سفرنامه فراشبند؛ بیم و امیدهای اقتصاد مردمی(2)
در بخش اول سفرنامه، از شوقم برای برخورد با اقتصاد واقعی و دلهرهام از ترس تکرار تجربیات بیهوده گفتم. از خوششانسی آشنایی با یک جوان خوشنیت جهادی و از بدشانسیام در برخورد با دستگاه اداری بروکراتیک و خموده شهرستان. این قسمت از یادداشت، هم شیرینی گفتگو با تولیدکنندگان را دارد و هم تلخی شنیدن شرایط نامناسب تولیدشان. اما هرچه هست، شکی نیست که این تجربه تلخ و شیرین آنهاست که راه واقعی اصلاح را روشن میکند.
4. و اینک واقعیت اقتصاد
شاید بهترین بخش سفر، تجربه گفتگوی لذتبخش با کشاورزان، تولیدکنندگان و نوآوران بود. از پیش میدانستم که صادقانهترینها را باید از همینها شنید. بازیکن درون زمین بهتر از داور و تماشاچیان وضعیت زمین را میشناسد. ارزشآفرینان بهرهوری که بار واقعی اقتصاد و معیشت را بر دوش میکشیدند.
مرغدار از فاجعه حذف ارز ترجیحی و قیمت دستوری و تعطیلی مرغداریاش میگفت که چگونه سیاستی بدون توجه به الزامات خرد آن(5 برابر شدن نیاز به سرمایه در گردش بعد از حذف ارز ترجیحی) منجر شد تا تولید سالانه نزدیک به 2 میلیون قطعه مرغ در شهرستان به اعداد نزدیک صفر برسد. قصه دامدار صنعتی نیز مشابه مرغدار است؛ ورشکستگی به دلیل جهش قیمتی و قیمتگذاری دستوری. گلخانهدار اما از ظرفیت عالی تولید نشا میگوید و خوشحال است که 500 میلیون درآمد نصیب همولایتیهای خود کردهاست. دیگر دامدار از شرایط عجیب و بدعهدیهای متوالی بانک و جهاد برای اعطای وام 400 میلیونی توسعه کسب و کار میگوید(بعدها در مورد سیاست کنترل ترازنامه بانک مرکزی برای مهار تورم چیزهایی شنیدم). جوانی تحصیلکرده از تجربه موفق خود در احیای زمین شور با کود جلبکی و پرورش پرسود جلبک در اقلیم تعریف میکند. همچنین میگوید که چگونه با تصاویر ماهوارهای بارشهای فصلی را پیشبینی کرده و بهترین زمین را برای کشت انتخاب کرده است. دیگر جوان فراشبندی تلاش چندین ساله خود برای یافتن گیاهان متناسب با اقلیم برای تهیه خوراک دام ارزان میگوید و اینکه موفقیت پروژه او در گرو چند ده میلیون وام برای خرید دستگاه تولید علوفه است(به راستی که این جوانان دور از مرکز چه گوهرهایی هستند). دیگر کشاورز از بازار نامناسب محصول و قیمت پایین آن به دلیل محدودیت بازارهای صادراتی، قیمت بالای حمل و نقل و بدعهدی خریدار داخلی میگوید. زنبوردار نیز از وضعیت وخیم 200 زنبورداری میگوید که با وام و توصیههای کمیته امداد شروع به انجام کسب و کار کردند اما اکنون نبودن بازار فروش و تورم شدید قیمت مواد مصرفی، آنها را به مرز ورشکستگی رسانده است. اما در نهایت وقتی صحبت از مهمترین موانع و مشکلات میشود همگی در 2 مورد همصدا میشوند؛ اول مسئله بروکراسی و کاغذبازی سخت دولتی و مهمترین مسئله یعنی ابرچالش آب.
از بروکراسی و فساد اداری که عارضه همیشگی دستگاه حکمرانی ما است که بگذریم، شوری روزافزون آبهای زیرزمینی و خشکی یا کاهش شدید مقدار آب چاهها زنگ خطری است که به گوش همه اهالی فراشبند رسیده است. بحرانی که برخی بخشها از جمله خود شهر فراشبند را با بحران آب شرب مواجه و حتی برخی مناطق روستایی را خالی از سکنه کرده است. خب حال چه باید کرد؟
5. راهکارهایی از واقعیت
النور اوستروم (Elinor Ostrom: 1933_2012) اقتصاددان نهادگرای معروف، در سال 2009 تبدیل به اولین زن برنده جایزه نوبل اقتصاد شد. پس از او بود که اهمیت فهم نهادی از اکوسیستمهای مختلف اقتصادی بر سر زبانها افتاد. اوستروم در سخنرانی نوبل خود به نقد روشهای «از بالا به پایین[1]» برای حل مشکلات سیاستگذاری پرداخت. به عقیده اوستروم سیاستگذار باید به مردم بومی فرصت بدهد تا سیستمهای مورد استفاده برای تخصیص منابع و حل اختلافات خود را، خودشان شکل دهند. او اشاره میکند که گاهی اوقات راهحلهای جمعی_محلی میتوانند کارآمدترین و موثرترین گزینهها باشد؛ راهکارهای مردمی برای تراژدی منابع مشترک.
6. راهکار مردمی
آقای دهقان، معلم بازنشسته خوشصحبت و کشاورز سابقهدار شهرستان بحث را دست میگیرد، نقشه ای که در آن مسیر سیلاب فصلی شهرستان را مشخص کرده را از جیب درمیآورد و شروع به صحبت میکند:«بیشتر از هر ارگان و گروهی ما کشاورزان و مردم منطقه عمق و ابعاد بحران را درک میکنیم و نگرانش هستیم. خودمان نیز برایش راهکار داریم. نه نیاز به وام و کمک دولتی داریم و نه هیچ چیز دیگر. فقط مانع نشوید!» پی صحبت را گرفتم و خواستم جزئیات بیشتری بگوید. کشاورز دیگری پیشقدم شد و حرفهای آقای دهقان را تایید کرد و افزود: «هر ساله بارشهای سیلآسایی در منطقه رخ میدهد و سیلاب بزرگی از میان دشت به سمت هرمزگان و از آنجا به خلیج فارس میریزد؛ فقط به ما اجازه دهید با مدیریت خود شما در زمینهای خودمان و با سرمایه خودمان گوراب بزنیم. اصلا کمک کنید تعاونی آبخیزداری تأسیس کنیم تا این سیلاب را کنترل کرده و به زمین تزریق کنیم؛ همچنانکه اهالی بوشهر انجام میدهند.»
گوراب و تعاونی آبخیزداری همان کلید راهگشایی بود که دانش انباشتشده بومی مردم به آن رسیده بود و ضمانت اجرای آن نیز مصمم بودن اهالی برای هزینه کردن برای آن بود.
از آن به بعد، پیگیری امکان و لوازم این راهکار را در میان محورهای مصاحبه قرار دادم؛ جالب بود. آقای کشاورز رئیس اداره منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان که جوانی باسواد و باتجربه و دلسوز بود حرف کشاورزان را نه تنها تأیید بلکه با بیان عمق بحران تأکید کرد که قطعاً با انجام صحیح و علمی این راهکار میشود به آرامی بر بحران آب پیروز شد. جالبتر روایت رئیس منابع طبیعی و آبخیزداری فراشبند از نمونه موفق این راهکار بود؛ روستای بیدزر در نزدیکی فراشبند که به دلیل کمبود آب اندک اندک خالی از سکنه میشد، با اجرای چند آببند و طرح آبخیزداری یواشکی بدون آسیب به حقآبه پاییندست سرنوشت خود را تغییر داد و اکنون شاهد مهاجرت معکوس و رونق کشاورزی و دامداری و حتی شیلات است. وقتی با یکی از اهالی روستا برای اطلاع از آخرین وضع روستا تماس گرفتیم، از مهاجرت معکوس جوانان روستا خبر داد و جالب آنکه به دستور دادگاه حکم تخریب آببندها به شورای تأمین شهرستان داده شده است!
آقای حقشناس، رئیس اداره جهاد کشاورزی شهرستان هم تأکید کرد که بهترین راهحل گوراب مردمی است. اتفاقاً در همین راستا طرح مشارکتی به استان فرستاده شد که پس از تأیید، از سوی دفتر آب وزارت رد شد و پیشنهاد دیگری فرستاده شد که همچنان بعد از یک سال بیپاسخ باقی مانده است!
مسئولیت مدیریت روانآبها با سازمان آب وزارت نیروست و ظاهراً گره کار گورابها نیز همانجاست. متأسفانه نتوانستیم با مسئولین این اداره صحبت کنیم اما آنچه واضح است راهکار به معنای واقعی مردمی است که مورد تأیید و تأکید کارشناسان مطلع و مسئولین مرتبط شهرستان است.
قرار بر این بود که دولت و بروکراسی آن برای ساماندهی اجتماع و تبدیل مجموع بهینههای فردی به بهینه اجتماعی تلاش کند، اما اکنون تبدیل به مانعی سخت شده برای راهگشایی بومی مردم از ابربحرانهایشان. آشفتگی سیستمی ناشی از تعادل بد نهادها و ساختارهای مختلف منجر به آن شده که دستگاه اداری در مسیری غیر از خیر عامه قرار گیرد. در این شرایط خوب کار کردن هر کارمند و مدیر به معنای حرکت با سرعت بیشتر به قهقهراست!
گذشته از آشفتگی سیستمی دستگاه اداری، فهم مشترک و کشف راهکار تخصصی برای یک بحران از سوی مردمان یک بوم بسیار جذاب و درسآموز بود. احتمالاً اقتصاد مردمی یعنی همین که حاکمیت همیاری و همکاری با مردم برای مشارکت واقعی در حل بحرانها با استفاده از راهکارهای بومی که از میان خودشان میجوشد را با پروژههای پرخرج و کمبازده و پر از رانت جابهجا کند. شاید معنای صحیح اقتصاد مردمی، همان مانعزدایی عاقلانه و مسئولانه از راهکارهای بومی است که از دل مردمان یک اقلیم میجوشد. راهکارهایی که با گفتگو و تفاهم اجتماعی کشف میشوند. راهکارهایی که مردم حاضرند برای آن هزینه مادی و معنوی انجام دهند؛ مانند تعاونی آبخیزداری فراشبند.
[1] “top-down” panaceas
هسته تولید و اشتغال اندیشکده