اندیشکده رهیافت؛ آنچه در شخصیت انسانها تأثیر بسیاری دارد، خانواده و سالهای ابتدایی زندگی اوست. هرچند حکومتها با سیاستهای خود بسیار بر ما تأثیرگذارند، اما تجربه نشان داده اکثریت افراد به همان آیینی میمانند که با آن در سالهای ابتدایی زندگی بودهاند. نهاد آموزش و آموزشوپرورش نیز در سالها و دهههای اخیر نشان داده که از حداقلی از کارآمدی لازم برخوردار نیست. بگذریم که فضای مدارس و دانشگاهها بهجای آنکه واجد یک فرهنگ و اتمسفر دینی باشند، اغلب به فرهنگ رقیب کمک میکند. رسانه نیز با غلبۀ آزادیها و آسیبهایش، نهتنها مطلوب جامعۀ دینی ایران نیست، بلکه خانوادهها همیشه ترس حضور فرزندانشان را در آن فضا دارند. با این وضعیت فعلی، کودک و فرزند، باید در دوران طلایی و سرنوشتساز حضور در خانواده، دارای گرایش دینی لازم و همچنین قدرت مواجهه با وضعیت نامطلوب جامعه را داشته باشد.
والدین چه باید بکنند؟
خانواده و والدین، همانگونه که دغدغۀ معیشت خود و فرزندانشان را دارند و برای آن خود و فرزندانشان به کسب علم و مهارت میپردازند، باید بدانند تربیت فرزندان نیز مقولهای تخصصی است که نیاز به آموزش دارد. تجربۀ وضعیت حجاب نیز نشان داده بسیاری از والدین مذهبی چون نمیدانند چگونه باید در مقابل موجهای سهمگین بیدینی و بیحجابی مقابله کنند، فرزندان خود را در مقابل آنان، نیرومند و قوی تربیت نمیکنند. والدین برای رسیدن به این هدف، باید از 4 نوع وظیفۀ خود آگاه باشند: 1. عملکرد و رفتارشان، 2. آموزش حجاب به دختران و فرزندان، 3. نظارت بر آنان و 4. تأمین نیازهایشان.
-
عملکرد و رفتار والدین:
قاعده این است: «عمل، بیش از قول تأثیرگذار است». اگر حرف با رفتار تفاوت داشته باشد، آنچه مؤثر است عمل است و نه گفتار. از اینجاست که امامصادق علیهالسلام میفرمایند: «کونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيرِ ألسِنَتِكُم؛ دعوتکنندة مردم باشید اما با غیرزبانتان»[1] . اهمیت این موضوع، در خانه و برای کودکان دوچندان میشود؛ چراکه کودکان نه از راه استدلال، بلکه از طریق تقلید، قواعد زندگی را از دیگران و خصوصاً پدر و مادر خود میآموزند. بنابراین، رعایت حجاب و خصوصاً عفاف از جانب مادر از جهتی و پدر از جهتی دیگر بسیار اساسی است. یکیبودن قول و عمل آنان، داشتن مدل تربیتی واحد بین والدین و همچنین پوشیدهبودن تعاملات جنسی والدین از نکات مهمی است که والدین باید در رفتارشان به آن توجه کنند.
-
آموزش به دختران:
هنگامی که دختران و فرزندان به دوران نوجوانی رسیدند، روحیۀ تقلیدی تضعیف شده و تعقّل و دلیل و استدلال جای آن را میگیرد. در این زمان، اگر والدین نتوانند بهخوبی، رفتار و قولشان یعنی لزوم حجاب را برای فرزند تبیین کنند، کودک دچار تزلزل در تصوراتش میشود. بنابراین آموزش فلسفۀ حجاب و پاسخ به شبهات فرزند، استفاده از روشهای متنوع در امر آموزش و توجه به مراحل سنی و تفاوتهای جنسیتی در آموزش از نکاتی است که والدین باید در هنگام آموزش به آن توجه کنند.
-
نظارت بر دختران و کنترل زمینههای بیحجابی:
شاید تصور کنید در این قسمت، بهدنبال اجباریم و اکنون همه میدانند که باید فرزندان را آزاد گذاشت و اجبار نه صحیح است و نه نتیجۀ مطلوبی در پی خواهد داشت! اما باید دانست که نظارت بهمعنای دخالت افراطی و ایجاد محدودیت نیست، بلکه همانا حمایت و راهبری و برنامهداشتن برای رشد فرزندان است. بهعنوان مثال، والدین باید بدانند عدمکنترل زمینههای اختلاط در زمان بلوغ، ضررهای جبرانناپذیری بر فرزند خواهد داشت. یا آشنایی با دوستان فرزندان از ضروریترین توجهات والدین است. کنترل مصرف رسانهای فرزندان در این روزگار و نظارت بر مصرف اقتصادی فرزندان، همگی بر حجاب و عفاف آنان تأثیرات چشمگیر و مهمی دارد. داشتن نظام معقول تشویق و تنبیه نیز، در کنار تمامی اینها ضروری است.
-
تأمین نیازهای دختران:
عشوهگری، طنّازی، خودنمایی و خودآرایی نیازها و ویژگیهایی خدادادی است که معالأسف در چشمان بعضی مذهبیون اموری غیرمقدس جلوه کرده است. عدمتوجه به نیازهای عاطفی دختران در خانه و خانواده و رفع و تأمین آنان توسط مادران و خصوصاً پدران، دختران را برای تأمین آنان به خارج از خانه میکشاند. پدران در این زمینه نقش مهمی ایفا میکنند. یکی دیگر از نیازهای دختران که خانواده باید آنان را بهاعتدال و نه افراطوتفریط تأمین نماید، نیازهای اقتصادی اوست. تأمین شرایط ازدواج، حدفاصل حضور در خانواده و رفتن به خانۀ بخت است که خانواده باید بتواند شرایط آن را، هم از لحاظ اقتصادی و هم فرهنگی اجتماعی مهیا سازد.
والدین چه میکنند؟
آیا والدین نکات پیشگفته را رعایت میکنند؟ چه وضعیتی در خانوادههای ایرانی حاکم است که نهتنها باعث تقویت وضعیت حجاب از خانواده نشده، بلکه بالعکس باعث کاهش محبوبیت حجاب نیز شده است؟ چند مسأله و آسیب فوری و اولی در این زمینه را با هم مرور میکنیم.
اول آنکه از میان عقاید، اخلاق و اعمال، آنچه جذابیت و تأثیرگذاری بیشتری دارد، اخلاق است. اگر پدر و مادر اخلاق نیکویی در خانه داشته باشند، اعتقادات و رفتارهای آنان نیز برای فرزندان معقول و جذاب و صحیح جلوه میکند. اما اگر اخلاق خوب نباشد، فرزند، گویی حرف صحیح را نیز دیگر پذیرا نخواهد شد و حتی تلاش میکند کاملاً مخالف والدین خود شود. مادران محجبهای که از اخلاق حسنهای برخوردار نیستند، عملاً فرزندان خود را با دستان خود بدحجاب کرده و دیگر آسیبها را برای آنان به ارمغان میآورند!
دوم، مجموعهای از عوامل در نسبت با نظام ارزشی است. اول، نبود نظام ارزشی منسجم و سازگار در پدر یا مادر است. در صورت وجود چنین نظامی در پدر یا مادر، مسألۀ بعدی نبود نظام ارزشی واحد و هماهنگ میان پدر و مادر است. در صورت وجود چنین نظامی نیز مسأله پایان نیافته است. هماهنگنبودن این نظام با نظام ارزشی جامعه، دوستان، مدرسه و… زمینۀ بعدی تضاد و تناقض ارزشی برای بچههاست. «سامان ارزشی» مسألهای است که باید والدین در خود، خانه و نسبت خانه با بیرون خانه به آن توجه کنند.
سومین مسأله، روابط والدین با فرزندان است. افزایش اختلاف سنی والدین و فرزندان از طرفی و تسریع روند تغییرات به مدد فناوریها از طرفی دیگر، شکاف اطلاعاتی، ارزشی و… را بین نسلها و والدین و فرزندان افزایش داده است. سردی روابط، عدمدرک یکدیگر و ناتوانی در گفتوگو از مهمترین مسائلی است که والدین باید به آن توجه کرده و در نسبت با فرزندان خود آن را حل کنند.
چهارمین مسألۀ حائز اهمیت، ناتوانی والدین در تبیین حجاب است. والدین یا واقعاً خودشان نمیدانند چرا حجاب لازم است و بهصورت تقلیدی محجبه شدهاند، یا زبان روز و لسان فرزندشان را نمیدانند. در هر صورت، نیاز است والدین هم در زمینۀ حجاب و هم در دیگر موضوعات و معارف اسلامی، حداقلی از اطلاع و توان پاسخگویی به سؤالات و شبهات فرزندان را داشته باشند.
پنجمین مشکل، غفلت از تربیت فرزند پس از ورود او به مدرسه است. تصور آنکه مدرسه تربیت، تبیین، تشویق و تنبیه فرزند را برعهده خواهد داشت باعث میشود والدین این مهم را به مدرسه واگذار کنند در حالی که وضعیت مدارس مشخص است که اینگونه نیست!
پینوشت:
[1] الکافی، ج ۲، ص ۷۸