گزارش نشست «فرایندها و راهکارهای تغییر فرهنگی در اینستاگرام»
نشست «فرایندها و راهکارهای تغییر فرهنگی در اینستاگرام» با حضور دکتر سید محمدرضا اصنافی؛ پژوهشگر فضای مجازی، دکتر سید طهرضا نَیّرهُدی؛ مدیر عامل سابق مؤسسه رصد بینا و آقای سید علی موسوی جزایری؛ پژوهشگر هسته تربیت خانوادگی اندیشکده رهیافت در دانشگاه امام صادق (ع) برگزار شد.
به گزارش اندیشکده رهیافت، نشست «فرایندها و راهکارهای تغییر فرهنگی در اینستاگرام» با حضور دکتر سید محمدرضا اصنافی؛ پژوهشگر فضای مجازی، دکتر سید طهرضا نَیّرهُدی؛ مدیر عامل سابق مؤسسه رصد بینا و آقای سید علی موسوی جزایری؛ پژوهشگر هسته تربیت خانوادگی اندیشکده رهیافت در دانشگاه امام صادق (ع) برگزار شد.
در این نشست که با حضور جمعی از اساتید، دانشجویان و پژوهشگران برگزار شد، ابتدا آقای موسوی جزایری به ارائه پژوهش انجام شده در این موضوع پرداخت و پس از آن دکتر نیرهدی و دکتر اصنافی نکاتی در جهت تکمیل و ارتقای علمی این پژوهش بیان کردند. موسوی در ابتدا مفاهیم اصلی پژوهش همچون تغییر فرهنگی، نگرش و سبک زندگی را تعریف نموده و به بیان آمار کاربران ایرانی در اینستاگرام در زمان پیش از فیلترینگ پرداخت. بر اساس دادههای مرکز پژوهشی بتا، تعداد کاربران ایرانی در سال 1400 (قبل از فیلترینگ) حدود 48 میلیون نفر و تعداد اکانت های ایرانی در اینستاگرام با بیش از 500 هزار دنبال کننده بیش از 7000 اکانت تخمین زده می شد.
موسوی در ادامه به شرح و توضیح دوازده فرایندی که اینستاگرام از طریق آن ها می تواند آسیب های فرهنگی مختلفی به کاربران خود وارد کند، پرداخت. این دوازده فرایند عبارت بود از تقلیل گرایی، نمایشی شدن زندگی، آسیب به کودکان و نوجوانان، زیبا و قبیح نمایی کاذب، استحکام نگرشی، پذیرش اطلاعات غلط، هنجارسازی و استانداردسازی، فشار بازخورد، آسیب فالووینگ ها، مقایسه خود با گروه مشابه فرهنگی، مقایسه خود با گروه مشابه سرمایه ای و مقایسه خود با گروه مشابه آرمانی. این دوازده فرایند تغییر منفی فرهنگی در سه دسته ی «اینستاگرام به مثابه تکنولوژی» ، «اینستاگرام به مثابه رسانه» و «اینستاگرام به مثابه اجتماع» جای گرفتند.
به عنوان نمونه، موسوی در خصوص نمایشی شدن زندگی گفت : «اینستاگرام اگر بخواهد شما را نشان دهد، در برخی موارد از شما کنش های ناهنجار می طلبد.» یا در خصوص استحکام نگرشی بیان کرد: «استحکام نگرشی یعنی آن که شما در اینستاگرام وارد یک سری از دالان هایی می شوی که در آن ها باورهای قبلی ات تقویت می شود ولو آن که آن باورها غلط باشد. هر اعتقاد و باوری که ما داریم، در اینستاگرام تقویت می شود.» همچنین در خصوص زیبا و قبیح نمایی کاذب بیان کرد : «یکی از ترفندهای رسانه ای آن است که یک عنصر جذاب یا یک عنصر زشت و قبیح را در کنار یک عنصر خنثی قرار می دهند و بدین ترتیب، زشتی یا زیبایی، به این عنصر خنثی ملحق می شود. مسئله آن جاست که آن چه زیبا شده است، یک امر نامطلوب و آنچه قبیح شده است، یک امر مطلوب باشد، سپس شما نقیض آن را مشاهده نکنی و ناخودآگاه تقارن و همبستگی امر نامطلوب با عنصر زیبا یا امر مطلوب با عنصر قبیح در ذهن شما شکل بگیرد؛ مثلا کلیپی در اینستاگرام تولید شود که در آن یک زن با حجاب با چادری چروکیده رفتارهایی تمسخرآمیز از خود نشان می دهد. در این جا، چادر به عنوان یک امر مطلوب، قبیح نمایی شده است.»
در ادامه دکتر نیرهدی در مقام ناقد به ذکر نکاتی در موضوع اینستاگرام و پژوهش ارائه شده پرداختند.
گونهشناسی انواع رفتار در رسانههای اجتماعی
وی بیان نمود که افراد نسبت های متفاوتی در استفاده از اینستاگرام دارند و این گونه نیست که مواجههی ایشان با شبکه های اجتماعی و از آن جمله اینستاگرام با یکدیگر مشابه باشد. وی سپس با استناد به پیمایشی که در این خصوص انجام شده است، به پنج گونه از رفتار در برابر رسانه های اجتماعی اشاره کرد: گونه ای اول که اساسا هیچ استفاده ای از رسانه های اجتماعی ندارند. چهار گونه مصرف کننده ی این رسانه ها عبارت اند از: پرمصرف فعال، کم مصرف فعال، پرمصرف غیر فعال (کسانی که زیاد می بینند و کم پست می گذارند می شود) و کم مصرف غیرفعال. لذا انواع و اقسام فرایندهای تغییر فرهنگی هر کدام روی گونه ی خاصی از کاربران اینستاگرام می تواند تاثیرگذاری داشته باشد.
چالشهای کنار گذاشتن یا خروج از رسانههای اجتماعی
یک چیزی در بین مسئولین ما متاسفانه وجود دارد که خودش را در فیلترینگ نشان می دهد و آن هم این است که بگوییم: «مردم برای چه اینستاگرام می روند؟ به خاطر اینکه می خواهند ارتباطات داشته باشند. لذا اگر ما ارتباطات سالم حضوری داشته باشیم، این جایگزین استفاده از اینستاگرام می شود.» این بیان، بیان درستی نیست؛ زیرا ما به دو نکته توجه نمی کنیم: 1. اینستاگرام و شبکه های اجتماعی سرنوشت محتوم عصر ماست و ما نمی توانیم بیرون از این ها قرار بگیریم. به تعبیر هایدگر، بیرون رفتن از این ها کارهای آسانی نیست که بگویی من دیگر نمی خواهم از اینستاگرام استفاده کنم و جامعه هم نمی خواهد. نمی شود اینگونه برخورد کرد. جبرتاریخی ماست. اینستاگرام و چیزهای شبیه به این، جبرتاریخی ماست. 2. انتخاب و استفاده از اینستاگرام، واتساپ، تلگرام و بله، یک تصمیم اجتماعی است نه یک تصمیم فردی. این نیست که من به فلانی یک فضای شهری مناسب برای گفتگو بدهم و او گفتگو کند. به عنوان مثال، همان موقع که واتساپ هم فیلتر نبود، من به شخصه به خاطر ایراداتی که داشت، نمی خواستم از واتساپ استفاده کنم. ولی یک تصمیم اجتماعی بود که جامعه از آن استفاده کند. وقتی همکلاسی من، همسایه من و فامیل من دارد استفاده می کند، من نمی توانم استفاده نکنم؛ این یک تصمیم اجتماعی است نه یک تصمیم فردی که ما بخواهیم راه حل های فردی ارائه دهیم. شما باید جامعه را متقاعد کنی. شما می توانی با جبرهای سیاستی پایت را روی شلنگ بگذاری و جامعه را به این سمت بکشانی، اما فراموش نشود که جامعه باید تصمیم بگیرد، این یک فرایند اجتماعی است.
جابجایی گروه مرجع در فضای مجازی و تاثیر آن بر تربیت نوجوان
این مسئله ی متداولی در کشور ماست که ما نوجوان امروز را داریم با نوجوانی خودمان مقایسه می کنیم. این غلط است. تفاوت عمده در این دو نسل آن است که گروه مرجع جابجا شده است. ما وقتی نوجوان بودیم، پدرمان را انسان عالمی می دانستیم و لذا از او سوال می پرسیدیم؛ اما امروزه پدر و مادر هستند که از نوجوان خود می پرسند پسرم این را چگونه فالو کنم؟ این دکمه چیست؟ فیلترشکن جدید چی داری؟ چگونه از یوتیوب فیلم دانلود کنم؟ و… . الان نوجوان در فضای مجازی برای خانواده مرجع شده است. لذا از والدین و معلم خود تربیت پذیری ندارد. اگر واقع بین باشیم، می بینیم که امکاناتی برای تربیت به سبک سابق نداریم. سوژه ای که دارد در ذهن مسئولین ما رویش گفتگو می شود، نوجوانی خودشان است. خانواده می تواند با گرفتن دیوایس از کودک، استفاده او از فضای مجازی را کنترل کند اما نمی تواند نوجوان را [به این سادگی] در فضای مجازی کنترل کند.
در آخر، دکتر محمدرضا اصنافی در مقام ناقد به بیان نکاتی در موضوع اینستاگرام و پژوهش ارائه شده پرداختند. ایشان در بحثی مقدماتی بر لزوم نگاهی جامع و کل نگر نسبت به اینستاگرام و نه نگاهی منفرد و مجزا از سایر بخش های اجتماعی تمرکز نمود:
اینستاگرام؛ بخشی از یک پازل بزرگتر اجتماعی
شما در کارتان اینستاگرام را گذاشتید وسط و مسائلی را دورش چیدهاید. ولی من فکر می کنم ما یک سری مسائل داریم که اینستاگرام معلول اینهاست. اینستاگرام یک پازل از یک نقشهی بزرگتر است که دارد مسائل را امتداد و ضریب می دهد که البته ضریب دهندهی پرقدرتی است. مثلاً آنچه باعث شده است اینستاگرام یا هر مدل ارتباطات شبکهای در جامعه پذیرش پیدا کند، اتفاقاً یک گسست اجتماعی است. شما جامعهای دارید که ارتباطات اجتماعی به واسطه زیست جدیدی که اتفاق افتاده است، متحول شده است. مثلا ساعات کار اقتصادی خیلی بیش از هشت ساعت شده است. این ها باعث انفکاک روابط شده است. این هم مسئله اینستاگرام نیست، مسئله مدرنیته است. در این حالت، اتفاقا جامعه ی پویایی مثل ایران، به جای اینکه تسلیم این نظم جدید شود، برای خود راه حلی پیدا کرده است. جامعه ایرانی به خاطر پویایی خود، وقتی دیده شرایط جدید اجتماعی دارد هویت ها و روابط اجتماعی را از بین می برد، آویزان شبکه شده است. این واقعیت اجتماعی است که باعث می شود یک پلتفرم و سرویس رشد کند. اگر این گونه ببینیم، خیلی از مسائلی که شما گفته اید، اتفاقا اینستاگرام علت این ها نیست؛ معلول این هاست. مثلا شاید اگر گروه های اینستاگرامی نبود، اصلا من متوجه نمی شدم فلانی مرده است، فلانی بچه دار شده است و… . تا چند سال پیش کل ارتباطات ما یک عید نوروز بود. لذا اتفاقا اینستاگرام روی این انفکاک و گسل اجتماعی نشسته است و آن را پر کرده است. بنابراین اینستاگرام بخشی از یک پازل بزرگتر است. یک نظم جدید اجتماعی دارد رخ می دهد. خیلی از مشکلاتی را که ما داریم صرفا به پلتفرم ها ارجاع می دهیم، این خیلی تقلیل گرایانه و فریب خود است. مثلا نقش زن و شوهر و فرایند شکل گیری خانواده تغییر کرده و درک افراد از جایگاه طرف مقابلشان عوض شده است. همه ی این ها بحران های روانی و خانوادگی ایجاد می کند که اینستاگرام بخشی از این ها را پوشش می دهد و بخشی هم روی آسیب ها می نشیند و آن آسیب را تشدید می کند. این ها را نمی بینیم و بعد می گوییم اینستاگرام باعث سردی روابط زوجین شده است. این تحلیل غلط است.
در مورد مصرف گرایی هم همین را می توان گفت. مصرف گرایی موتور محرک انقلاب صنعتی بوده است. اگر نبود، میزان تولید برای نیازهای بشر خیلی زیاد بود. ابزار مصرف گرایی هم رسانه بوده است. رسانه نیاز کاذب می سازد. ربطی به اینستاگرام ندارد. اینستاگرام را باز هم باید در آن پازل دید. اتفاقا چون تولیدکنندگان محتوا در اینستاگرام متکثر است، در واقع میوه ی مصرف گرایی در اینستاگرام چیده شده است. مصرف گرایی که یک زمانی به عنوان موتور متحرکه تولید عمل کرده است، حالا آن قدر متکثر شده است که انسان های عادی هم که می آیند، آن را باز نمایی می کنند. درختی که سال ها پیش کاشته شده است میوه اش الان چیده می شود. لذا اینکه بگوییم اینستاگرام باعث و بانی ترویج مصرف گرایی در کشور است، این غلط است هرچند اینستاگرام ضریب دهنده ی پرقدرتی در این خصوص است.
راهکار حل چالشهای فرهنگی در اینستاگرام
در انتهای جلسه نیز دکتر اصنافی در پاسخ به سوال یکی از مهمان ها که پرسیده بود: «در حال حاضر چگونه می توانیم این بستر خارج از کنترل را کنترل کرده و روش های فرهنگی خودمان را در این بستر غالب کنیم؟» چنین پاسخ دادند:
وقتی بیمار سرطانی را به موقع مداوا نکنید، از یک زمانی به بعد دیگر نمی شود کاری برایش کرد و لذا می گویند بگذارید از باقی مانده ی زندگی اش لذت ببرد. این حرف ها را پانزده سال پیش ما به انحاء مختلف داریم می گوییم. آن موقع ما یک روش تنظیم گری بیشتر نداشتیم و آن هم فیلترینگ بود که اتفاقا خودش هم باعث تشدید این فضا شده بود. وقتی شما دایره فیلترینگ را بیش از حد گسترده می کنی، اولا تقاضا برای فیلترشکن عمومی می شود و ثانیا قبح استفاده از آن شکسته می شود. بعد از فیلترشکن دیگر هیچ محدودیتی وجود ندارد؛ وقتی فیلترشکن آغاز می شود بعدش دیگر هیچ مانعی وجود ندارد. اتفاقا شما با فیلتر کردن، برای محتواهای مستهجن بازاریابی کرده اید. افرادی که متقاضی نبودند و دسترسی نداشتند، شما آن ها را تا نزدیکی عرضه رساندید.
ما تمام پلتفرم های داخلی را نابود کردیم. دهه ی 80 اگر یادتان باشد، کسی در وبلاگ نویسی به دنبال سرویس خارجی نبود. رقابت داخلی بود. چرا آن فضا ادامه پیدا نکرد؟ زیرا سیاست فیلترینگ آن قدر بر فضای داخلی فشار آورد که زیست مجازی مشروع دیگر ممکن نبود. اگر این فضا اجازه توسعه و رشد طبیعی پیدا می کرد، حداقل در حوزه پیام رسان ها ما وضعیت مناسب تری داشتیم. به عنوان مثال، چند سال پیش، آپارات قبل از اینستاگرام قصد داشت سرویس لایو ارائه دهد. صدا و سیما و بقیه نهادها جلوی این را گرفتند و گفتند این مال ماست. با این کار، دقیقا برای اینستاگرام بازاریابی کردند.
به نظر من از لحاظ فرهنگی، از جهت تنظیم گری دیگر نمی شود کاری کرد. فضا از بین رفته است. حتی من پنج سال پیش معتقد بودم می توان اقدامی کرد اما الان به نظرم دیگر بیمار را باید رها کنیم تا از لحظات آخر عمرش استفاده کند؛ زیرا ذائقه مخاطب دیگر شکل گرفته است.
هسته رسانه و فضای مجازی اندیشکده