بنیان دولت مدرن و نظام آموزشی متمرکز در ایران
در دوره طولانی حکومت قاجار بر کشور تا مدتها به سنت پادشاهی مرسوم کشور را اداره میکردند. با وجود روند تغییرات در اداره کشور اما تا مشروطیت، کشور به شیوه گذشته اداره میشد. تا پیش از مدارس مدرن که تحصیلات به صورت مکتب خانهای و بیشتر دینی بود، حکومت شاهان دخالت خاصی در اداره آموزش و پرورش نداشتند و مکتب خانهها به شکلی کاملا مردمی گردانده میشدند. «آموزش و پرورش در دورهی قاجار جهتگیری تحولی مییابد و موازی با نهادها و برنامههای آموزش و پرورش بر اساس الگوی پیشین، یک نظام آموزشی جدید با تاسیس مدارس میسیونری در دورهی محمدشاه، دارالفنون در دورهی ناصرالدین شاه و مدرسهی میرزاحسن رشدیه در همان دوره و سپس دورهی مظفرالدین شاه شکل میگیرد. نهادهای آموزشی مدرن با تقلید از غرب، رقیب نهادهای آموزشی بومی ایران شدند و با اقبال عمومی روندی رو به گسترش یافتند. قانون اساسی انقلاب مشروطه، دولت را موظف به تمشیت امور مدارس و مکاتب نمود. به این ترتیب، نظام آموزشی غیررسمی مردمی، حرکت به سمت دولتی شدن را آغاز کرد و این به نوبهی خود زمینهی ورود تمرکز به آموزش و پرورش بود.» (وحدتی دانشمند و ایروانی، 1394: 18) از جمله اتفاقات مهم انقلاب مشروطه این بود که طبق اصول 18 و 19 قانون اساسی مشروطیت سال 1288 ه. ش. آموزش ابتدایی جدید، اجباری و همگانی پیشبینی شده بود و همه مدارس زیر نظر وزارت نوپای علوم و معارف قرار گرفتند. (درانی، 1376: 126)
«هنگامي که رضاشاه با کودتاي ١٢٩٩ به قدرت رسيد، نظام آموزشي ايران اکثرا در اختيار افراد و بخش خصوصي بود و این انديشه که دولت بايد در آموزش و پرورش نقشي داشته باشد، تا اوايل قرن بيستم زمينهاي در ايران نداشت.» (موسی پور، 1387: 4) «رضاشاه طی دوره حکومت خود با نیات متفاوت به توسعه آموزش و پرورش اقدام کرد و تولیت حکومت بر تعلیم و تربیت را مستحکم نمود.» (موسیپور، 1387: 17) «مدرنسازی هدف او، تمرکزگرایی روش او و ملیگرایی ایدئولوژی او بود.» (وحدتی دانشمند و ایروانی، 1394: 20)
«تشکیل وزارتخانه علوم و تغییر نام آن به وزارت معارف، اوقاف و صنایع مستظرفه در سال 1288 و تبدیل آن به وزارت فرهنگ در سال 1317 نشانهای از ایجاد نهادهای سیاستگذار و حرکت به سمت نهادینهسازی سیاستگذاریهای فرهنگی و آموزشی در ایران محسوب میشود.» (ملکمحمدی، 1394: 121)
«انقلاب اسلامی تغییرات مهمی هم در سبک و هم در محتوای آموزشی ایجاد کرد، ولی با این حال نظام اسلامی نتوانست آموزش جدید را، آن طور که در آغاز مورد مخالفت علما بود، به کلی از میان بردارد. پیروزی آموزش جدید در این واقعیت نهفته بود که رهبران انقلابی برای معکوس کردن کلی این فرآیند هیچ تلاشی نکردند یا حتی سخنی هم از چنین هدفی به میان نیاوردند. در عوض کوشیدند که آموزش جدید را (البته با برخی اصلاحات مهم) در راستای اهداف خود به کار گیرند. اگرچه روحانیان بعد از انقلاب تسلط بیشتری بر نظام آموزشی یافته بودند، اما آموزش همچنان یک نهاد دولتی باقی ماند که توسط وزیری اداره میشد که خودش روحانی نبود.» (مناشری، 1396)
در تاریخ ایران پیش از انقلاب اسلامی اتفاقاتی که با سیاستگذاری آموزش و پرورش مرتبط بودند در سالهای متمادی انگشتشمار بودند، هر چند که تک اتفاقهای کلیدی تا دههها تاثیر خود را بر تمام نظام حکمرانی کشور میگذارد، همچنان که با وجود فعالیتهای پرشمار پس از انقلاب اسلامی ریشه بسیاری از این فعالیتها با وجود دگرگونی زیاد به دورههای قاجار و پهلوی برمیگردد.
منابع
- درانی، کمال(1376)، تاریخ آموزش و پرورش ایران قبل و بعد از اسلام، تهران: سمت
- ملکمحمدی، حمیدرضا(1394)، مبانی و اصول سیاستگذاری عمومی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)
- مناشری، داود(1396)، نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن، تهران: حکمت سینا
- موسیپور، نعمت الله(1387)، برنامهریزی درسی در ایران معاصر در فصلنامه تعلیم و تربیت سال بیست و چهارم زمستان 1387، شماره 4
- وحدتی دانشمند، علی و ایروانی، شهین(1394)، مناسبات پیشرفت و تربیت در تاریخ آموزش و پرورش ایران از دوره باستان تا پایان دوره پهلویهسته تحول آموزش و پرورش اندیشکده