شطرنجی به نام نبرد غزه
پس از رویداد هفت اکتبر و آغاز طوفان الاقصی که جنگ ویرانگر غزه را به دنبال داشت، ترور رئیس دفتر سیاسی حماس آن هم در قلب تهران، مهمترین رویداد سیاسی – امنیتی ماههای اخیر در منطقه است. اسماعیل هنیه که برای شرکت در مراسم تحلیف مسعود پزشکیان به تهران آمده بود، نیمه شب دهم مرداد در محل استقرار خود در پادگانی واقع در ضلع شمالی مجموعه سعدآباد هدف ترور قرار گرفت و به شهادت رسید. این اقدام معادلات مهمی را در منطقه دگرگون کرده است و سطح درگیریها را ارتقا داده است.
وقایع اخیر منطقه و ترور اسماعیل هنیه در تهران، جنگ غزه را به کدام سو خواهد کشاند؟
پس از رویداد هفت اکتبر و آغاز طوفان الاقصی که جنگ ویرانگر غزه را به دنبال داشت، ترور رئیس دفتر سیاسی حماس آن هم در قلب تهران، مهمترین رویداد سیاسی – امنیتی ماههای اخیر در منطقه است. اسماعیل هنیه که برای شرکت در مراسم تحلیف مسعود پزشکیان به تهران آمده بود، نیمه شب دهم مرداد در محل استقرار خود در پادگانی واقع در ضلع شمالی مجموعه سعدآباد هدف ترور قرار گرفت و به شهادت رسید. این اقدام معادلات مهمی را در منطقه دگرگون کرده است و سطح درگیریها را ارتقا داده است.
یکی از پرسشهای مهمی که امروزه در این خصوص جریان دارد، چگونگی واکنش ایران به این اقدام است؟ دیگر اینکه اسرائیل به دنبال چه هدفی از این اقدام است؟
درخصوص پرسش اول، دو پاسخ عمده در کشور وجود دارد. یک پاسخ این است که جمهوری اسلامی ایران باید حملهای نظامی، شدید و فوری را به اسرائیل انجام دهد؛ زیرا از نظر این گروه، اسرائیل با ترور یکی از رهبران مقاومت در پایتخت ایران و آن هم در یک مکان امنیتی، خط قرمز مهم دیگری را رد کرده است و اگر با پاسخی کوبنده مواجهه نشود، بازدارندگی حاصل نخواهد شد.
پاسخ دوم به این پرسش این است که اسرائیل قصد دارد با انجام این قبیل اقدامات، جمهوری اسلامی ایران را تحریک به ورود به جنگ و گسترش ابعاد آن کند؛ زیرا در این صورت راحتتر میتواند اجماعی جهانی در برابر مقاومت به وجود آورد و خود را از این چالش رهایی بخشد. بنابراین این گروه معتقد هستند که جمهوری اسلامی ایران نباید در دام این نقشه اسرائیل بیفتد و لازم است با پرهیز از شتابزدگی و با استفاده از عناصر امنیتی و روانی، پاسخی تدریجی و حسابشده (نه نظامی و فوری) داده شود تا علاوه بر پاسخ دادن به اسرائیل، بتوان از ورود ایران به جنگ به صورت جدی و مستقیم نیز دوری کند و نگذارد اسرائیل به اهداف خود برسد.
نگارنده در این یادداشت قصد دارد نشان دهد که هر دو پاسخ به ایراداتی روبرو است و لازم است پاسخ سومی به این پرسش با دقت بیشتری بیان شود. درخصوص بازدارندگی، این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که اقدامات پرریسک اسرائیل در منطقه نظیر حمله به کنسولگری ایران، حمله و ترور فرماندهان ارشد مقاومت و… همگی به دلیل شرایط پیچیده و خطیری است که اسرائیل در آن افتاده است. وقتی رژیمی از لحاظ متن و فرامتن شکست خورده و هزینه شکست را میپردازد، به صورت طبیعی به هر اقدامی دست میزند و قدرت ریسکپذیری او به صورت فزاینده افزایش مییابد. به عبارت دیگر، رژیم صهیونیستی موجودیت خود را در خطر دیده است و جملات نتانیاهو در کنگره آمریکا بیانگر احساس این خطر است: «وقتی که آیت الله خمینی جمهوری اسلامی را بنیانگذاری کرد، وعده داد که قصد داریم انقلاب خود را به کل جهان صادر کنیم، ما انقلاب اسلامی را به کل جهان صادر خواهیم کرد. حال از خودتان بپرسید؛ کدام کشور در برابر حملهها و اقدامات دیوانهوار ایران برای تحمیل اسلام رادیکال به جهان قرار دارد و پاسخ روشن است، آمریکا نگهبان تمدن غربی و بزرگترین قدرت جهان است. به همین دلیل است که ایران آمریکا را بزرگترین دشمن خود میداند.». از این سخنان به خوبی روشن است که رژیم صهیونیستی این جنگ را نه فقط محدود به غزه و فلسطین، بلکه جنگی تمدنی میداند که موجودیت او را تهدید کرده است؛ بنابراین دست به هر اقدامی میزند تا بتواند از این شرایط خود را خارج کرده و اجماعی جهانی علیه ایران و محور مقاومت به وجود بیاورد. در چنین شرایطی، اساساً صحبت از بازدارندگی اشتباه است؛ وقتی رژیم صهیونیستی خود را در خطر موجودیت دیده و جنگ غزه را در مقام امضای حکم حیات یا مرگ خود میپندارد، نمیتوان سخن از بازدارندگی زد. به راستی چه چیزی میتواند در برابر اسرائیل بازدارندگی ایجاد کند تا او نگران موجودیت خود نباشد و اقداماتی در این راستا انجام ندهد؟ بنابراین اساساً سیاست بازدارندگی در این سطح از نبرد از کارایی مطلوبی برخوردار نخواهد بود.
نکتهی مهم دیگر این است که نتانیاهو با توجه به شرایط موجود در نبرد غزه، اصلاً به دنبال خاتمه جنگ با وضعیت فعلی نیست؛ زیرا در این صورت عمر سیاسی او نیز به دلیل آسیبهای اجتماعی، سیاسی، امنیتی و نظامیای که دیده است، پایان مییابد. بنابراین در این مرحله هم آمریکا و هم اسرائیل به دنبال گسترش جنگ و تداوم آن هستند. از این رو، احتمال دستیابی به آتشبس و خاتمه جنگ با وضعیت فعلی دور از ذهن است مگر آنکه اسرائیل مجدد دچار خطای راهبردی دیگری شود. سید حسن نصرالله نیز در سخنرانی دیروز 16 مرداد نیز به این نکته اشاره کرده است: «نتانیاهو خواهان توقف جنگ و آتشبس نیست. او در تمامی توافقها روی این موضوع پافشاری میکند و تلاش دارد اهالی غزه را از این باریکه اخراج کند»
ایالات متحده نیز همواره از وضعیت آشوب در منطقه غرب آسیا حمایت کرده است و این شرایط به نفع او است و این سیاست دلایل متعددی دارد که شرح آن در این یادداشت نمیگنجد.
نکتهی مهم دیگری که لازم است به آن اشاره شود این است که اسرائیل هر اندازه در عرصهی میدانی ضعیف عمل کرده است و نتوانسته است به اهداف مدنظر خود برسد و حماس در این زمینه دست برتر را دارد، در عرصهی امنیتی – اطلاعاتی کاملاً دارای مزیت نسبی است و از این حیث نسبت به مقاومت برتری دارد؛ در نتیجه تمام تلاش خود را خواهد کرد تا عرصهی نبرد میدانی را به عرصهی تقابل اطلاعاتی – امنیتی بکشاند و بتواند ضعفهای میدانی خود را از طریق موفقیتهای اطلاعاتی جبران کند. در نتیجه محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران در تلاش است تا نبرد میدانی با قدرت ادامه داشته باشد و به هیچ عنوان به دنبال کشاندن نبرد به عرصهی اطلاعاتی – امنیتی نیستند.
نکتهی مهم آخر اینکه جمعبندی محور مقاومت این است که جمهوری اسلامی ایران نباید مستقیماً وارد نبردی طولانیمدت و رفت و برگشتی با اسرائیل شود و تنها باید اقدامات حمایتی خود را تداوم بخشد. این جمعبندی در سخنرانی 16 مرداد سید حسن نصرالله به خوبی نمایان شده است: «از تهران نمیخواهیم که وارد جنگ دائمی شود بلکه فقط حمایت آنها را میخواهیم».
با توجه به نکات بالا که به صورت مختصر بیان شد، میتوان در مقام جمعبندی چنین اظهار داشت که کشورهای منطقه در جنگ غزه نه به دنبال پیروزی محور مقاومت و نه به دنبال پیروزی اسرائیل هستند؛ از این رو تمام تلاش خودشان را برای صلح و پایان جنگ با وضعیت فعلی انجام خواهند داد؛ زیرا همانطور که دبیرکل حزب الله نیز در سخنرانی دیروز خود اظهار داشته است، پیروزی اسرائیل باعث به خطر افتادن کل منطقه خواهد شد. بنابراین جمهوری اسلامی ایران در وهله نخست میتواند از این ظرفیت به منظور برقراری اجماعی برای پایان دادن به جنگ استفاده کند که این مهم میتواند در جلسه سران کشورهای همکاری خلیج فارس دنبال شود.
از سوی دیگر، به احتمال زیاد در روزهای آینده شاهد عملیاتی میدانی و مشترک از سوی محور مقاومت و ایران علیه اسرائیل خواهیم بود؛ اما این حمله به گونهای خواهد بود که تنها تهدیدی جدی برای اسرائیل تلقی شود و ضمن وارد آوردن ضربه، از گسترش و تداوم جنگ نیز جلوگیری کند. بنابراین هیچگاه جمهوری اسلامی ایران نباید از روی تصمیم احساسی، چنان اقدامی انجام دهد که بیش از پیش موجودیت اسرائیل به گونهای به خطر بیفتد که هر نوع واکنشی از سوی او محتمل شود؛ بنابراین قطعا حمله به زیرساختهای انرژی و عمومی اسرائیل منتفی است و ممکن است مراکز نظامی و امنیتی هدف قرار گیرد.
هسته فرهنگ و مشارکت سیاسی اندیشکده