
محمد جاننثاری پژوهشگر حوزه راهبرد و راهبری شرکتهای دولتی در یادداشتی برای اندیشکده رهیافت نوشت:
ادبیات علمی در حوزه آب و اقلیم نشان میدهد که دوران «آب ارزان» در سطح جهانی، بهویژه در کشورهای کویری، رو به پایان است و تأمین آب مطمئن به فعالیتی پرهزینه، انرژیبر و استراتژیک تبدیل شده است. در چنین شرایطی، فناوریهای شیرینسازی آب دریا و آبهای شور به یکی از ابزارهای مهم تأمین آب، بهخصوص برای صنایعی که در مناطق کویری مستقرند، تبدیل شده است.
با این حال، در برخی موارد، ورود صنایع به حوزه شیرینسازی و «خودکفایی آبی» بهجای آنکه به اصلاح الگوی مصرف و ارتقای بهرهوری منجر شود، بهانهای برای توسعه بیشتر مقیاس فعالیت، استقرار یا گسترش در کلانشهرها و نهایتاً افزایش آلودگی و فشار محیطزیستی شده است. این یادداشت با تلفیق مباحث مربوط به پایان دوران آب ارزان، نقش مثبت فناوریهای شیرینسازی و مخاطرات «استفاده ابزاری» از آن توسط بنگاهها، استدلال میکند که حکمرانی آب در ایران باید میان تشویق سرمایهگذاری در تأمین مستقل آب و جلوگیری از توسعه بیمهار و افزایش آلودگی توازن برقرار کند.
۱. مقدمه: از آب ارزان تا آب استراتژیک
تغییر اقلیم، رشد جمعیت و توسعه بنگاههای کلان تولیدی، کمآبی را از یک مشکل مقطعی به یک محدودیت ساختاری تبدیل کرده است. در ایران این روند شدت بیشتری دارد. بارش کم، تبخیر بالا و سالها برداشت بیرویه از آب زیرزمینی، قدرت «آب ارزان» را از بین برده است؛ بهگونهای که تأمین آب مطمئن برای شهرها و صنایع، نیازمند سرمایهگذاری سنگین در زیرساخت، انرژی و فناوری شده است. در این زمینه، استقرار بخش قابل توجهی از صنایع بزرگ در مناطق کویری و پیرامون کلانشهرها، مسئله آب را به یکی از گلوگاههای اصلی بهرهوری و تداوم فعالیت بنگاهها تبدیل کرده است.
۲. فناوریهای شیرینسازی: ابزار بقای آبی برای صنایع در مناطق کویری
مرورهای علمی در حوزه فناوریهای شیرینسازی نشان میدهد که طیف متنوعی از روشها – حرارتی، غشایی، خورشیدی و هیبریدی – بهطور فزایندهای در حال استفادهاند و ظرفیت جهانی شیرینسازی بهسرعت رو به رشد است. این فناوریها، با وجود تفاوتهای فنی، در یک نقطه مشترکاند: امکان تبدیل منابع آب شور و دریا به منبعی نسبتاً قابل اتکا برای شرب و صنعت، بهویژه در مناطق خشک و ساحلی.
برای ایران، که بخشی از صنایع بزرگ آن در نوار مرکزی و کویری مستقر است، تداوم تولید بدون دسترسی پایدار به آب عملاً ممکن نیست. مطالعات مرتبط با ایران نشان دادهاند که ترکیب شیرینسازی با انرژیهای تجدیدپذیر میتواند گزینهای نسبتاً پایدار برای تأمین بخشی از نیاز آبی مناطق خشک باشد، مشروط به طراحی درست و توجه به ملاحظات زیستمحیطی.
از این منظر، ورود صنایع بزرگ – بهویژه صنایع دولتی و شبهدولتی – به سرمایهگذاری در واحدهای شیرینسازی و تأمین مستقل آب، در سطح نظری قابل دفاع و حتی ضروری است: امنیت تأمین آب، تولید را بالا میبرد؛ فشار مستقیم بر منابع آب زیرزمینی و شبکههای شهری را کاهش میدهد؛ و میتواند در صورت طراحی درست، بخشی از ریسکهای اقلیمی آینده را مدیریت کند.
۳. روی دیگر سکه: خودکفایی آبی به عنوان بهانهای برای توسعه و آلودگی بیشتر
در کنار این ظرفیت مثبت، برخی شواهد نشان میدهد که «خودکفایی آبی» در برخی صنایع به یک سپر استدلالی برای توسعه بیشتر تبدیل شده است؛ بدون آنکه الزماً منجر به اصلاح الگوی مصرف یا ارتقای بهرهوری آب شود. وقتی یک بنگاه صنعتی با سرمایهگذاری در شیرینسازی، احساس میکند از قید محدودیت آب آزاد شده است، ممکن است:
توسعه ظرفیت تولید را توجیهپذیر بداند، در مکانیابی و گسترش در کلانشهرها کمتر به محدودیتهای آبی توجه کند و فشار محیطزیستی ناشی از افزایش تولید (آلودگی هوا، پساب، ترافیک،…) را نادیده بگیرد. در نتیجه، «حل مسئله آب» در سطح بنگاه، به شکل غیرمستقیم به افزایش فشار بر محیطزیست و جامعه در سطح کلان منجر میشود؛ در حالیکه در نگاه کلنگر، ممکن است منافع اجتماعی این توسعه با هزینههای زیستمحیطی و بهداشتی آن همخوان نباشد.
در برخی بنگاههای دولتی، منطق توسعه همچنان «زیرساختمحور» است: ساخت سد، خط انتقال، یا واحد شیرینسازی، به خودی خود نشانه توسعه تلقی میشود، حتی اگر: بهرهوری آب در فرآیند تولید پایین بماند، الگوی مصرف در زنجیره تأمین اصلاح نشود، و مکانیابی فعالیتها در نقطهای با ترافیک، آلودگی و آسیب اجتماعی بالا (مثلاً حاشیه کلانشهر) حفظ شود.
در این چارچوب، ورود به حوزه شیرینسازی میتواند بهانهای برای تثبیت یا گسترش حضور صنعتی در مناطق حساس – بهجای بازطراحی فضایی و ساختاری – باشد. در نتیجه، «نوآوری فناورانه» جای «اصلاح حکمرانی و مدیریت» را میگیرد. خودکفایی آبی از نگاه بنگاه، موفقیت است؛ اما از نگاه سیستم ملی ممکن است تصویر متفاوتی شکل بگیرد: بنگاه آب خود را از دریا تأمین میکند، اما برای این کار انرژی مصرف میکند، شورابه تولید میکند و با توسعه مقیاس تولید، آلودگی هوای منطقه و فشار بر زیرساختهای شهری را افزایش میدهد، در حالیکه هزینه این آلودگیها را عمدتاً جامعه و شهروندان میپردازند، نه خود بنگاه.
این همان مسئله کلاسیک «عدم همراستایی منافع بنگاه و منافع اجتماعی» است. بهخصوص در بنگاههای دولتی و بزرگ، نبود نظام شفاف ارزیابی هزینه–فایده اجتماعی باعث میشود پروژههای تأمین آب و توسعه صنعتی، بدون سنجش کافی پیامدهای زیستمحیطی و شهری توجیه شوند.
۴. چارچوب پیشنهادی: چگونه هم از فناوری بهره ببریم، هم از توسعه بیمهار پرهیز کنیم؟
برای اینکه سرمایهگذاری صنایع در شیرینسازی، از یک مسیر واقعی ارتقای بهرهوری آب خارج نشود و تبدیل به بهانه توسعه بیضابطه و آلودگی بیشتر نشود، چند محور سیاستی و تحلیلی اهمیت دارد. هر پروژه صنعتیِ مرتبط با شیرینسازی باید همزمان از سه زاویه ارزیابی شود:
آب: میزان صرفهجویی در منابع متعارف و کاهش فشار بر آبخوانها؛
محیطزیست: اثر بر هوا، دریا، خاک و سلامت؛
فضا/شهر: اثر بر آلودگی در کلانشهرها، ترافیک، سرریز جمعیت و کیفیت زندگی.
همچنین لازم به ذکر است که در بسیاری از بنگاههای دولتی، مشوقها بهگونهای طراحی نشدهاند که کاهش مصرف آب، کاهش آلودگی و ارتقای بهرهوری واقعاً پاداش بگیرد. طراحی سازوکارهایی که هزینه آلودگی و فشار بر کلانشهر را بهنوعی در صورتحساب بنگاه منعکس کند و در مقابل، بهینهسازی مصرف و جابهجایی فعالیت از مناطق حساس را تشویق کند.
۵. جمعبندی
این یادداشت بر یک تصویر دوگانه تأکید میکند:
از یک سو، دوران آب ارزان در کشورهایی مانند ایران بهسر آمده است؛ فناوریهای شیرینسازی، در کنار بازچرخانی و مدیریت تقاضا، به ابزارهای ضروری برای تداوم فعالیت صنایع، بهخصوص در مناطق کویری، تبدیل شدهاند.
از سوی دیگر، ورود صنایع به حوزه شیرینسازی و خودکفایی آبی، اگر در چارچوب بهرهوری و حکمرانی خوب آب مدیریت نشود، میتواند بهانهای برای توسعه بیشتر مقیاس تولید، تثبیت یا تشدید استقرار در کلانشهرها و افزایش آلودگی و فشار محیطزیستی باشد.
بنابراین، پرسش کلیدی برای حکمرانی آب و بهرهوری بنگاهها در ایران این نیست که «آیا صنایع باید وارد شیرینسازی بشوند یا نه؟»؛ پرسش این است که: این ورود چگونه طراحی شود تا هم به امنیت آبی و بهرهوری کمک کند و هم تبدیل به جواز توسعه بیضابطه و آلودگی بیشتر نشود.



