فرهنگ و مشارکت سیاسی

پِیس میکر وفاق ملی دقیقاً کجاست؟

وفاق ملی، گفتمان دولت پزشکیان شده است. با اینکه این گفتمان، به یکباره توسط ایشان ارائه گشته است اما الان به مانند نوزادی ناخواسته، درگیر دالان های سیاسی، نخبگانی و فرهنگی است که خود را به بلوغ برساند.

اندیشکده رهیافت؛

پِیس میکر وفاق ملی دقیقاً کجاست؟

وفاق ملی، گفتمان دولت پزشکیان شده است. با اینکه این گفتمان، به یکباره توسط ایشان ارائه گشته است اما الان به مانند نوزادی ناخواسته، درگیر دالان های سیاسی، نخبگانی و فرهنگی است که خود را به بلوغ برساند. هویت خود را عینیت بخشیده و شناسنامه ای اصیل برای خود ارائه کند. هرچند تئوری پردازان دولت اصلاحات، آن را نسخه به روز شده از گفتمان آشتی ملی جای می دهند اما به ظاهر نشان می دهد فراتر از این گفتمان، ظرفیت و توانایی دارد.

همایش گفتگوی ملی درباره وفاق ملی با پنل های اعلامی خود روز بیستم دی ماه با حضور چندی از جریانان مختلف سیاسی و اجتماعی برگزار شد. در این همایش آنچه که بیان می شد نشانگر گفت و گو بود اما نه با وصف ملی بلکه سیاسی و حزبی. اگر منظور از وفاق ملی «وحدت نیروهای سیاسی» باشد باید همه طیف های سیاسی را در دل خود جای می داد. در اصل وفاق ملی به مانند رودی می باشد که همه جریان های آب از ضلال و صاف تا تیره و کدر را در مسیر آبراهه خود هر کدام با یک میزان مجزایی، همراه می نماید.

این مولود تازه متولد شده، آنجا که مشخصات هویتی خود را ارائه می دهد اسامی زیادی را به زبان می آورد. اگر وفاق ملی، وفاق میان دولت و ملت است باید دید که آیا وفاقی بین ملت و دولت موجود نیست؟ و یا اصلاً دولتی بدون وفاق مردم می تواند سرکار آید؟ یا می تواند سیاست های خود را اجرایی کند؟ اگر شناسنده وفاق ملی، وفاق دولت با ملت است اینجا مسئله، عدم وفاق دولت با ملت است نه ملت با دولت. اگر این مقصود باشد، وفاق دولت با ملت دیگر نیازی به تئوری پردازی و هویت یابی جدید نیست چرا که اصل اساسی انتخابات و مشارکت مردم، وفاق را همراه داشته و بعد از آن کار دولت برای حفظ این وفاق شروع می شود. دولتی که به برنامه ها و وظایف خود طبق قانون اساسی، سیاست های ابلاغی و در راستای خدمت و بهبود وضعیت مردم عمل کند در اصل به دنبال وفاق می باشد.

اما آنچه که در همایش، گفتارها و بیانات اعضا دولت وفاق ملی وجود دارد، وفاق درون حکومت و میان اعضای دولت از نهاد قضا و تقنین گرفته تا برنامه های اجرایی موکول شده به دولت مجریه است. اگر ملاک و معیار وفاق در میان سه قوا تعریف می شود کارآمدی آن چیست؟ اگر قوایی طبق قانون اساسی و در ساختار نظام سیاسی نهادینه شده اند، بدون امر وفاق میان این قوا، قوام و استحکام نظام سیاسی چگونه تاکنون حاصل بوده است؟ اگر همراهی در تصمیم گیری ها و تقسیم وظایف جدا از وفاق است پس به چه معنا در این زمینه می توان بیان نمود؟ اگر باز با مسامحت این برداشت از وفاق ملی مورد توجه باشد، آیا از آن وفاق بر سر قانون اساسی معنا نمی شود؟ اگر مقصود از وفاق، پذیرش یا تساهل قوای قضا و تقنین با کارشکنی ها و ضعف های دولت مجریه یا اجرای گزینشی قوانین می باشد، این به نظر چیزی غیر از وفاق ملی است!

وفاق ملی یا وحدت ملی، انسجام یا همبستگی اجتماعی، وحدت سیاسی و … هر چه که باشد بسیار هدفی شایسته و بایسته است. با توجه به شاخص های سرمایه اجتماعی، تاب آوری و امید سیاسی، کارآمد سازی این گفتمان بسیار می تواند راهگشا باشد. اما باید هویتی شناسنده همراه با اجماع اعضای دولت با نخبگان سیاسی و اجتماعی به ویژه خود مردم برای آن وجود داشته باشد. اگر ضربان قلب (pacemaker) – چنانچه که خود رئیس جمهور، آقای پزشکیان گفتند- در جایگاه مخصوص خود نتپد، سازمان بدن را دچار آشفتگی و ناراحتی خواهد کرد. اگر جایگاه پِیس میکر وفاق ملی به درستی تعیین نگردد، چنانچه که در این همایش بوده و هر گفتگویی پیرامون وفاق ملی نیز شکل بگیرد همچنان پراکنده، بی هویت، بی اصالت، پوپولیستی و نمایشی ملی (به جای همایش ملی) خواهد بود. وفاق ملی، اجماع بر سر اصول و مشترکات است و نباید قلب معنا رخ دهد. باید افراد این اجماع، محورهای اجماع ساز، اصول قابل اجماع، جامعیت افراد و جریان های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، نسبت آن با ملت، با ارکان نظام سیاسی و سایر عناصر ضربان ساز وفاق ملی مشخص گردد. تا زمانی که این حاصل نشود وفاق ملی به مانند قلبی نامنظم درون خود، آسیب زننده به جامعه و افراد بیرون از خود و در نتیجه شکست برای ملت خواهد بود.

هسته فرهنگ و مشارکت سیاسی اندیشکده

 

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا