرانی و اجتناب از تحمیل گفتمان یک‌جانبه غربی تحت عنوان جهان‌شمولی است.

تربیت حماسی، رویکردی تربیتی است که بر پایه‌ی اصول شهامت، ایثار، مقاومت و پایمردی در مسیر اهداف متعالی استوار است. پرورش روحیه شجاعت و ایستادگی، تقویت حس مسئولیت‌پذیری در قبال خود، جامعه، میهن و ارزش‌ها، ترویج فرهنگ ایثار و فداکاری، پیوند زدن زندگی فردی به آرمان‌ها و اهداف بزرگ‌تر، پرورش عزم راسخ و پایداری، احترام به کرامت انسانی و دفاع از مظلوم بر پایه‌ی عدالت‌خواهی عناصر و نقاط اصلی این رویکرد است و به نظر می‌رسد برای تقویت بیش از پیش آن و مواجهه فعال با جریان فرهنگی خنثی باید راهبردهای مشخصی برای تلفیق عمیق و هوشمندانه‌ی ارزش‌های حماسی با روند‌های زندگی در تمام سطوح نظام تربیتی اتخاذ کرد.

این امر غیر از محتوای کتب درسی، نیازمند تربیت معلمان و هنرمندانی است که الهام‌بخش باشند و بتوانند این مفاهیم را نه به‌صورت شعاری، بلکه در قالب رفتار، گفتار و تعاملات خود و از طریق تجربیات یادگیری معنادار و چالش‌برانگیز به دانش‌آموزان منتقل کنند. هدف نهایی، پرورش نسلی است که در عین برخورداری از دانش و مهارت‌های روز، واجد هویت مستحکم، تعهد عمیق به ارزش‌های انسانی،ملی و مذهبی، روحیه‌ی جهادی و توانایی ایستادگی در برابر مشکلات و ظلم باشد. موفقیت این راهبرد نیازمند عزم ملی، برنامه‌ریزی بلندمدت و پرهیز از شتاب‌زدگی، سطحی‌نگری و سیاست‌زدگی است.

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا