جزیرهای میان مرداب/ تأملی در مقاومت فرهنگی ایران در برابر سیطره فرهنگ برهنگی مدرن
اندیشکده رهیافت؛ نیازها و امیال انسان، چه غریزی و چه معنوی، قابلیت انقباض و انبساط دارد؛ یعنی نیاز و میل انسان، از میل به خوردن و آشامیدن گرفته تا میل جنسی تا میل به ثروتاندوزی یا علمآموزی را میتوان افزایش یا کاهش داد. محیط و پدیدههایی که انسان با آنها در ارتباط بوده و همجوار آنهاست، خواستهها و امیال انسان را شکل میدهند و تشنگی او را شدید یا خفیف میکنند. بهعبارت دیگر، نیاز و میل انسان تا حد زیادی قابلیت شکلپذیری دارد. دوستان یا افرادی که ما با آنها در ارتباطیم، رسانههایی که محتوای تصویری و صوتی آنها را میبینیم و میشنویم، خیابانها و فضاهایی که محل عبورومرور روزانة ماست، همگی پدیدههایی هستند که ما با آنها در ارتباط و همجوار هستیم و بهعبارت دیگر، «محیط» ما را تشکیل میدهد. در میان امیال و نیازهای انسان که قابلیت شدتیافتن یا خفیفشدن دارند، میل جنسی با نیازهای دیگر قدری متفاوت است. وجه تفاوتش این است که این نیاز خصلتی وحشی دارد؛ یعنی اگر تربیت و کنترل نشود و عنان و افسارش به حال خود رها گردد، میتواند تمام قوای دیگر انسان را در اختیار و تحتفرمان خود درآورد.
در اینجا باید بررسی کنیم که چه نوع محیطی موجب افزایش نیاز جنسی و افسارگسیختگی این میل میشود و کدام نوع محیط، این میل را خفیف یا متعادل کرده و به کنترل درمیآورد. بهطور کلی تعامل و ارتباط دیداری و شنیداری با فضاهای غیرعفیف، ولنگار و اباحیگر نیاز جنسی را افزایش داده و آستانة ارضا را بالا میبرد. در این همجوار بودن و ارتباط دیداری و شنیداری، عنصر «دیدن و رؤیت» از اهمیت بیشتری برخوردار است.
نیاز جنسی انسان، با دیدن و رؤیت بدن برهنه، زاییده میشود و آستانة ارضای آن بالا میرود. عنصر «دیدن و رؤیت» هرچه بیشتر و گستردهتر رخ دهد، نتیجة آن نیز نیازآفرینی گستردهتر در حوزة غریزة جنسی است. از حیث تجربة زیسته، هیچکس نمیتواند این مسأله را که عطش جنسی و خواهش جنسی انسان با «دیدن» زاییده و جوشیده میشود انکار کند. در بیانی دقیقتر باید گفت احساس نیاز زمانی به وجود میآید که سطح خواستههای انسان از سطح داشتههای او فراتر رفته باشد. اگر چنانچه سطح داشتههای انسان در حوزة غریزة جنسی برایش کافی باشد، دیدن صحنههای برهنه، سطح خواستههای جنسی را افزایش میدهد و در نتیجه حس نیاز به وجود میآید و آستانة ارضا بالاتر میرود.
عنصر «دیدن و رؤیت برهنگی و صحنههای غیرعفیفانه» در دنیای امروز، در سرتاسر کرة خاکی رواج گسترده، بیسابقه و بیحدّومرزی پیدا کرده و محیط حیات انسانها، پر شده است از تصاویر و صحنههای بهدور از حیاء و عفّت؛ از برنامههای تلویزیونی و ماهوارهای گرفته تا آثار سینمایی تا سایتهای اینترنتی و شبکههای اجتماعی و تا سبک پوشش زنان و مردان در صحنههای میدانی و خیابانی جوامع امروز. در چنین شرایطی که تمدن مدرن با همة ادوات و تجهیزاتش- یعنی رسانهها و تکنولوژی- در چند دهة اخیر برای محیط زندگی انسان بهوجود آورده، عصمت چشم انسانها غالباً از همان دوران نوجوانی از بین میرود. نتیجه این شده است که در دنیای امروز، سطح خواستههای جنسی انسان بسیار بالاتر رفته و نیازآفرینی گسترده و بیحدّومرزی در این حوزه برای شهروندان تمدن مدرن رخ داده است. البته این نیازِ شعلهورشده، نیاز به «مصرف» گسترده را هم در پی داشته است. در اینجا لازم است تحلیل کوتاهی از رابطة بین «نیاز» و «مصرف» بیان شود.
اساساً فلسفة مصرف، رفعنیاز است. رفعنیاز موجب میشود انسان بتواند حیات سالم، آرام، مؤثر و زندگی سازندهای برای خود داشته باشد. اندازۀ نیاز هر مقدار باشد، مصرف هم باید متناسب با آن باشد تا نیاز رفع شود. اگر نیاز کم باشد، مصرفِ کم نیاز را رفع میکند. اگر نیاز بزرگ شده باشد، عطش برای مصرف بیشتر میشود و لذا فقط مصرفِ زیاد است که میتواند انسان را ارضا کند.
هستة اصلی نظام سرمایهداری و لازمة اساسی بزرگشدن کیک سرمایه و ارزشافزوده، سوقدادن مردم بهسمت مصرف بیشتر و متنوعتر است؛ چراکه برای تکثیر کارخانهها و متنوعتر و انبوهترکردن تولیدات کارخانهای و برای چرخیدن چرخ کارخانه که همگی لازمة بزرگشدن کیک سرمایهاند، سوقدادن مردم بهسوی مصرف این تولیدات ضروری است؛ یعنی شهروند نظام سرمایهداری باید یک مصرفکنندة سیریناپذیر باشد. لازمة مصرف سیریناپذیر، نیازآفرینی است. امروز دنیای سرمایهداری برای نیازآفرینی در حوزة غریزة جنسی، تصاویر برهنه و صحنة «بدن بیحجاب» را از هزاران طریق به انسان عرضه میکند. نتیجة این نیازآفرینی، مصرف گسترده و پرتراکمی است که تمام ساعات زندگی و آحاد جمعیت شهروندان را زیر یوغ خود گرفته است. برخی مصادیق این مصرف را میتوان به این نحو شمرد: افزایش نجومی مراجعه به سایتها و کانالهای اینترنتی با محتوای پورن، سونامی خرید لباسها و پوشاک تحریکآمیز و شهوانی، افزایش مخاطبان لوازمآرایشی، دیسکوها و کابارهها و…، که همة این موارد، از محصولات تمدن مدرن است و در اَبَرکارخانهها و اَبَرشرکتها تولید شده و از سوی شهروند مدرن بهسرعت و با ولع مصرف میشود و بدین ترتیب، نیاز جنسیِ بزرگشده را از طرفی ارضا میکند و از سوی دیگر آن را باز هم بزرگتر و آستانة ارضا را بهطور مضاعف بالا میبرد. بهعبارت دیگر، در اینجا بین «بزرگترشدن نیاز جنسی» و «ارضای نیاز» رابطة دیالکتیک برقرار میشود.
اگر نیاز جنسی، به همان میزان طبیعی خودش که در طول تاریخ بوده باقی میماند، اینهمه «مصرف» لازم نبود. انسانِ سدههای گذشته، مصرف جنسیاش، خیلی کمتر از مصرف جنسی انسان امروز بود. اما در عین حال در زمینة مسائل جنسی، بیدغدغهتر، راحتتر و آرامتر از انسان امروز بود. چون برایش اینهمه نیازآفرینی نشده بود و اینهمه تصاویر برهنه که در فیلمها و عکسها و خیابانهای کشورهای مختلف بهراحتی قابلرؤیت و قابل دیدهشدن هستند، در آن محیط نبود یا کمتر بود.
ماجرای «بزرگترشدن نیاز جنسی» در بادی امر، از عنصر «دیدن و رؤیت بدن بیحجاب» آغاز میشود و در غالب موارد، تشدید شده و به تنوعطلبی افراطی میرسد، پیش میرود و بعضاً تا جایی میرسد که دیگر هیچ عمل جنسی معمولی انسان را ارضا نمیکند. هیچ دیدن و هیچ لمسی نیاز جنسی کنشگر را اطفاء نمیکند. در این مرحله، تمام قوای وجودی آدم، توسط قوة جنسی گروگان گرفته میشود و تحتاسارت این قوه قرار میگیرد و شرایطی رخ میدهد که کنشگر یا با عقدهها و احساس محرومیتهای عمیق جنسی دستوپنجه نرم میکند و یا در اشتغال به کنشهای جنسی غرق میشود. واضح است که کمترین پیامد چنین شرایطی، عدممیل به ازدواج در شهروندان و بهوجود آمدن بحران جمعیت است. البته این کوچکترین پیامد است که صدها پیامد و عارضة دیگر از آن منشعب میشود. ازهمپاشیدن کانون خانواده و ناآرامیهای روانی و افسردگیهای شهروند «تنها»، رواج بیماریهای جنسی و ضعف جسمانی و روحی افراد و… برخی از پیامدها و عارضههای دیگر این شرایطاند.
تمام پیامدهایی که ذکر شد، صرفاً عواقب دنیوی این مسأله است و در این مجال بنا نداریم از عواقب و مسائل اخروی این روند سخنی به میان بیاوریم. این روند و همة عواقب و پیامدهای فردی و اجتماعی آن، ریشه در رواج گستردۀ «رؤیت بدن بیحجاب» و فراگیری فرهنگ برهنگی دارد. فرهنگی که امروز تمام کرة خاکی را درنوردیده و بحرانهای عدیدهای در پی آن در حال رخدادن است و فعلاً تنها کشور ایران و نظام اسلامی حاکم در این کشور بهمثابة یک جزیرة فرهنگی، در تلاش است تا جلوی شکستن سدّ بیحجابی و رواج گستردة پدیدة بدنهای عریان و بیحجاب را اقلاًّ داخل مرزهای خود بگیرد. گرچه رسانههای بینالمللی و اینترنت تأثیر مخرّب گستردهای بر تلقیها و نگرش شهروندان ایرانی در خصوص طرز پوشش و فرهنگ حجاب و نیز دغدغههای جنسی شهروندان در این کشور گذاشته است و همچنان تأثیراتش عمیقتر میشود، اما باید تلاش کرد تا جایی که ممکن است از غرقشدن این جریزة فرهنگی در میان مردابی که همة جهان را فراگرفته جلوگیری کرد. البته سادهنگریستن به این تلاش و منحصرکردن آن در گشت ارشاد و تذکر لسانی، نتیجة معکوس در پی خواهد داشت. این تلاش لازم است متناسب با پیچیدگی جهان مدرن، در لایهها و ابعاد مختلف طراحی و اجرا شود. فیلترینگ و گشت ارشاد فقط یکی از ابعاد این تلاش است که اگر بدون در نظرگرفتن ابعاد دیگر اقتصادی، معیشتی، رسانهای و اجتماعی انجام گیرد، کارکرد ضدتبلیغ خواهد داشت و جامعة ایران را نیز بهسوی غرقشدن در مرداب فرهنگ ولنگار جهانی سوق خواهد داد. مقاومت فرهنگی از مقاومت اقتصادی یا نظامی، بسیار پیچیدهتر و سختتر است و برای بهثمرنشستن این مقاومت، لازم است همة دستگاهها و ایدههای هنری، رسانهای و فرهنگی در یک هماهنگی یکپارچه به میدان بیایند.