گرایشات مذهبی و تحلیل سیاسی
گرایشات و علایق مذهبی افراد یک جامعه یکی از مؤلفه های اصلی و تأثیرگذار در تربیت سیاسی و به تبع آن روند شکل گیری تحلیل سیاسی است. این تأثیر را باید در ملاک قرار دادن این دسته از اصول و آموزه های مذهبی و شریعت در مناسبات اجتماعی و سیاسی دانست.
چنین افرادی معمولاً در عرصه سیاسی و اجتماعی نظر، تحلیل و عمل سیاسی خود را منوط به موافقت و یا حداقل عدم مخالفت شریعت میدانند. این دسته از افراد یا خود عالم به احکام دین و شریعت هستند که مبتنی بر برداشت و نظر خود، تحلیل و اقدام سیاسی خود را مبتنی بر مذهب انجام میدهند، یا اینکه شخص به صورت مستقل علم و توانایی این را ندارد که از منابع دینی استفاده کند و تحلیل و اقدام سیاسی و اجتماعی خود را مبتنی بر آن انجام دهد. در این صورت چنین فردی با مراجعه به روحانیون و افراد آگاه مذهبی تکلیف خود در امور سیاسی و اجتماعی را خواهد دانست که در اکثر مواقع به آن عمل میکند.
لذا در این بخش به اهمیت گرایشات مذهبی و دینی بر تحلیل سیاسی اشاره شد. این امر در بررسی تحلیل سیاسی مردم ایران زمانی پررنگتر میشود که حجم بالای گرایشات مذهبی در مردم ایران نهادینه شده باشد. لذا با تأکید بر نقش مهم گرایشات مذهبی در اکثر مردم ایران، بررسی این علت از آسیبهای تحلیل سیاسی جایگاه مهمی را به دست میآورد. حال در این قسمت لازم به نظر میرسد مطابق ادعای صورت گرفته و طبق روش پژوهش این تحقیق، شواهدی جهت تأثیر عمیق این گرایشات بر تحلیل سیاسی مردم ایران ارائه گردد.
بدون شک اصل ملاک قرار دادن گرایشات مذهبی و اصول شریعت در مناسبات اجتماعی و سیاسی نه تنها امری چالشبرانگیز، بلکه رویکردی مثبت و لازم است که حیات واقعی اجتماعی منوط به اجرای آن و جریان توحید در جامعه است؛ اما بدون شک در این مسیر، چالشها و آسیبهایی وجود دارد که در صورت عدم توجه به آن، این گرایش مقدس و لازم را به قهقرا خواهد برد که نه تنها موجب بروز دیگر آسیبها و چالشها در جامعه میشود، بلکه اعتماد مردم به دین و دینمداری را نیز با چالش روبرو خواهد کرد.
آسیبهای موجود در این زمینه را میتوان در دو عرصه جمع بندی کرد؛ اول، برداشتهای ناصحیح و اقلی از شریعت و استفاده نادرست از آنها در زمینه سیاسی و اجتماعی و دوم، رجوع به افرادی که علاوه بر ضعف علم دینی، از مناسبات سیاسی و اجتماعی جامعه نیز غافل هستند. چالش اول شاید بیشتر در مورد کسانی است که گمان میکنند فهم صحیحی از دین و شریعت و نقش آن در مناسبات سیاسی و اجتماعی جامعه دارند. چالش دوم نیز شامل گروهی میشود که خود، آگاهی و فهم دقیقی از شریعت و آموزههای دینی ندارند و به اشخاص سطحی و حتی گاهی اوقات غیر علمی مراجعه میکنند و تحلیل سیاسی و اجتماعی خود را از آنان میگیرند.
در این خصوص نهاد روحانیت و حوزه علمیه به عنوان نهادی رسمی که متکفل علوم دینی و تبلیغ آن در سطح جامعه اسلامی و حتی خارج از آن است نقش بسیار مهمی دارد. طلاب و دانشآموختگان علوم دینی از جهتی با کسب معارف اسلامی و آموزههای دینی باید نسبت دین و اوضاع سیاسی و اجتماعی را جامعه راتبیین کنند که نقشی کلیدی و حساس است. از طرف دیگر طلاب و حوزویان از دیرباز یکی از منابع و مراجع اصلی عوام جامعه بودند که مردم برای آگاهی و اطلاع از آمزههای دینی و شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه به آنان مراجعه میکردند. لذا بررسی نقش نهاد روحانیت و حوزههای علمیه در تحلیل سیاسی و آسیبهای آن در زمینه گرایشات مذهبی افراد صاحب تحلیل مسألهای مهم و قابل توجه است که باید در این زمینه به آن پرداخته شود.
در این زمینه پژوهشی تحت عنوان «تأثیر روحانیت بر فرهنگ سیاسی شیعی _ ایرانی» وجود دارد که بر اساس دسته بندی معروف گابریل آلموند از فرهنگ سیاسی به بررسی نقش روحانیت در فرهنگ سیاسی و مفاهیم مرتبطی نظیر تحلیل سیاسی میپردازد. وی با تأکید بر دسته بندی آلموند روحانیت شیعی – ایرانی کنونی ایران را ذیل دسته بندی مشارکت جو، پیرو منشان و کوچک منشان بررسی میکند. به عقیده این نویسنده روحانیت مشارکتجو کسانی هستند که از مسائل سیاسی آگاه بوده و میتوانند تقاضاهای سیاسی مطرح سازند و حمایت سیاسی خود را در اختیار رهبران قرار دهند. آنان در کل نظام یعنی هم در فرآیندهای دروندادی (تقاضاها و حمایتها) و هم در فرآیندهای بروندادی (تصمیمات و سیاستها) آن فعالیت و مشارکت دارند و بر روی تصمیمات و سیاستگذاریهای نظام نیز تأثیر دارند.
در مرحله بعد نویسنده به بررسی نقش روحانیون پیرو منش می پردازد و میگوید: «صاحبان این فرهنگ سیاسی بر خلاف مشارکتجویان که عهده دار نقشهای مهم سیاسی میشوند یا در مبارزات انتخاباتی و امور حزبی فعالند، بیشتر ناظر بر کنشهای سیاسی بوده و در فعالیتهایی چون رأی دادن و بحثهای سیاسی شرکت میکنند. این افراد از نتایج کار حکومت آگاهند، ولی در فرایندهایی که به سیاستگذاری منجر میشود، شرکت نمیکند. آنان از مقامات حکومتی و قوانین، منفعلانه اطاعت میکنند؛ اما خود را درگیر سیاست نمیکنند».
همچنین از منظر این نویسنده کوچک منشان نیز افرادی هستند غیر فعال و از نظر سیاسی، اجتماعی کاملاً خنثی و در مسائل اجتماعی انزو اختیار میکنند. البته اگر منافع محدودشان به خطر بیفتد، واکنشهای ناپایداری از خود نشان میدهد. ویژگی دیگر آنان این است که از نظام سیاسی خود آگاهی چندانی نداشته یا اصلاً آگاهی ندارند.
لذا مطابق این دسته بندی مهمترین چالش و آسیب این حوزه را میتوان مراجعه عوام مردم جامعه به روحانیون دسته سوم دانست. این افراد چون اعتقاد و توانایی نسبت به حضور در فضای سیاسی و اجتماعی ندارند به هیچ عنوان مراجع و منابع خوبی برای مشورت، اطلاعات و تحلیلهای سیاسی و اجتماعی نبوده و مرجعیت آنها در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی موجب بروز مسائل و چالشهای فراوانی در زمینه فرهنگ سیاسی و تحلیل سیاسی خواهد شد.
در پایان لازم به نظر میرسد مجدداً تأکید شود که صرف گرایشات مذهبی در تحلیل سیاسی به عنوان چالش قلمداد نمیشود؛ اما همانطور که گفته شد وجود اطلاعات دینی ناصحیح، برداشت اقلی از دین و همچنین رجوع به افراد غیر عالمی که نسبت به مطالعات سیاسی و اجتماعی دین ناآگاه هستند به عنوان چالش و آسیب ارزیابی میشود.
منابع:
- مرادی، گلمراد و صفاریان، محسن و آذرگون، زهره. (1387)، بررسی عوامل اقتصادی – اجتماعی مرتبط با مسارکت سیاسی جوانان: مطالعه موردی شهر ساری، نشریه مطالعات علوم جتماعی ایران، شماره 18، پاییز 1387، صص 157 –
- شهرامنیا، امیرمسعود و نجاتپور، مجید و خواجه، علی. (1391)، تأثیر روحانیت بر فرهنگ سیاسی شیعی – ایرانی، نشریه رهیافت انقلاب اسلامی، شماره 18، بهار 1391، صص 110 –