تعارض «آسیب» و «تقاضا»ی شبکههای اجتماعی بیگانه؛ گره سیاستگذاری شبکههای اجتماعی در ایران
با نگاهی به عرصهی شبکههای اجتماعی در ایران، متوجه دو واقعیت میشویم: 1- آسیبزا بودن شبکههای اجتماعی خارجی 2- تمایل زیاد کاربران ایرانی به این شبکهها.
اندیشکده رهیافت؛ با نگاهی به عرصهی شبکههای اجتماعی در ایران، متوجه دو واقعیت میشویم: 1- آسیبزا بودن شبکههای اجتماعی خارجی 2- تمایل زیاد کاربران ایرانی به این شبکهها. این دو واقعیت، تعارض و چالشی مهم را در فضای حکمرانی شبکههای اجتماعی به وجود آورده و سیاستهای مختلفی، برای رفع این چالش اتخاذ شده است. در این یادداشت، به اختصار، دو آسیب مذکور و راهکارهای اتخاذ شده در این عرصه را بررسی کرده و ضمن انتقاد به اکثر این راهکارها، راهکار پیشنهادی برای برونرفت از این گره را بیان میکنیم.
واقعیت اول: آسیبزا بودن شبکههای اجتماعی خارجی
اولین واقعیت موجود در عرصهی شبکههای اجتماعی در کشور، آن است که آن دسته از شبکههای اجتماعی بینالمللی که محبوب و مورد استفادهی کاربران ایرانی هستند، منشاء آسیبهای فرهنگی و امنیتی فراوان هستند. در بستر این پلتفرمهاست که محتواهای نامطلوب و آسیبزا اجازهی رشد و گسترش را پیدا کرده و اولاً بنیانهای فرهنگی و ثانیاً و به تبع، بنیانهای امنیتی کشور را تهدید میکنند. در جریان اغتشاشات اخیر، نقش مخرب پلتفرمهای بیگانه همچون توئیتر و اینستاگرام در ایجاد ناامنی کاملاً مشهود بود.
واقعیت دوم: مقاومت فرهنگی کاربران ایرانی در برابر ترک پلتفرمهای خارجی
دومین واقعیت، ناظر به مصرف و رفتار فرهنگی ایرانیان در شبکههای اجتماعی خارجی است. در این عرصه، ما شاهد نوعی مقاومت فرهنگی از سوی کاربران ایرانی نسبت به حاکمیت هستیم. بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی، حاضر نیستند شبکههای اجتماعی داخلی و ایرانی را جایگزین رقبای خارجی آنها کنند. علت این امر میتواند دلایل سیاسی (مانند عدم تعلق فکری و سیاسی به نظام جمهوری اسلامی و بیاطمینانی در خصوص رصد و نظارت دستگاههای امنیتی بر پلتفرمهای ایرانی)، اقتصادی (عدم فروش مناسب کالا و خدمات در شبکههای ایرانی)، فناورانه (ناکارآمدی و ضعف فناوریهای شبکههای ایرانی) و… باشد. اما به هر حال و به هر علت، درصد زیادی از جمعیت کاربران ایرانی، حاضر به ترک پلتفرمهای خارجی نیستند؛ در عین اینکه این رسانهها همچنان آثار مخرب خود را بر جامعه ایرانی بر جای میگذارد. راه بیرونرفت از این چالش چیست؟
نقد سیاستهای تاکنون اتخاذ شده
سیاستهای مختلفی در طول زمان، برای حل این تناقض، در کشور ما اتخاذ شده است. برخی از این سیاستها عبارتاند از: فیلترینگ شبکههای اجتماعی خارجی، رشد و گسترش شبکههای اجتماعی داخلی، مراوده حقوقی یا دیپلماتیک با مالکان پلتفرمهای خارجی برای اجبار یا اقناع آنها جهت سرسپردن به قوانین داخلی، تلاش برای فرهنگسازی و افزایش سواد رسانهای کاربران جهت کاهش آسیبهای فرهنگی و … . جمعبندی انتقادات نگارنده از سیاستهایی که تاکنون در این خصوص اعمال شده است، در دو مورد خلاصه میگردد:
نادیده انگاشتن قدرت مقاومت فرهنگی آحاد مردم:
در این سیاستها، اغلب، قدرت و خواست مردم نادیده گرفته شده و فراموش کردیم که «اساساً این خود مردم هستند که میخواهند از شبکههای اجتماعی خارجی استفاده کنند.» به دلیل همین غفلت، خواسته یا ناخواسته، با روشهای گوناگون با خواست مردم مقابله کردهایم. به عنوان مثال، اینکه مالکان پلتفرمهای خارجی زیر بار قوانین داخلی نمیروند، یک علتش میتواند همین باشد که اساساً بازار تقاضا در ایران به نفع ایشان است و لذا لزومی به سرسپردگی به قوانین دست و پا گیر ما نمیبینند. همچنین تا زمانی که خود مردم بخواهند از این شبکهها استفاده کنند، انواع و اقسام روشهای دور زدن فیلترینگ را به کار بسته و تا حدودی نیز به خواسته خود میرسند.
مسئلهی زمان:
بسیاری از سیاستهای مطرح شده برای حفاظت مردم از محتواهای آسیبزای پلتفرمهای بیگانه، یا بسیار زمانبر هستند و یا در طول زمان، تأثیرات و تاریخ مصرف خود را از دست داده و به اصطلاح «موقت» میشوند. به عنوان مثال، تربیت رسانهای و فرهنگسازی عمومی جهت ارتقاء سواد رسانهای کاربران، میتواند سیاستی مناسب برای جلوگیری از ورود کاربران به پلتفرمهای بیگانه و یا کاهش آسیبهای فرهنگی وارده به آنها در این فضا باشد. اما چنین سیاستی، نیازمند صرف زمان نسبتاً طولانی و حتی تغییر نسل میباشد. همچنین راهکارهایی مانند فیلترینگ یا گفتگو با مالکان و صاحبان پلتفرمهای بیگانه، حتی در صورت موفقیتآمیز بودن، راهکارهایی موقت هستند؛ چرا که پیشرفت تکنولوژی در طول زمان، باعث ناکارآمدی فیلترینگ شده و همچنین باعث بروز و ظهور رقبای قدرتمند جدیدی در حوزه شبکههای اجتماعی میگردد که ممکن است به آسانی همقطاران گذشتهشان زیر بار قوانین داخلی کشور نروند.
راهکار پیشنهادی: بازطراحی نظام توزیع محتوا در شبکههای اجتماعی بیگانه
با انتقاد از سیاست گذشته، مشکل حل نشده و چالش اصلی همچنان باقی است: «با چه سیاست و راهکار فوری و بادوامی میتوانیم در عین احترام به خواست و ارادهی مردم، به عنوان یکی از ارکان جمهوری، آسیبهای وارده به ایشان در شبکههای اجتماعی بیگانه را به حداقل برسانیم؟» پیشنهاد ما در این خصوص به طور اجمالی، «بازطراحی نظام توزیع محتوا در شبکههای اجتماعی بیگانه» است. مطابق با این سیاست، حاکمیت به جای مسدود کردن ارتباط مردم با پلتفرمهای بیگانه و تلاش برای دور کردن ایشان از این فضا، اتفاقاً خود نیز همراه با مردم، با قدرت، وارد چرخهی تولید و توزیع محتوا در این بسترها شده و تلاش میکند تا با شناخت گلوگاهها و دالانهای نظام توزیع پیام در پلتفرم و تسلط بر آنها، خود به عنوان یک کنشگر فعال ولی نامرئی، به مصرف محتوای کاربران در این فضا، جهتدهی کند. به عبارت دیگر، به جای مواجههی سلبی و منفعلانه با پلتفرمهای بیگانه، حاکمیت خود به عنوان یک فعال رسانهای و بلکه مهمترین فعال رسانهای، وارد پلتفرم شده و تلاش میکند با سیاستهای نامرئی، تا حد ممکن توزیع محتوا در این بستر را مدیریت نماید.
حکومت، منشأ وضع قوانین و منبع ثروت
یکی از ایدههای اصلی این پیشنهاد آن است که حاکمیت همواره از دو حیث بر مردم دست برتر را داشته است: یکی از آن حیث که حاکمیت، منشاء وضع و اجرای قوانین است و میتواند با وضع قوانین، مردم را به کنشگری خاصی فراخوانده و یا مجبور نماید؛ و دوم آن که حکومتها معمولاً به واسطهی قدرت سیاسیشان، منبع ثروت نیز هستند. در کشور ما، در خصوص سیاستگذاری فضای مجازی، بیشتر تلاش شده از جنبهی وضع قانون، این فضا مدیریت شود. حال آن که نباید از قدرت حاصل از ثروت دولتها نیز غافل ماند. حکومتها میتوانند از طریق تزریق منابع مالی به بخشهای مختلف جامعه، آن بخشها را تقویت نمایند. در خصوص مدیریت شبکههای اجتماعی خارجی نیز پیشنهاد آن است که دولت، با استفاده از ظرفیتهای مالی که در اختیار دارد، هم در شناخت هر چه بیشتر قوانین نظام توزیع محتوا در یک پلتفرم اجتماعی خارجی مشخص بکوشد و هم با جذب و بهکارگیری نیروهای فرهنگی گوناگون و کاربست عملی قوانین نظام توزیع محتوا، تلاش نماید تا فضای کلی محتواهای رد و بدل شده در این فضا را مدیریت نماید.
بازطراحی، در حد فاصل ساختار و عاملیت
بازطراحی نظام توزیع محتوا، در حد فاصل میان «آزادی کاربر» و «سلطه الگوریتم» رخ میدهد. در یک شبکهی اجتماعی، ما از یک سو شاهد الگوریتمها و الزامات فناورانه کنشگری هستیم که در آنها، کاربر به شکل خودآگاه یا ناخودآگاه، با محتواهای خاصی روبرو میگردد که لزوماً از قبل قصد مواجهه با آنها را نداشته است. از سوی دیگر، در داخل همین الزامات و در چارچوب ساختارهای فناورانه، کاربر میتواند عاملیت و اراده آزاد خود را تا حد زیادی به کار گرفته و به مقاصد گوناگون خود در این فضا دست یابد. در واقع، کاربران در شبکههای اجتماعی، آزادی محدودی را ذیل ساختارهای آشکار و پنهان شبکههای اجتماعی تجربه میکنند. نه اینگونه است که محتوا در این فضا صد در صد متعین و از قبل مشخص باشد (مانند آنچه که در امثال تلویزیون و سینما وجود دارد) و نه آزادی صد در صد برای تولید و مصرف همهی انواع و اقسام محتوا وجود دارد؛ بلکه تولید و مصرف محتوا بر اساس قواعد خاصی، تا حدی کنترل میگردد. در بین حد فاصل «ساختار» و «عاملیت» در شبکههای اجتماعی، بازطراحی نظام توزیع محتوا میتواند محقق شود؛ یعنی حاکمیت، در عین اینکه نمیتواند همچون برنامهنویسان پلتفرم، شکلدهندهی ساختارها و الگوریتمهای شبکه باشد، اما از آزادیای که خود پلتفرم در اختیار عموم کاربران قرار میدهد استفاده کرده و در قالب چندین کاربر، وارد جریان توزیع محتوا میشود. سپس با کسب تجربه علمی و عملی تدریجی پیرامون قوانین و ساختارهای نظام توزیع محتوا در پلتفرم مربوطه و همچنین با شناخت ذائقه و سبک رفتاری کاربران ایرانی در شبکه، محتواهای مد نظر خود را به نحوی به جریان بیندازد که به مصرف حداکثری از سوی مخاطب ایرانی منجر گردد. در مقام مقایسه، عملیاتی که حاکمیت برای دیده شدن حداکثری محتواهای مطلوب خود انجام میدهد، تقریبا شبیه کاری است که بازاریابان فضای مجازی انجام میدهند.
پیشبینی میگردد با شناخت و به کارگیری پیوستهی قواعد نظام توزیع محتوا در شبکههای اجتماعی بیگانه از سوی حاکمیت، قدرت کنترل و مدیریت مصرف محتوا در این شبکه از سوی حاکمیت به صورت تدریجی افزایش پیدا کرده و دولت را تا حد زیادی از اتخاذ راهبردهای سلبی و منفعلانه بینیاز میگرداند.