خانوادهیادداشتها

عدم توانایی زوجین در حل مسائل فی‌مابین(با تمرکز بر مردان)

در دین اسلام هیچ بنایی محبوب‌تر و ارزشمند‌تر از ازدواج و خانواده وجود ندارد. خانواده یکی از ارکان اصلی نظام اجتماعی است؛ سلامت روحی و جسمی این بنا از مهم‌ترین مولفه‌ها برای رشد و پیشرفت جوامع می‌باشد.

نهاد خانواده آنچنان از اهمیت بالا برخوردار است که محیط سالم یا ناسالم خانواده تأثیر بسیار عمیقی در پرورش فضائل اخلاقی، یا رشد رذائل دارد؛ به گونه ای که باید سنگ زیربنای اخلاق انسان در آنجا نهاده شود[1].

ارکان اصلی خانواده را مرد و زن تشکیل می‌دهند و لازمه رشد و پیشرفت خانواده و اعضای آن، تعامل صحیح اعضای خانواده به خصوص مرد و زن با یکدیگر می‌باشد. رشد جوامع، گستردگی ارتباطات، تغییر سبک زندگی، عرفی شدن، عدم تمرکز بر اهداف مشترک خانواده، ولنگاری فضای مجازی و تاثیر آن بر روابط بین‌فردی، عدم آگاهی و شناخت مرد و زن از روحیات و ویژگی های یکدیگر، عدم مطالعه کافی و …. باعث بروز مشکلات زیادی در بین اعضای خانواده ها شده است.

در این یادداشت سعی شده علاوه بر ذکر علل به وجود آمدن اختلافات بین زوجین به عنوان مقدمه، به موضوع اصلی بحث یعنی علت عدم توانایی مردان در حل اختلافاتی که بین خود و همسرشان به وجود می‌آید پرداخته شود.

وجود مسئله و نسبت پررنگ بودن آن در جامعه امروز

در پژوهش ها و تحقیقات انجام شده در حوزه خانواده و روابط بین زوجین، این مهم مسلم است که تعارض و اختلاف همواره وجود داشته اما کیفیت و کمیت آن متفاوت بوده است. دکتر حمید حبشی مشاور و متخصص حوزه خانواده پیرامون این مسئله می‌گوید:[2] آمار تعارض و خود اصل تعارض در بین خانواده ها 100 درصد است. به این علت که تفاوت یعنی تعارض. وقتی تفاوت در دو جنس باشد، یعنی اختلاف از تفاوت خیلی طبیعی است. اما تعارض هایی که منجر به ضعف و بحران در خانواده می‌شود، اینها متفاوت است. بخواهیم به طور ضمنی از میزان مراجعات آمار بگیریم حدود 25 درصد یعنی یک چهارم زندگی ها در شرف گسست‌ا‌ند یا به گسست منجر شدند، 50 درصد دیگر از یک تعارض مزاحم سبک تا یک تعارض نزدیک به لایه اول یعنی نزدیک به گسست دچار تلاطم اند و نزدیک 20 تا 25درصد هم تعارضاتشان را حل می‌کنند و بدون زحمت به زندگی می‌پردازند. با این آمار و ارقام حدود می‌توان نتیجه گرفت که تعارض جدی است و این مسئله عدم توانایی به طور جدی در بین زوجین وجود دارد.

 برخی از علت های اصلی به وجود آمدن اختلاف بین زوجین

بیکاری، مشکلات مالی و امرار معاش :

آنگاه که سخن بر سر وضع اقتصادی انسانها است باید پذیرفت که شرایط سخت معیشت باز بر تعادل روانی انسانها تأثیر می گذارد و در این میان واکنش انسانها در برابر پیوند خانوادگی از آن بی تأثیر نمی ماند.[3] مکانیسم این تأثیرگذاری چنین است که افراد بیکار، میزان کمتری از تفاهم، ارتباط و نظم در روابط خانوادگی با همسر خود دارند. دوران سخت و محرومیت اقتصادی، تعاملات مثبت زوجين (خاصه مردان ) را کاهش و آنان را به سمت (تعارض و در نهایت) طلاق سوق می دهد. این موضوع، به ویژه در اوایل زندگی زناشویی، که هنوز امکانات مناسب برای زندگی فراهم نیست، مصداق بیشتری دارد. چه بسا بسیاری از رفتارهایی که زوجین ( به خصوص مردان) در چنین موقعیت هایی از خود بروز می دهند، ریشه در فشار اقتصادی دارد و چون آنها امکانات و منابع لازم برای مواجهه مثبت با این فشار را ندارند، مرتکب چنین رفتارهایی می شوند .[4] اهمیت این عامل در تحقیقات خارجی نیز بیان شده است. از جمله وامارتین و بومباس (۱۹۸۹) و يدانوف (۱۹۹۰) ، استور اسلی و مارکمن (۱۹۹۰)، کوردک (۱۹۹۳) و وستمن و دیگران (۲۰۰۴) در تحقیقاتی که انجام داده اند مشکلات مالی و اقتصادی را به عنوان یکی از مهم ترین عوامل اختلافات زناشویی نشان داده اند. [5]همچنین در آمد والدین به عنوان حامیان طلاق از دیگر عوامل اقتصادی در امر علل(تعارضات زناشویی و) طلاق بوده است.[6]

خود محوری:

در اندیشه انسان مدرن امروزی، فرد مالک جسم و جان خویش است و همه چیز اعم از مذهب، اخلاق، قانون و … تابع او هستند و او تابع هیچ چیز نیست. در این دیدگاه امیال و خواسته های بشری، بسیار مهم است. از همین روست که انسانها از یکدیگر جدا هستند؛ زیرا هر یک از آنها به دنبال بر آورده شدن امیال و خواسته های خویش، و دیگران در نظر شان مانند کالا و اشیا هستند. گرایش زن و مرد به منطق فردگرایی، موجب به وجود آمدن روحیه خودخواهی در هر یک از آنها، از بین رفتن فضایل اخلاقی و … میان همسران می شود. این مسأله، می تواند عاملی برای ایجاد توقعات نابجا در افراد باشد؛ بدین معنا که زن متوقع تنها خواسته های خود را می بیند و بدون توجه به توانایی شوهر، از وی انتظار دارد خواسته های او را برآورده سازد و در صورت برآورده نشدن خواسته ها، اختلافات خانوادگی شروع می شود. وقتی روحیه خودخواهی به محیط خانواده که بر پایه ایثار و فداکاری و از خودگذشتگی استوار است، وارد می شود؛ نتیجه ای جز تضعیف، تزلزل و فروپاشی نهاد خانواده به دنبال نخواهد داشت.[7] [8]

این علت از آن جهت که گذشت و سازگاری که یکی از راه های حل اختلاف است را تحت تاثیر قرار می‌دهد، باعث می‌شود که زوجین نتوانند اختلافاتشان را حل کنند.

اعتیاد به شبکه های اجتماعی:

با پیشرفت تکنولوژی وگسترش وسایل ارتباطاتی، روابط میان‌فردی زوجین(مرد خانواده) نیز از فضای حقیقی به فضای‌مجازی کشانده شده است. فضایی که ورود به آن اگر مدیریت نشود و آگاهانه برای آن برنامه‌ریزی نشود، باعث به وجود‌آمدن مشکلاتی در رووابط میان‌فردی حقیقی خواهد شد. مقاله ای تحت عنوان «بررسی ارتباط میزان استفاده و اعتیاد به شبکه های اجتماعی بر گرایش به طلاق و تعارضات زناشویی»[9] به طور جزئی به این موضوع پرداخته است. در فرضیه چهارم این مقاله با استناد به داده های آماری توضیح می‌دهد که بین اعتیاد به شبکه های اجتماعی و تعارضات زناشویی ارتباط آماری مثبت و معناداری وجود دارد، بدین معنا که با بالا رفتن نمره اعتیاد به شبکه های اجتماعی، نمرات تعارضات زناشویی نیز افزایش می یابد. همچنین، مبتنی بر همین نتایج، ارتباط آماری معناداری بین اعتیاد به شبکه های اجتماعی با ابعاد کاهش همکاری، کاهش رابطه جنسی، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود، کاهش رابطه فردی با خویشاوندان همسر و دوستان، جدا کردن امور مالی از یکدیگر، و کاهش ارتباطات موثر وجود دارد؛ این بدان معناست که اعتیاد به شبکه های اجتماعی موجب افزایش همه ابعاد تعارضات زناشویی می گردد. این رخداد‌ها به دلیل کاهش روابط حقیقی باعث سخت‌تر شدن حل تعارضات می‌شود. در بحث مقایسه مقدار زمان صرف شده افراد از فضای مجازی نسبت به ایجاد تعارضات زناشویی، با بالا رفتن میزان استفاده از شبکه های اجتماعی در بین زوج های جوان، نمرات تعارضات زناشویی در بین آنها، افزایش می یابد.

در پایان باید عنوان داشت که امید است بین زوجین تعارض و اختلافی به وجود نیاید یا اگر اختلافی پیش‌آمد به سرعت مرتفع گردد؛ اما اگر اختلاف و تعارض آنچنان جدی و عمیق شد که با صحبت های ساده و گذر زمان اندک مشکل حل نشد، راهکار های قدم به قدمی را  دکتر فریبا علاسوند در مقاله‌ای تحت عنوان (حیطه حضور حاکمان در عرصه خصوصی خانواده) و پژوهش های نویسنده به منظور حل تعارض توسط خود اعضای خانواده ارائه داده شده است؛ که اگر هر کدام از قدم های ذکر شده پاسخگو نبود زوجین به قدم بعدی رجوع میکنند.

اول: اقدام به حل مشکل در سریع‌ترین زمان ممکن توسط خود اعضای خانواده است.

دوم: واسطه گری بزرگ فامیل و کسی که معتمد هر دو طرف خانواده است، برای حل تعارض و اختلافات پیش آمده.

سوم: مراجعه به مشاور امین و معتمد.

چهارم: مراجعه به حاکم شرع و تقاضای حل اختلاف یا طلاق.

 

[1] اخلاق در قرآن ؛ ج ۱ ؛ ص۱۶۴.

[2] مصاحبه با دکتر حمید حبشی با موضوع عدم توانایی زوجین در حل اختلافات فی‌مابین

[3] سوروکین، ۱۹۹۷

[4] حبیب‌پور گتابی کریم ، نازک‌تباز حسین(1390)، عوامل طلاق در استان مازندران

[5] کلانتری و همکاران، ۱۳۹۰: ۱۰۲

[6] فیروزجائیان،علی‌اصغر(1397)، فراتحلیل مطالعات انجام شده در حوزه زنان

[7] نرجس رودگر، فمینیم: تاریخچه نظریات، گرایش ها، نقاد، ص ۱۹۸ ۱۹۶

[8] محمدیان دارانی، مرضیه(1399)، بررسی نقش توقعات نابجای زن در اختلافات خانوادگی

[9] اسکندری، حسین(1395)، بررسی ارتباط میزان استفاده و اعتیاد به شبکه های اجتماعی بر گرایش به طلاق و تعارضات زناشویی

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا