سفرنامه فراشبند؛ بیم و امید اقتصاد مردمی (1)
به دنبال باب شدن لفظ «اقتصاد مردمی» و «اقتصاد مردمبنیان» در سالهای اخیر، اندک مطالعهای در این زمینه داشتم. به نظر میرسد این ادبیات جذاب همان راه متفاوت انقلاب اسلامی است. اما خب، همچنان شک دارم که این ادبیات مانند بسیاری از نمونههای مشابه خود شعارهایی است زیبا اما توهمی سادهانگارانه، یا واقعاً همان است که میتواند مقابل الگوی تثبیتشده بازار آزاد با آن یال و کوپال تکنولوژیکاش قد علم کند؟ همچنان که تصور اقتصاد مردمی برایم شیرین بود، تلخی انبوه تجربیات ناموفق وامدهیهای کور، ورود گروهها و بنیادهای پولدار به مناطق محروم به اسم مردمیسازی و فعالیتهای کماثر جهادیطور و پرهزینه و بینتیجه را نیز نمیتوانستم انکار کنم.
1. آغاز
اردیبهشت 1402 فرصتی پیش آمد برای سفر به فراشبند، شهری در جنوبیترین نقطه فارس که تا قبل از آن اسم آن را هم نشنیده بودم. قرار بود در این سفر با گروهی از تولیدکنندگان و مسئولین شهرستان مصاحبه کنیم تا پژوهشی پیرامون مسائل و مزیتهای شهرستان کامل شود. بعد از تنفس 6 ساله در فضای آکادمیک در مرکز کشور و تحمل ساعتها تحلیل و نقد و توصیههای معجزهآسا در پستوی دانشگاه و اندیشکده، جذابیت لمس اقتصاد واقعی برایم دوچندان شده بود. ببینیم این کنشگران عاقل اقتصادی که هزاران بلا بر سرشان میآوریم و همچنان ادعا میکنیم اکسیر رهایی و سعادتشان دست ماست واقعاً چگونه آدمهایی هستند و چگونه گذر عمر میکنند!
2. اقتصاد مردمی؛ آرمان یا رؤیا
به دنبال باب شدن لفظ «اقتصاد مردمی» و «اقتصاد مردمبنیان» در سالهای اخیر، اندک مطالعهای در این زمینه داشتم. به نظر میرسد این ادبیات جذاب همان راه متفاوت انقلاب اسلامی است. اما خب، همچنان شک دارم که این ادبیات مانند بسیاری از نمونههای مشابه خود شعارهایی است زیبا اما توهمی سادهانگارانه، یا واقعاً همان است که میتواند مقابل الگوی تثبیتشده بازار آزاد با آن یال و کوپال تکنولوژیکاش قد علم کند؟ همچنان که تصور اقتصاد مردمی برایم شیرین بود، تلخی انبوه تجربیات ناموفق وامدهیهای کور، ورود گروهها و بنیادهای پولدار به مناطق محروم به اسم مردمیسازی و فعالیتهای کماثر جهادیطور و پرهزینه و بینتیجه را نیز نمیتوانستم انکار کنم. در طی مسیر 17 ساعتهمان مدام این سؤال در ذهنم تکرار میشد که آیا ما هم مانند همان گروهها، از آسمان نازل شده و مانند تافته جدابافتهای به دنبال مردمیسازی اقتصاد یک منطقه خواهیم بود؟ حال آنکه اصلاً مگر معنی میدهد اقتصادی را مردمی ساخت؟ که در همین ترکیب «مردمیسازی» نیز دخالت و دستور و نگاه از بالا موج میزند!
3. اکنون، نخلستان، رنگ زندگی فراشبند
17 ساعت رانندگی مداوم، عبور از بیابان تمامنشدنی، عبور از اصفهان بزرگ و 6 ساعت طولانی اصفهان تا شیراز، پس از شیراز نیز 4 ساعت رانندگی و عبور از میان کوههای سنگی، درختان استوار سدر و کنار و در نهایت رسیدن به دشت فراشبند. نمای شهر، نخلستانهای سبز و بزرگی است که در میان خشکی دشت چشم مینوازد. شهر فراشبند با نخلستانهای سرسبز و بزرگ خودنمایی میکند. از همان نگاه اول میتوان فهمید که نخل، رنگ زندگی، نبض حیات و هویت این شهرستان است.
اردیبهشت است اما بسیار گرم. فارسی، جوانی تحصیلکرده، محترم و باتجربه همراه ما خواهد بود، کارمند اداره راه است اما از جهادیهای باسابقه شهرستان. قرار است او جلسات و مصاحبهها را هماهنگ کند. اولین گفتگویمان با خود فارسی است. اطلاعات خوب و نسبتاً کاملی دارد. تجربه خوبی در فعالیتهای جهادی و محرومیتزدایی دارد و قطعاً دغدغهمندتر و دلسوزتر از ما برای شهر خودش است. نمیدانم چرا به جای اینکه ما را آنجا بفرستند، فارسی را به تهران دعوت نکردند! از ظرفیتهای توریستی و معدنی شهر گفت. از تلاشهای شکستخورده اشتغالزایی، از انحراف جدی وامهای خرد، توسعه مشاغل و اشتغال خانگی، از حجم تولید قصب(خرمای زاهدی) و گوجه شهرستان، از مقاومت کشاورزان در برابر اصلاح الگوی کشت و از بحران شدید آب.
سپس جلسهای با حضور تعداد زیادی از مسئولین شهرستان یا نمایندگان آنها در محل فرمانداری هماهنگ شد! از اقبال خوب ما هفته کرامت بود و همه دستگاهها به حضور در میز کرامت ارباب رجوع در محل فرمانداری موظف شده بودند. یک خوشاقبالی تمامعیار به نظر میرسید. البته تا وقتی که جلسه آغاز شد، همه ما را معدن رانت و اعتبار متصل به مرکز میدیدند که میتوان هر مشکلی که به ذهن میآید را با آن حل کرد؛ ما برای کمک به حل مشکل اشتغال رفته بودیم اما مسئول اداره مخابرات از دزدی سیمها و تجهیزاتشان میگفت، رئیس اداره بهداشت از مشکل تفکیک و انهدام زباله، اداره برق از مشکل برق عشایر و… . در آن میان برخی نیز نکات مهمی را متذکر شدند. اینکه هزینههای سنگینی برای تأمین زیرساخت مناسب در شهرک صنعتی فراشبند انجام شده اما تقریباً هیچ دستاوردی نداشته است. برای آشنایی با فضای اداری شهرستان و گوشهای از دغدغههای آنان تجربه خوبی بود. نکته جالب، فرصتطلبی چند شخصیت مسئول از حضور افرادی از مرکز(یعنی ما) و احتمال وجود رانت بود تا در گفتگویی خصوصی هوای اقوام و خویشانشان را داشته باشند!
در قسمت دوم از جلسه لذتبخش با کشاورزان و تولیدکنندگان خواهم گفت از عمق اثرگذاری تصمیمات ما تهرانیها در زندگی آنان، از بحران آب فراشبند و… .
هسته اشتغال و کسب و کار اندیشکده