مدیریت عمومی و زمامداری

خدمات متقابل سرمایه داری و مدیریت

سرمایه‌داری به‌عنوان یک نظام اقتصادی و اجتماعی بر اصولی همچون مالکیت خصوصی، آزادی اقتصادی، انگیزه سود، و رقابت آزاد بنا شده است. این اصول به‌نوعی ساختار سرمایه‌داری را تعریف می‌کنند و راه‌کارهایی برای افزایش بهره‌وری، تخصیص بهینه منابع، و رشد اقتصادی ارائه می‌دهند

اندیشکده رهیافت؛

1.معرفی مکتب سرمایه‌داری

سرمایه‌داری به‌عنوان یک نظام اقتصادی و اجتماعی بر اصولی همچون مالکیت خصوصی، آزادی اقتصادی، انگیزه سود، و رقابت آزاد بنا شده است. این اصول به‌نوعی ساختار سرمایه‌داری را تعریف می‌کنند و راه‌کارهایی برای افزایش بهره‌وری، تخصیص بهینه منابع، و رشد اقتصادی ارائه می‌دهند (Smith, 1776; Friedman, 1962). در سرمایه‌داری، مالکیت خصوصی از مهم‌ترین مفاهیم پایه است که به افراد اجازه می‌دهد تا دارایی‌ها و منابع اقتصادی را در اختیار داشته باشند و به‌طور مستقل به تصمیم‌گیری اقتصادی بپردازند. همین مالکیت خصوصی انگیزه‌ای برای بهره‌وری بیشتر و مشارکت در بازار ایجاد می‌کند (Weber, 1905).

یکی دیگر از مفاهیم بنیادین سرمایه‌داری، آزادی اقتصادی است که در آن افراد، سازمان‌ها و شرکت‌ها در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی از آزادی نسبی برخوردارند. این آزادی به آن‌ها امکان می‌دهد که در بازارها برای کسب سود به رقابت بپردازند، و در این فرآیند، به‌طور ناخودآگاه منابع را بهینه تخصیص دهند. آدام اسمیت، بنیان‌گذار اصلی نظریه‌های سرمایه‌داری، این مفهوم را تحت عنوان “دست نامرئی” مطرح کرده است؛ به این معنی که خودِ بازار، بدون نیاز به دخالت دولت، می‌تواند منابع را به‌طور کارآمدی تخصیص دهد (Smith, 1776). به گفته‌ی اسمیت، رقابت در بازار آزاد، با هدایت انگیزه‌های فردی، به نفع جامعه است و رشد و رفاه عمومی را به همراه می‌آورد.

علاوه بر این، در نظریه سرمایه‌داری، انگیزه سود یکی از محرک‌های اصلی برای نوآوری و بهره‌وری محسوب می‌شود. این انگیزه موجب می‌شود که شرکت‌ها به دنبال راه‌حل‌هایی برای کاهش هزینه‌ها، بهبود فرآیندها و ارتقاء محصولات باشند (Friedman, 1962). از نظر ماکس وبر، شکل‌گیری سرمایه‌داری به یک عامل فرهنگی نیز وابسته بوده است؛ وی در کتاب اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری به نقش اخلاق پروتستانی و تأثیر آن بر توسعه روحیه سرمایه‌داری اشاره می‌کند و می‌گوید که فرهنگ و مذهب در ایجاد این نظام اقتصادی نقش داشته‌اند (Weber, 1905).

به‌طور خلاصه، سرمایه‌داری نه‌تنها به‌عنوان یک نظام اقتصادی بلکه به‌عنوان رویکردی اجتماعی و فرهنگی به فرد به‌عنوان یک بازیگر عقلانی نگاه می‌کند که با دنبال کردن منافع شخصی خود، به تخصیص بهینه منابع و بهبود کارایی اقتصادی جامعه کمک می‌کند. در عین حال، این نظام با ایجاد فرصت‌های رقابت و رشد اقتصادی، به بهبود سطح رفاه اجتماعی نیز می‌انجامد (Smith, 1776; Weber, 1905; Friedman, 1962).

2.شکل‌گیری علم مدیریت در پرتوی مکتب سرمایه‌داری

ظهور علم مدیریت به‌طور جدی با توسعه سرمایه‌داری، به‌ویژه در دوره انقلاب صنعتی، پیوند خورده است. در این دوران، صنایع و کارخانه‌ها به سرعت رشد کردند و به ساختارهایی با مقیاس بزرگ و فرآیندهای پیچیده تبدیل شدند که نیازمند روش‌های کارآمدتری برای اداره و سازمان‌دهی بودند. در این شرایط، مفاهیمی مانند مدیریت علمی و بهره‌وری اهمیت بیشتری پیدا کردند و اندیشمندانی نظیر فردریک تیلور و ماکس وبر به نظریه‌پردازی پیرامون علم مدیریت پرداختند (Taylor, 1911; Weber, 1905).

فردریک تیلور، که به‌عنوان پدر مدیریت علمی شناخته می‌شود، معتقد بود که برای افزایش کارایی و بهره‌وری، باید اصول علمی به کار گرفته شوند. او در کتاب اصول مدیریت علمی، روش‌هایی را برای بهینه‌سازی فرآیندهای تولید و کاهش اتلاف زمان ارائه کرد. تیلور باور داشت که با تحلیل دقیق کار و زمان‌بندی دقیق وظایف، می‌توان بهره‌وری کارگران را افزایش داد و این دقیقاً با اصول سرمایه‌داری مبنی بر بهینه‌سازی منابع و افزایش سود سازگار است (Taylor, 1911). این نظریه به مدیران این امکان را داد که فرآیندهای تولید را به شکلی علمی‌تر و ساختاریافته‌تر کنترل کنند و به اهداف سرمایه‌داری در افزایش تولید و بهره‌وری نزدیک‌تر شوند.

در همین راستا، ماکس وبر با تأکید بر بوروکراسی، مفهوم سازمان‌های رسمی و منسجم را معرفی کرد که در خدمت اهداف اقتصادی و بهره‌وری سرمایه‌داری بودند. وبر در کتاب اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری به تأثیر سرمایه‌داری بر سازمان‌ها و ساختارهای اداری اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه بوروکراسی، با اصولی نظیر تقسیم وظایف، سلسله‌مراتب سازمانی و قوانین ثابت، می‌تواند به بهره‌وری و کارایی در سازمان‌ها کمک کند (Weber, 1905). از نگاه وبر، بوروکراسی ساختاری بود که بیشترین هماهنگی و کنترل را در سازمان‌ها ایجاد می‌کرد و این امر با اهداف سرمایه‌داری برای بهبود کارایی و کاهش هزینه‌ها سازگار بود.

همچنین، در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، توسعه نظریه‌های سازمانی نظیر نظریه مردم‌سالاری صنعتی از سوی چستر بارنارد و نظریه‌های انگیزشی چون نظریه‌های داگلاس مک‌گریگور (تئوری X و Y) به توسعه بیشتر علم مدیریت و انطباق آن با نیازهای سرمایه‌داری کمک کرد. این نظریه‌ها به مدیران آموختند که چگونه با انگیزه دادن به کارگران و ایجاد محیط‌های سازمانی کارآمد، بهره‌وری را افزایش دهند (Barnard, 1938; McGregor, 1960).

به‌طور کلی، مکتب سرمایه‌داری و نیاز به بهره‌وری بالاتر و سودآوری، باعث توسعه روش‌ها و ابزارهای مدیریتی شد که به افزایش کارایی در سازمان‌ها کمک کردند. این روش‌ها همچنان در مدیریت مدرن کاربرد دارند و به عنوان ابزاری کلیدی برای دستیابی به اهداف اقتصادی و رشد بهره‌وری شناخته می‌شوند.

3.خدمات متقابل مدیریت و سرمایه‌داری

مدیریت و سرمایه‌داری از یک رابطه‌ی متقابل و مکمل بهره‌مند هستند؛ هر یک برای توسعه و پایداری به دیگری وابسته است. سرمایه‌داری، با تأکید بر سودآوری و رشد اقتصادی، به اصولی نیاز دارد که منابع را به‌طور کارآمد تخصیص دهد و سازمان‌ها را در جهت بهره‌وری هدایت کند. در مقابل، علم مدیریت با توسعه ابزارها، روش‌ها و ساختارهای بهینه، به سرمایه‌داری کمک می‌کند تا به اهداف خود در زمینه افزایش سود، بهینه‌سازی منابع و رشد اقتصادی دست یابد (Friedman, 1962; Drucker, 1954).

از منظر سرمایه‌داری، مدیریت به‌عنوان ابزاری برای دستیابی به بهره‌وری بالاتر و سود بیشتر شناخته می‌شود. در این چارچوب، مدیران وظیفه دارند تا از طریق برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، رهبری و کنترل، فعالیت‌های سازمانی را به بهترین شکل هدایت کنند تا بازدهی حداکثری ایجاد شود. اصول مدیریتی مانند تفکیک وظایف و تقسیم کار، که اولین بار توسط تیلور و وبر معرفی شد، این امکان را به سازمان‌ها داد که فرآیندهای تولید و خدمات را به شکلی سیستماتیک و کارآمدتر انجام دهند (Taylor, 1911; Weber, 1905).

در مقابل، مدیریت نیز از محیط سرمایه‌داری سود برده و توسعه یافته است؛ زیرا در سیستم سرمایه‌داری، رقابت و فشار برای افزایش کارایی و بهره‌وری، نیاز به مدیریت تخصصی و علمی را تقویت می‌کند. به‌عنوان مثال، در دوران صنعتی‌شدن و بعد از آن، سازمان‌ها به دلیل رقابت و نیاز به کارایی بالاتر، از نظریه‌های مدیریت علمی تیلور و بوروکراسی وبر استفاده کردند که به آن‌ها کمک کرد تا ساختارهای کارآمدتری را پیاده‌سازی کنند و در نتیجه، به سودآوری بیشتری دست یابند (Taylor, 1911; Chandler, 1977).

علم مدیریت همچنین به سرمایه‌داری کمک کرده است تا با توسعه مفاهیم نوینی مانند مدیریت منابع انسانی و رفتار سازمانی، به جنبه‌های انسانی تولید و سازمان توجه کند. این امر موجب افزایش انگیزه و رضایت کارکنان شده و در نهایت به بهبود عملکرد و کارایی در سازمان‌ها انجامیده است. نظریه‌های انگیزشی مانند تئوری X و Y داگلاس مک‌گریگور، که بر نیازهای روانی و اجتماعی کارکنان تأکید دارد، نمونه‌هایی از تلاش‌های مدیریت برای بهره‌گیری از منابع انسانی در چارچوب سرمایه‌داری است (McGregor, 1960).

سرمایه‌داری همچنین از طریق ایجاد فضای رقابتی و تشویق نوآوری، بستر مناسبی برای توسعه علم مدیریت فراهم کرده است. با رشد جهانی‌سازی و افزایش رقابت در بازارهای بین‌المللی، مدیریت به عنوان یک ابزار استراتژیک برای بقا و رشد در بازارهای پیچیده شناخته شده است. پیتر دراکر، یکی از پیشگامان علم مدیریت، تأکید می‌کند که مدیریت نه‌تنها برای بهبود بهره‌وری بلکه برای توسعه استراتژی‌های بلندمدت سازمانی اهمیت دارد و به‌عنوان ابزاری برای نوآوری در خدمت سرمایه‌داری قرار گرفته است (Drucker, 1954).

4.نقد و بررسی خدمات متقابل مدیریت و سرمایه داری

رابطه متقابل میان سرمایه‌داری و مدیریت، از منظر عدالت اجتماعی، چالش‌ها و مشکلاتی را ایجاد کرده است. اگرچه این همکاری به بهره‌وری، رشد اقتصادی و سودآوری کمک می‌کند، اما همواره موجب نابرابری اجتماعی، تمرکز قدرت اقتصادی و نادیده گرفتن جنبه‌های انسانی در محیط کار نیز شده است (Harvey, 2005; Piketty, 2014). منتقدان بر این باورند که مدیریت، در قالب سرمایه‌داری، بیشتر به اهداف اقتصادی و کسب سود حداکثری معطوف شده و نیازهای انسانی و اجتماعی کارکنان، اغلب در اولویت دوم قرار می‌گیرد.

۱. افزایش نابرابری و تمرکز ثروت

از منظر عدالت اجتماعی، یکی از انتقادات اصلی به سرمایه‌داری و مدیریت، نابرابری درآمد و تمرکز ثروت است. پیتر کارچکی و توماس پیکتی تأکید می‌کنند که سرمایه‌داری بدون نظارت و با مدیریت‌های نئولیبرال، تمرکز ثروت را در دستان گروه کوچکی از افراد قرار می‌دهد، در حالی که بسیاری از کارکنان از شرایط مناسب بهره‌مند نمی‌شوند (Piketty, 2014). سرمایه‌داری با هدف به حداکثر رساندن سود، غالباً دستمزد کارکنان را کاهش داده و آن‌ها را تحت فشارهای کاری شدید قرار می‌دهد؛ این امر سبب افزایش فاصله طبقاتی و نابرابری در دسترسی به منابع و فرصت‌ها می‌شود (Harvey, 2005).

۲. ایجاد فرهنگ سودمحور و کاهش اهمیت انسانی

تمرکز سرمایه‌داری بر سودآوری و بهره‌وری موجب شده که مدیریت به‌جای توجه به رفاه و رضایت کارکنان، بیشتر بر افزایش بهره‌وری با کمترین هزینه تمرکز کند. این نگرش منجر به ایجاد فرهنگ “استثمار” در سازمان‌ها می‌شود؛ چرا که نیروی کار به‌عنوان یک هزینه تلقی شده و هدف اصلی مدیریت، به‌جای ارتقاء کیفیت زندگی کارکنان، کاهش هزینه‌های انسانی است (Marcuse, 1964). در این رویکرد، کارگران به‌نوعی ابزار برای تولید ثروت دیده می‌شوند که نیازهایشان فراموش می‌شود و از فرصت‌های اجتماعی و اقتصادی برابر محروم می‌گردند.

۳. ایجاد محیط کاری استرس‌زا و بهره‌کشی از نیروی کار

سیستم سرمایه‌داری و مدیریتی که به دنبال بهره‌وری بیشتر و هزینه کمتر است، محیط‌های کاری سخت و استرس‌زا را به وجود آورده است. بسیاری از کارکنان در محیط‌های کاری با ساعات طولانی و شرایط فیزیکی و روانی نامناسب مواجه هستند، زیرا هدف اصلی مدیریت، بهره‌کشی از کار و تولید بیشتر است. این استرس‌های کاری موجب کاهش رضایت و سلامت کارکنان می‌شود، و برخلاف اصول عدالت اجتماعی، از نیازهای اساسی انسانی برای رفاه و تندرستی غفلت می‌شود (Hyman, 1975).

۴. نقش مدیریت در حمایت از سیاست‌های نئولیبرال

یکی از نقدهای بزرگ به مدیریت در چارچوب سرمایه‌داری، ارتباط آن با سیاست‌های نئولیبرال است که به خصوصی‌سازی و کاهش دخالت دولت در اقتصاد تأکید دارد. این سیاست‌ها غالباً به کاهش حمایت‌های اجتماعی، کاهش بودجه‌های رفاهی، و کاهش امنیت شغلی منجر می‌شوند که در نهایت موجب آسیب به طبقات ضعیف و نابرابری اجتماعی می‌شود (Harvey, 2005). در این نظام، مدیریت بیشتر به منافع اقتصادی می‌پردازد و نیازهای اجتماعی، مانند حمایت از خدمات بهداشتی و رفاهی، کم‌رنگ می‌شود.

۵. ایجاد بحران‌های اقتصادی و ناپایداری‌های مالی

سرمایه‌داری و مدیریت بر مبنای این نظام، به‌واسطه تمایل به سودآوری و رقابت شدید، اغلب موجب ایجاد بحران‌های اقتصادی و ناپایداری‌های مالی می‌شوند. بحران‌های مالی ناشی از سرمایه‌داری، مانند بحران مالی سال ۲۰۰۸، نمونه‌هایی از تأثیرات منفی این نظام اقتصادی و مدیریتی بر جامعه هستند که آسیب‌های زیادی به جوامع و اقتصادهای محلی وارد کرده و نابرابری را افزایش داده‌اند. این بحران‌ها اغلب به کاهش اشتغال و تضعیف امنیت مالی افراد منجر می‌شوند (Stiglitz, 2010).

 نتیجه‌گیری

به‌طور کلی، از منظر عدالت اجتماعی و انتقادی، رابطه مدیریت و سرمایه‌داری گرچه به بهره‌وری و سودآوری کمک می‌کند، اما پیامدهای اجتماعی و انسانی جدی نیز به همراه دارد. سرمایه‌داری و مدیریت، با تمرکز بر سود و بهره‌وری، به نابرابری‌های درآمدی، کاهش امنیت شغلی و بی‌ثباتی اقتصادی دامن می‌زنند. این مسائل نیازمند بازبینی و اصلاح سیاست‌های مدیریتی هستند تا در کنار دستیابی به اهداف اقتصادی، اصول عدالت اجتماعی نیز رعایت شوند.

منابع

– Barnard, C. (1938). The Functions of the Executive. Harvard University Press.

– Chandler, A. D. (1977). The Visible Hand: The Managerial Revolution in American Business. Harvard University Press.

– Drucker, P. F. (1954). The Practice of Management. Harper & Brothers.

– Friedman, M. (1962). Capitalism and Freedom. University of Chicago Press.

– Harvey, D. (2005). A Brief History of Neoliberalism. Oxford University Press.

– Hyman, R. (1975). Industrial Relations: A Marxist Introduction. Macmillan.

– Marcuse, H. (1964). One-Dimensional Man. Beacon Press.

– McGregor, D. (1960). The Human Side of Enterprise. McGraw-Hill.

– Piketty, T. (2014). Capital in the Twenty-First Century. Harvard University Press.

– Smith, A. (1776). An Inquiry into the Nature and Causes of the Wealth of Nations. W. Strahan and T. Cadell.

– Stiglitz, J. E. (2010). Freefall: America, Free Markets, and the Sinking of the World Economy. W.W. Norton & Company.

– Taylor, F. W. (1911). The Principles of Scientific Management. Harper & Brothers.

– Weber, M. (1905). The Protestant Ethic and the Spirit of Capitalism. Scribner’s Sons.

مدیریت عمومی و زمامداری اندیشکده

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا