تا مَرد سخن نگفته باشد!
اعتراضات پاییز 1401 علیرغم تمام هزینههای پیدا و پنهانی که برای نظام سیاسی داشت، درسهایی را نیز برای ساختار حکمرانی دارد که مستلزم بررسی دقیق جوانب و مسائل مختلف پیرامون آن است. یکی از مهمترین آنها رتوریک سیاسی مسئولین در شرایط بحران است که باید به صورت جدی مورد مطالعه قرار گیرد. اظهارنظرهای نسنجیده و نابجای برخی مسئولین کشور علیالخصوص در شرایط بحران که بدون هیچ ضابطه قضایی به افزایش خشم و نفرت و چندقطبی اجتماعی منجر میشود موضوع اصلی این یادداشت است.
انسان و احساسات
بسیاری از اندیشمندان اعتقاد دارند که نوع انسان، احساساتی است و برای بررسی ساختار کنش یک فرد باید نقش مؤثری به احساسات داد و حتی در منطق هزینه- فایده نیز این احساسات هستند که نقش مؤثری در تعریف هزینه و فایده برای فرد ایفا میکنند. در یکی از مشهورترین اقوال از شهید صدر علیهالرحمه که در باب مسائل تربیتی بیان کردند ایشان اعتقاد داشتند خلقت انسان، بیشتر از مرتبه حس متأثر است تا عقل. به همین دلیل بنیانهای تربیتی ایشان بر این امر تأکید دارند که آموزههای عقلانی نیز باید در مرتبه حس بازتولید شوند و به مخاطب منتقل گردند. در این میان برخی از صاحبنظرانی که در حوزه خلقیات ایرانیان مطالعه دارند با بررسی فرهنگ عامه و موارد دیگر اعتقاد دارند رفتار احساسی در میان ایرانیان از شدت بیشتری برخوردار است.
با امعان نظر از تفاوتی که میان احساسات و عواطف در معنای اصلی آنها وجود دارد میتوان به 5 عاطفه مهم در انسان اشاره کرد که نسبت به دیگر حالات عاطفی از اهمیت بیشتری برخوردار هستند: خشم، ترس، شادی، غم و عشق[1]. در میان این 5 مورد، آنچه در کنشگری یک فرد در نهایت بیشترین اثر را دارد، خشم است که همیشه مورد توجه روانشناسان اجتماعی بوده است.
خشم و اعتراض
هرچند شاید انباشت نارضایتی در میان مردم بر اساس یک فرآیند منطقی مشخص قابل تحلیل باشد، با این حال بروز اعتراض علیالخصوص از نوع خیابانی آن نیاز به پشتوانهای احساسی-عاطفی دارد که در لحظه انباشت نارضایتی فرد را به کنش اعتراضی در خیابان بکشاند. به عنوان مثال منطقی است که افزایش قیمت مواد غذایی و تورم نقطه به نقطه در ماهها مختلف در عین ثابت ماندن حقوق افراد منجر به نارضایتی شود اما اینکه چه زمانی این نارضایتیهای انباشته به اعتراضی خیابانی بدل شود، به سادگی از پیش قابل تحلیل نیست و عوامل مختلفی از جمله تحریکپذیری احساسی و علیالخصوص خشم بر بروز آن مؤثر هستند.
بررسی اقدامات رسانهای عوامل خارجی در جریان حوادث پاییز 1401 نیز حاکی از تمرکز آنها بر ترویج خشونت و افزایش خشم نسبت به حاکمیت است. بازنشر برخی اظهارنظرهای مسئولین از سوی این رسانهها که مانند بنزین روی آتش عمل میکردند از جمله این اقدامات است. خشم قویترین قوه عاطفی انسان است که به مرحله کنش بسیار نزدیک است. یعنی میزان انرژیای که فرد خشمگین تولید میکند بسیار بیشتر از سایر عواطف مانند ترس، شادی، غم و عشق است. بدین ترتیب فرد خشمگین میتواند بر دیگر ملاحظههایی مانند ترس یا فقدان تصویر روشن از آینده پس از اعتراضات که مانع از حضور در اعتراضات خیابانی میشد غلبه کند و در خیابان حاضر شود. این حضور خشونتآمیز در خیابان نتیجهای جز ویرانی برای کشور و مردم نخواهد داشت و هرگز به اصلاح منجر نخواهد گشت و صرفا در چرخه خشونت، به تولید بیشتر آن دامن میزند. این چرخههای خشونتآمیز میتواند کشور را ورطه نابودی بکشاند همانطور که چنین برنامهای را در سوریه و عراق پیاده کردند و زمینه را برای روی کار آمدن داعش فراهم کردند.
در جریان اعتراضات اخیر بر اساس دادههای بدست آمده، میزان همبستگی میان خشم و حضور در اعتراضات بالاترین عدد را به خودش اختصاص داده است و این عدد نزدیک به 5/0 است (توضیح: در همبستگی دامنه نوسان از 1+ تا 1- است) که چیزی در حدود 50 درصد میشود. این عدد زمانی جالبتر میشود که بدانیم همبستگی میان حضور در اعتراضات و فضای مجازی 16/0 است. به بیان سادهتر در صورتی که فضای مجازی رفع فیلتر شود، امکان دارد تنها حدود 16 درصد بر اعتراضات افزوده شود. زمانی که حاکمیت نسبت به این 16 درصد چنین حساسیتی دارد که پلتفرمهایی مانند اینستاگرام و واتساپ را فیلتر میکند طبیعی است حداقل حساسیت 3 برابری نسبت به منابع تولید یا بازتولید خشم داشته باشد.
رتوریک سیاسی و خشم
یکی از مهمترین منابع تولید خشم و نفرت در جامعه اظهارنظرهای برخی مسئولین ناآگاه است. از عبارتهایی نظیر «من هم صبح جمعه فهمیدم [با لحن طعنهآمیز]» تا دیگر اظهارنظرهایی که در جریان اعتراضات اخیر موجب تولید نفرت و خشم در میان مردم و ایجاد چندقطبی اجتماعی شده است. متأسفانه در کشور ما اکثر مسئولین علیالخصوص در حوزههای فرهنگی بدون توجه به ساختارهای رسانهای، فرهنگی، اجتماعی و علیالخصوص موقعیت زمانی-مکانی اظهارنظرهایی دارند که خشم عمومی را برمیانگیزد. این اظهارنظرها که بعضاً از سوی برخی افراد که صاحب تربیون ثابت متناوب نیز هستند علاوه بر فرسایش سرمایه اجتماعی نظام، ایجاد خشونت کلامی و رفتاری و چندقطبی، در برهههایی تابوهایی برای نظام ایجاد کرده است که جمهوری اسلامی هزینههای زیادی را برای آن پرداخت کرده است.
شاید این مسئله مطرح شود که آنچه در رسانه از یک فرد بازنمایی میشود با خود حقیقی او متفاوت باشد و بدین ترتیب نباید افرادی که چنین اظهارنظرهای شاذی دارند را مقصر بدانیم؛ اما باید توجه داشت که شناخت سازوکارهای رسانهای و اقتضائات آن یکی از الزاماتی است که هر مسئول در جمهوری اسلامی باید حداقلی از آن را دارا باشد و این به سواد رسانهای و دیگر مهارتهای ارتباطی وابسته است. البته تمام مسئولین لازم نیست به سازوکارهای رسانهای آگاهی داشته باشند؛ بلکه آن دسته از مسئولینی که در معرض رسانه هستند یا تمایل دارند در رسانهها حضور داشته باشند، نمیتوانند بدون توجه به سواد رسانهای و مهارتهای مرتبط با آن از قبیل نوع برداشتی که از صحبتهای وی میشود، اقدام به سخنرانی کنند.
زمین بازی را تصور کنید که قوانین خاصی دارد و تخطی از قوانین آن ولو اینکه از جانب یک فرد باشد منجر به وارد شدن آسیب به کل تیم میشود. بنابراین طبیعی و منطقی است که حضور در زمین بازی باید منوط به آگاهی از قوانین باشد و در این صورت میتوان فرد خاطی را مورد تنبیه قرار داد.
بسیاری از اظهارنظرهای مسئولین است که در فضای مجازی دست به دست میشود، جز تولید نفرت نتیجه دیگری ندارد. پیامد چنین اظهارنظرهایی امروزه با استفاده از هوش مصنوعی و دیگر الگوریتمهای موجود در شبکههای اجتماعی به راحتی قابل رهگیری است و میتواند به عنوان مدرکی در تشویش اذهان عمومی در دادگاه علیه آن مسئولین به کار گرفته شود. به نظر نگارنده این سطور جرمانگاری سخنان نابجا برخی مسئولین که به صورت جزیرهای فعالیت دارند، باید در دستور کار نهادهای قضایی کشور قرار گیرد.
[1] . البته برخی میل جنسی را نیز در این دستهبندی قرار میدهند.