خانوادهیادداشتها

حجابی که مسأله نشد

اندیشکده رهیافت؛ حجاب زمانی به دغدغۀ حکومت ارتباط پیدا می‌کند که به یک مسألۀ سیاستی تبدیل شود. رابطۀ حکومت با حجاب و کنش‌گری جامعۀ سیاستی در عرصۀ حجاب زنان، در قالب سیاست‌گذاری حجاب پیگیری می‌شود. اولین‌گام در سیاست‌گذاری حجاب، مسأله‌شناسی صحیح آن است. موضوع حجاب و مسألۀ بدحجابی را می‌توان با رویکردهای گوناگونی موردبررسی قرار داد. مطالعۀ بدحجابی به‌مثابۀ پدیده‌ای اجتماعی اقتضائات خاص خود را می‌طلبد. پدیده‌های اجتماعی اموری مسبوق به آگاهی، معنادار، سیّال، متغیّر، ذوابعاد و چندوجهی‌اند. ازاین‌رو یکی از ضرورت‌ها در یک مسأله‌شناسی صحیح، پرهیز از نگاه‌های تک‌بعدی و مستقل‌بین است. در واقع در مسأله‌شناسی باید به‌سمت دیدگاهی سوق پیدا کرد که یک پدیدۀ اجتماعی را در نسبت و ارتباط با دیگر پدیده‌ها و نظام‌های اجتماعی و از منظرهای گوناگون موردبررسی قرار داد. در ادامه ابتدا تعریفی از بدحجابی ارائه می‌شود سپس لوازم مسأله‌شناسی صحیح آن موردبررسی قرار می‌گیرد.

واژۀ «حجاب» در لغت به‌معنای حائل یا پرده است؛ اما در دوران معاصر تبدیل به دالّی شده است که به پوشش دینی زنان دلالت می‌کند. در فرهنگ دینی، پوشش زنان باید به‌گونه‌ای باشد که اولاً در برابر نامحرم به جلوه‌گری و خودنمایی نپردازد ثانیاً در برابر نامحرم جز وجه و کفّین دیده نشود؛ بنابراین حجاب هم به حدود پوشش و هم به کیفیت آن اشاره دارد. برخی گسترۀ حجاب را گسترده‌تر از کنش‌های ناظر به پوشش دانسته و بدحجابی را طیف وسیعی از رفتارها مثل پوشش اندام، دوخت لباس، رنگ لباس، مدل لباس، شیوۀ گفتار و نگاه، طنین صدا، نوع راه‌رفتن، نمایش زیورآلات، آرایش‌کردن و حتی استفاده از مواد خوش‌بوکننده دانسته‌اند که البته مصداق بارز آن «نداشتن پوشش مناسب» است.

حجاب به‌عنوان یک مسألۀ موردبررسی در سیاست‌گذاری فرهنگی، با برش‌های مفهومی متفاوت، صورت‌بندی‌های مختلفی به خود می‌گیرد. به‌عنوان مثال اگر مسألۀ موردبررسی را حجاب قرار دهیم، کنش‌گران موردمطالعه تنها زنان خواهند بود؛ اما اگر مسأله، پوشش باشد باید به پوشش مردان نیز توجه داشت، امری که اغلب موردغفلت واقع می‌شود. همچنین اگر مسألۀ موردبررسی حجاب باشد از آنجا که بحث حجاب در اسلام در یک چارچوب مفهومی شامل «حیاء»، «عفّت» و «حجاب» فهم می‌شود باید کنش‌های عینی ناظر به خصلت‌های «عفّت» و «حیاء» موردبررسی قرار گیرد؛ اما اگر مسأله، پوشش باشد می‌توان آن را از سایر منظرها و رویکردها و با چارچوب‌های نظری دیگری موردبررسی قرار داد.

سیاست‌گذاری و مسألۀ حجاب

سیاست‌گذار باید مسألۀ حجاب را به‌مثابۀ پدیده‌ای اجتماعی از منظرهای گوناگون موردبررسی قرار دهد. اگر پوشش افراد را در کنار معماری و مسکن، بُعدی از سیمای عمومی شهر، ورودی چشم‌ها و اثرگذار در افکار و گرایش‌ها بدانیم ازاین‌رو بدحجابی علاوه بر اینکه نماد غفلت از دین‌داری صحیح محسوب می‌شود، به‌عنوان یک نشانه برای شهروندی غیرمسئولانه نیز قابل‌بررسی است. در ادامه، به مسألۀ بدحجابی از چند منظر که به‌عنوان متغیرهای کلان و اساسی در مسأله‌شناسی و سیاست‌گذاری حجاب باید مدنظر قرار گیرند، پرداخته‌ می‌شود.

  1. منظر جهانی

جریان‌های جهانی در چند سدۀ گذشته در جهت فشار بر نحوۀ پوشش دین‌مدارانه بوده است. فمینیست‌ها، چه فمینیست شباهت‌نگر و چه تفاوت‌نگر، بدحجابی را یک ارزش تلقی می‌کنند. تنها برخی فمینسیت‌های متأخر هستند که حجاب را به‌مثابۀ امری سیاسی موردتوجه قرار داده و با آن مخالفت نکرده‌اند. در این نگاه با تأکید بر وجه سیاسی سکولاریزاسیون، حفظ و پافشاری بر حجاب، حرکتی خزنده علیه ارزشی به نـام «سکولاریزاسیون» قلمداد می‌شود.

پست‌مدرن‌ها نیز با ادبیات مختلف، زمینه‌های افزایش بدحجابی را ایجاد می‌کنند. آن‌ها با تأکید بر هویت‌یابی متکثر و متنوع از طریق پوشش و تأکید بر مصرف‌گرایی و مصرف‌نمایی، تأکید بر قدرت و بازنمود آن در سبک زندگی و همچنین تأکید بر رسانه و نمادین‌شدن عرصۀ اجتماعی، زمینه‌های بدحجابی را فراهم می‌کنند.

  1. منظر ایرانی

میل به مستوری و باحجابی علی‌رغم صورت‌های متفاوت و متنوع، یک عنصر فرهنگی اصیل در زندگی ایرانی بوده است. در ایران قبل از اسلام، زنان هرچه از شأن و منزلت اجتماعی بالاتری برخوردار بوده‌اند لباس‌های آن‌ها پوشیده‌تر و باحجاب‌تر بوده است. در ایران معاصر اما کشف حجاب و گسترش فساد، دو راهبرد ضدفرهنگ ایرانی و اسلامی حجاب توسط دولت‌های وابستۀ پهلوی بود. ازاین‌رو تغییر حجاب به‌مثابۀ امری سیاسی در ذهنیت تاریخی مردم ایران خاطره‌ای تلخ محسوب می‌شود.

  1. منظر اسلامی

در حالی که در اسلام حدود فقهی مشخصی برای پوشش زنان وجود دارد اما دوگانۀ حجاب عرفی و حجاب شرعی در انتخاب پوشش جامعۀ دین‌دار به وجود آمده است، به‌گونه‌ای که بر اساس آمار، گرایش زنان به حجاب عرفی در سال‌های گذشته افزایش پیدا کرده است.

جمهوری اسلامی ایران به‌دلیل ماهیت اسلامی خود، وظیفۀ جلوگیری از گناه در عرصۀ عمومی را دارد و چون بدحجابی در ادبیات فقهی گناه محسوب می‌شود حکومت اسلامی کنترل مسألۀ بدحجابی در عرصۀ عمومی را بر خود واجب می‌داند. علاوه بر آن، لزوم امر به ‌معروف و نهی از منکر، حق و وجوب تعزیر گناهان توسط حاکم اسلامی، قاعدۀ لاضرر، قاعدۀ حرمت اعانه بر اثم و عدوان و روایات مصرّح بر وظایف حاکم و ولی جامعه از جمله دلایل دینی است که این حق و وظیفه را برای حکومت اسلامی با خود می‌آورند. دشمنان اسلام و حکومت اسلامی مسألۀ حجاب را اولین و پرسروصداترین جبهۀ مبارزه می‌دانند و برای حکومت اسلامی نیز مسألۀ حجاب خاک‌ریزی است که نماد کارآمدی یا ناکارآمدی مهندسی فرهنگی محسوب می‌شود(امامی، 1392). ازاین‌رو مسألۀ حجاب در دهه‌های گذشته به یکی از حساس‌ترین مسائل اجتماعی و فرهنگی در جمهوری اسلامی تبدیل شده است و سیاست‌گذاری صحیح، ضرورت شناخت متغیرهای مؤثر بر آن را دوچندان می‌سازد.

آسیب‌های سیاست‌گذاری حجاب در ایران

با نگاهی به قوانین و اسناد بالادستی مشخص می‌شود که جامعۀ سیاستی ایران در راستای مداخله در حوزۀ حجاب بیش از صد قانون مصوّب دارد و اقدامات اجرایی چون «طرح امنیت اخلاقی» و «برگزاری نمایشگاه‌های مُد و لباس» را جهت ترویج فرهنگ عفاف و حجاب انجام داده است اما وضعیت موجود حجاب زنان، نشان‌دهندۀ عدم‌تأثیر این اقدامات و قوانین در متن جامعه است. سیاست‌های فرهنگی نیازمند گفتمان‌های دامنه‌دار و پرجاذبه‌ای هستند که بتوانند معانی دیگر اقدامات و نشانه‌ها را تأمین و کنترل کنند. پس از انقلاب اسلامی، از حجاب به‌مثابۀ محدودیت، مصونیت، زیبایی، نوعی مد و… یاد شده است که سوای تأیید، هیچ‌یک نتوانسته یک چتر گفتمانی بر مداخلات این حوزه فراهم کند. این عامل سبب شده است که مداخلۀ دولت در حوزۀ حجاب مقطعی، متشتّت و بدون برنامه‌ریزی منسجم در عمل باشد و تصویر منفی از حجاب به جامعه ارائه کند. امری که در مصاحبه‌های انجام‌شده در فضای دلالی نیز خود را نشان می‌داد؛ مانند جملاتی از این قبیل: «حکومت این‌قدری که به حجاب ما گیر می‌دهد به اختلاس‌گران گیر نمی‌دهد». «واقعاً چرا نباید آزاد باشیم در انتخاب پوشش؟» «وقتی در مملکت این‌قدر دزدی می‌شود، بعد می‌آیند به حجاب ما گیر می‌دهند، نتیجه‌اش می‌شود همین چیزی که الآن می‌بینید».

ضعف نگاه استراتژیک به موضوعات فرهنگی، تنوع سازمان‌های مسئول با نگاه‌های متعارض، ضعف در هنجار‌فرستی، ضعف در مسأله‌شناسی و کم‌کاری در اقناع، از جمله مشکلات جامعۀ سیاستی در رابطه با مسألۀ بدحجابی است. بی‌توجهی در تنظیم و تدوین سیاست‌های فرهنگی و ضعف در اجرای سیاست‌های موجود، سازمان‌های مسئول را دچار سرگشتگی و ابهام کرده است. تلقی‌نکردن بدحجابی به‌عنوان معضل اجتماعی، کم‌کاری در الگوسازی، کم‌کاری در نظارت، کم‌کاری در ایجاد امکانات ازدواج آسان، ضعف در ارزیابی سیاست‌ها، بی‌توجهی به توطئه‌های دشمنان، ضعف در برنامه‌ریزی تأمین نیاز جنسی از دیگر مشکلات جامعۀ سیاستی ایران در رابطه با سیاست‌گذاری فرهنگی صحیح حجاب محسوب می‌شوند.

منابع

  1. امامی، سیدمجتبی، باقری، مصباح‌الهدی، لطفی، سجاد(1395)، گونه‌شناسی ذهنیت‌های خط‌مشی‌گذاران و مجریان دربارۀ مدیریت مواجهه با بدحجابی در ایران، راهبرد فرهنگ، شمارۀ 33.
  2. امامی، سیدمجید(1392)، چارچوبی انتقادی برای سیاست‌پژوهی مسألۀ حجاب در جمهوری اسلامی ایران منطبق بر نظریه و الگوی عرفی‌شدن در جامعۀ ایران، اسلام و مطالعات اجتماعی، شمارۀ اول.
  3. پیکانی، مهربان هادی، محمدوند گلوچه، نازنین(1396)، تحلیل سیاست‌های فرهنگی پوشش زنان، زن و فرهنگ، شمارۀ 32.
  4. زائری، قاسم(1393)، دیرینه‌شناسی بی‌حجابی در ایران، زن در توسعه و سیاست، دورۀ 12، شمارۀ 2.
  5. غلامی، علی(1391)، مسألۀ حجاب در جمهوری اسلامی ایران، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع).
  6. کلهر، سینا، رحمانی‌پور، ریحانه(1397)، عوامل مؤثر بر اجرایی‌شدن سیاست‌های حجاب و راه‌کارهای پیشِ رو، مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی.
  7. مطهری، مرتضی(1390)، مسألۀ حجاب، تهران، انتشارات صدرا.
مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا