وقتی صحبت از خانواده محوری خط مشی عمومی می کنیم، ممکن است تصور کنیم که طرح موضوع خانواده محوری در خط مشی عمومی در جهت تقویت بنیان خانواده است و تقویت بنیان خانواده دغدغه خط مشی گذاران عمومی در کشورهایی هست که بر خط مشی گذاری خانواده محور تاکید دارند. در این یادداشت می خواهیم به این سوال پاسخ دهیم که آیا لزوما خانواده محوری خط مشی عمومی منجر به تقویت بنیان خانواده می شود و آیا اساسا تحکیم بنیان خانواده دغدغه اصلی طراحان ایده خانواده محوری خط مشی عمومی بوده است؟
در جواب باید گفت وقتی می گوییم خط مشی گذاری عمومی خانواده محور است، منظور این است که الگوی خاصی از خانواده، محور تجزیه و تحلیل خط مشی های عمومی است و خط مشی های عمومی از حیث تقویت یا تضعیف آن الگوی خانواده مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند. ولی نکته اساسی که نباید از آن غفلت کرد این است که خانواده ای که محور تجزیه و تحلیل خط مشی ها قرار می گیرند، ممکن است در جهت تقویت فردگرایی، خانواده گرایی یا جامعه گرایی باشد، و فقط در صورتی که در جهت خانواده گرایی باشد موجب تقویت بنیان خانواده می شود.
برای درک بهتر است به تبیین سه مفهوم فردگرایی، خانواده گرایی و جامعه گرایی می پردازیم.
فردگرایی، خانواده گرایی و یا جامعهگرایی خطمشیگذاری خانواده بر گرفته از سه نگاه اصالت فرد، خانواده و یا جامعه در بحث از وجودشناسی و دلالتهای هر یک در علوم اجتماعی است. طرح مباحث مربوط به اصالت فرد، خانواده و یا جامعه و دلالتگیری از آن در علوم اجتماعی فراتر از حوصله این یادداشت است و در این مجال، صرفاً مختصری از ثمرهی این بحث را طرح میکنیم.
قائلین به اصالت فرد مدعی هستند که آنچه دارای وجود حقیقی است فرد است و خانواده و جامعه اصالت وجودشناختی ندارند و حول اعتباریاتی برای فردگرایی شکل می گیرند. در نتیجه هدف غایی تشکیل خانواده و اجتماع تحقق فردیت است. همچنین قائلین به اصالت خانواده نیز چنین نگاهی را در مورد خانواده دارند و قائل هستند فرد و جامعه باید در خدمت خانواده باشند و هدف غایی، شکل گیری خانواده مستحکم است (البته اکتفا به اصالت خانواده بدون در نظر گرفتن اصالت فرد یا جامعه طرفداری در بین اندیشمندان ندارد!). به تبع قائلین به اصالت جامعه نیز قائل هستند که حیات فردی و نظام خانوادگی همگی باید در خدمت جامعه بزرگ تر قرار گیرند و هدف غایی تحقق جامعه مستحکم حداکثری است.
به این ترتیب وقتی از فردگرایی، خانواده گرایی یا جامعه گرایی خط مشی عمومی سخن می گوییم در واقع داریم در مورد هدف غایی خط مشی عمومی که برخاسته از تحلیل وجودشناسی در مورد فرد، خانواده و جامعه است سخن می گوییم.
فارغ از اینکه نگارنده محتوای موجود در ادبیات موضوع خطمشیگذاری خانواده با آگاهی از پیشفرضهای فردگرایانه، خانوادهگرایانه و یا جامعهگرایانه طرح بحث کرده باشند یا نه، آثار موجود در ادبیات موضوع خطمشیگذاری خانواده نوعاً دلالتهایی در فردگرایی، خانواده گرایی و یا جامعهگرایی دارند. هر چقدر دلالت فردگرایی و یا جامعهگرایی در خطمشیگذاری خانواده بیشتر باشد، خانواده گرایی تضعیف میشود. در نتیجه وقتی در جامعهای مثل چین کمونیستی یا در جامعهای مثل آمریکای لیبرال، آگاهانه به منظور تحقق جامعهگرایی و فردگرایی از خطمشیگذاری خانواده محور دم زده میشود، هدف غایی تضعیف خانواده گرایی است؛ چرا که هدف غایی در نظام خانواده گرا تشکیل خانوادههای مستحکم است که با فردگرایی و یا جامعهگرایی در تضاد است.
لذا این تلقی که طرح بحث خطمشیگذاری خانواده محور در جوامع لیبرال غربی یا کمونیست شرقی لزوما به منظور حمایت از خانواده برای تحقق خانواده مستحکم است تلقی غلطی است.
بدین ترتیب هدف غایی خطمشیگذاری خانواده در نظام فردگرا، تحقق خانوادهای است که قید و بندها و تقیدات خانوادگی (که محدود کنندهی آزادی افراد است) در آن فدای آزادی غربی میشود تا فردگرایی مدرن تحقق یابد. به عنوان مثال از آموزش دوران کودکی به عنوان یکی از خطمشیهای دولت آمریکا در خدمت خانوادههای جامعه یاد میشود، در حالی که خاستگاه آن یک هدف در خدمت فمینیسم لیبرال (که نگاه فردگرایانه دارد) است. فمینیستهای لیبرال که به دنبال تحقق آزادی فردی و فرصتهای برابر برای همه انسانها، فارغ از جنسیت و هر تفکیک دیگری هستند، قائل هستند که گرچه باروری که جبراً بر جنس مؤنث تحمیل شده است و هم چنین اینکه لزوماً کودک تا سن دو سالگی باید در دامن مادر باشد، یک نابرابری برای زنان نسبت به مردان جامعه ایجاد کرده است، اما با ایجاد ظرفیتهایی برای آموزش کودکان در سنین دو تا پنج سال، میتوان بار تریبت کودک را از دوش زنان برداشت تا آنان نیز بتوانند مانند همسرانشان از فرصتهای برابر در جامعه برخوردار باشند. این هدف به دلیل تضعیف یک کارکرد اصیل خانواده موجب تضعیف بنیان خانواده میشود.
هم چنین در خطمشیگذاری خانواده در نظام جامعهگرا، هدف غایی فروپاشی خانواده است. جامعهگرایان معتقدند خانواده به دلیل اینکه بر اساس سرمایه و نفع شخصی بنا شده است باید از هم پاشیده شود تا اعضای خانواده در خدمت جامعهی بزرگ قرار گیرند. در مانیفست کمونیسم آمده است:
« خانواده بورژوائی امروزین بر چه بنیادی استوار است؟ بر بنیاد سرمایه و نفع خصوصی. خانواده به شکل کامل خود فقط برای بورژوازی وجود دارد، ولی مکمل آن فروپاشیدگی جبری بنیاد خانوادهی پرولترها و فحشاء عمومی است. خانوادهی بورژوائی با از میان رفتن این مکمل خود به طور طبیعی از میان میرود و هردوی آنها با زوال سرمایه زوال میپذیرند. شاید شما ما را سرزنش میکنید که چرا میخواهیم به استثمار والدین از کودکان پایان دهیم؟ ما به این تبهکاری معترفیم».
در مقابل دو شق فوق، خطمشیهای خانوادهی مبتنی بر خانواده گرایی، خانواده را اصیل میدانند و هدف غایی آنها تحقق یک الگوی خانواده مطلوب است. در این شق ملاحظات خانوادهگرایانه، فارغ از ملاحظات فردگرایانه و جامعهگرایانه یا در تناسب با فردگرایی و یا جامعهگرایی مد نظر قرار میگیرند. خطمشیهای ازدواج آگاهانه در جمهوری اسلامی ایران را میتوان مثالی از این مورد دانست.
در مقام جمع بندی باید گفت که وقتی می گوییم خط مشی گذاری فرد محور، خانواده محور یا جامعه محور است داریم در مورد محور تجزیه و تحلیل خط مشی عمومی سخن می گوییم و وقتی می گوییم خط مشی عمومی فردگرا، خانواده گرا و یا جامعه گرا است داریم در مورد هدف غایی خط مشی عمومی سخن می گوییم. پس چه بسا خط مشی ای که خانواده محور ولی فرد گرا باشد، چرا که خانواده ای را محور تجزیه و تحلیل خط مشی عمومی قرار می دهد که یک خانواده حداقلی و در خدمت تحقق فردگرایی است.
در پایان تذکر دو نکته لازم است.
نکته اول: که بعضا در جوامع فردگرا یا جامعه گرا، شاهد طرح ایده های خانواده گرا در پژوهش ها هستیم که سه علت عمده دارد: 1. برخی از نگارندان این پژوهش ها به صورت حداکثری قائل به فردگرایی یا جامعه گرایی محض نیستند و لذا خانواده گرایی را نیز تا حدی می پذیرند 2. بسیاری از پژوهش ها با غفلت یا تغافل نسبت به مبانی فردگرایانه، خانواده گرایانه و جامعه گرایانه طرح می شود؛ چه بسا پژوهشگری که گرایشات فردگرایانه یا جامعه گرایانه داشته باشد، ولی با غفلت یا تغافل نسبت به هدف غایی، ایده های خانواده گرایانه طرح کند. 3. به دلیل تضعیف بنیان خانواده در بسیاری از جوامع و مواجهه با معضلات اجتماعی متعاقب آن، پاره ای از پژوهش ها سمت و سوی خانواده گرایی گرفته اند.
نکته دوم: در میان اندیشمندان اسلامی در فردگرایی، خانواده گرایی و جامعه گرایی اختلاف نظر هست. به این صورت که اکثر اندیشمندان مسلمان قائل به فردگرایی هستند، اقلیتی قائل به فردگرایی و جامعه گرایی توام هستند و نگاه های جدیدی نیز پیرامون فردگرایی، خانواده گرایی و جامعه گرایی توام(با قرائتی متفاوت از اصالت خانواده و جامعه) نیز طرح شده است.