افکار عمومی و شاخصههای قدرت نرم در مناسبات سیاسی بین المللی جمهوری اسلامی ایران
اقناع و بررسی سازوکارهای اقناعی جایگاه مهمی در مطالعات معاصر افکار عمومی دارد. این اهمیت را میتوان در طول تاریخ اندیشهورزی انسان از دوران یونان باستان و تلاشهای اقناعی ارسطو در نظریه رتوریکی و معلمان خطابه همچون سیسرون و کوئینتیلیان مشاهده نمود.
در دوران معاصر با ظهور و گسترش ارتباطات عمومی و پیچیده شدن مناسبات قدرت سیاسی، افکار عمومی و سازوکارهای اقناع آن، اهمیتی بیش از پیش پیدا کرد. هارولد لاسول در سال 1927 پایان نامه خود را در این موضوع نگاشت که میتوان از آن به عنوان اولین تلاش علمی در جهت تبیین مفهوم اقناع افکار عمومی نام برد. پس از آن بود که اهمیت این موضوع برای پژوهشگران و متخصصین این عرصه نمود جدی یافت و مقالات، کتب و پایان نامههای متعددی در این باب به سرانجام رسید.
از طرفی هم در مبنای اصلی تعامل در سیاست بین الملل با عنوان «قدرت» شناخته میشود. «قدرت» در دهه 1950 میلادی، مفهومی سخت و تا حدودی نظامی داشته است؛ اما پس از دهه 1970 و با تلاشهای ایده پردازان نئو لیبرال مانند «جوزف نای»، مفهوم «قدرت نرم» نیز وارد ادبیات سیاست بین الملل شد و به عنوان یکی از نشانگان قدرت در تعاملات بین المللی قرار گرفت. به عقیده نئو لیبرالهایی مانند جوزف نای، یکی از عناصر تعیین کننده در مناسبات بین المللی علاوه بر قدرت نظامی، قدرت اقتصادی و قدرت تولید؛ قدرت نرم است.
به نظر میرسد یکی از مهمترین شاخصها در قدرت نرم، توانایی تأثیرگذاری بر افکار عمومی داخلی وخارجی و کنترل و روایت سازی برای ذهنیت و ادراک مخاطبین است. به عنوان مثال ایالات متحده آمریکا با استفاده از بازوی رسانهای و عنصر تبلیغات توانست اعتراضات گروههای متعددی از بدنه جامعه خود مبنی بر ورود و ادامه جنگ با ویتنام را کنترل و تا حدی مرتفع نماید. این اقدام را میتوان در راستای تأثیرگذاری بر ادراک و ذهنیت مخاطبین در آمریکا دانست که با استفاده از ابزار رسانه به خوبی به سرانجام رسیده است.
لذا میتوان افکار عمومی را در زمره شاخصهای قدرت نرم قرار داد. جوزف نای معتقد است افکار عمومی و استفاده از سازوکارهای اقناع برای مدیریت و کنترل آن میتواند در شکلهای گوناگونی و مسالمت آمیزی همچون «همبستگی سیاسی» و «انسجام اجتماعی» نیز ظهور و بروز داشته باشد[1].
در این زمینه میتوان پنج نشانه اصلی کارکرد قدرت نرم در سیاست بین الملل را استخراج نمود. متقاعد سازی، هویت سازی، ایستار سازی، تصویر سازی و اعتماد سازی از مهمترین این نشانهها میباشند.
به عقیده جوزف نای ایالات متحده آمریکا در جنگ با سومالی نتوانست جامعه داخلی آمریکا را قانع کند و در نهایت سنای این کشور از موضع دولت در مورد جنگ با سومالی عقب نشینی کرد. همچنین به عقیده هالستی نیز متقاعد سازی در افکار عمومی، ابزار قدرت است و از طریق آن میتوان به قدرت رسید. لذا زمانی که اقناع افکار عمومی به مثابه ابزار شناخته میشود، هر دولتی که زمینههای استفاده بهتری از این ابزارها را فراهم کند، در نتیجه قدرت بیشتری را نیز کسب خواهد کرد.
به نظر میرسد دولت سیزدهم نیز برای حفظ قدرتمندی خود باید در جریان مذاکرات هستهای از این ابزار قدرت استفاده حداکثری را ببرد. اقناع مردم، اطلاع آنها از روند مذاکرات و مشاهده نتیجه محسوس این مذاکرات در زندگی یکی از مواردی است که در این مسیر مفید و لازم به نظر میرسد.
هویت سازی نیز یکی دیگر از نشانههای قدرت نرم در مناسبات سیاسی بین المللی است. در این زمینه باید گفت بخش عمده ای از جنبشهای اجتماعی فعال در جوامع مختلف مبتنی بر جلوههایی از خودآگاهی ایدئولوژیک، زبانی، فرهنگی و قومی است که مایه تحرک این جنبشها هستند. در مناسبات بین المللی هم این نشانه نقش کلیدی دارد. جمهوری اسلامی ایران در طول سالهای پس از انقلاب تلاش نموده است تا هویت مستقلی از خود برجای بگذارد که موفق بوده است. امروزه در مناسبات سیاسی بین المللی جمهوری اسلامی هویتی مستقل، عزتمند، اسلامی و ایرانی دارد که تمامی تلاش دولتمردان باید حفظ و ارتقا این هویت باشد.
ایستار سازی یکی دیگر از نشانههای قدرت نرم در سیاست بین الملل شناخته میشود. ایستارهای مجموعهای از باورها هستند که ریشههای بنیادین ندارند؛ لذا ایستارها به تاریخ و فرهنگ یک ملت منتقل نمیشود و صرفاً مبتنی بر فرآیندهای سیاست سازی و ادراک سازی ساخته میشوند. هنر اصلی در زمینه کنترل افکار عمومی را میتوان همین ادراک سازی دانست. ادارک درست و ادراک غلط نمونههای این ادراک سازی است که هدف آن نیز توجیه یک فرایند سیاسی است. یکی از راهبردهای این ادراک سازی، تبدیل اهداف دولت به اهداف جمعی کشور است. در همین زمینه متناسب با بیانات، سخنرانیها و گفتگوهای شخص رئیس دولت سیزدهم و وزیر امور خارجه، اهداف دولت، همان اهداف جمعی ملت ایران شناخته میشود که همان حفظ عزت ملی، قدرت ملی و استقلال و آزدی است.
تصویر سازی یکی دیگر از شاخصهای قدرت نرم در مناسبات بین المللی است. تصویرسازی فرایندی روبنایی است که در فضای عمومی نقش مؤثری برای حمایت از یک نیروی خاص دارد. در این زمینه میتوان به تصویر سازی آمریکا در عراق و افغانستان اشاره کرد. تصویرسازی از آینده دموکراتیک این دو کشور توسط ایالات متحده آمریکا در ابتدای ورود این کشور به عراق و افغانستان انجام گرفت؛ هرچند در ادامه جز نابودی، قتل و وحشت چیزی برای مردم مظلوم این دو کشور مسلمان باقی نماند. جمهوری اسلامی اما تصویری که از خود در طول سالهای گذشته ساخته است، تصویر کشوری مستقل، توانمند، صلح جو و عزتمند است که دولت سیزدهم نیز باید از این تصویر حمایت و در راستای تثبیت آن نزد افکار عمومی بین المللی تلاش نماید.
آخرین شاخص قدرت نرم در مناسبات سیاسی بین المللی اعتمادسازی است. اعتمادسازی یعنی اینکه جامعه نسبت به یک سیاست یا یک فرد یا یک فرایند اعتماد کسب کند. اعتمادسازی نقطه عطف شاخصهای قدرت قلمداد میشود و در صورت حصول ان برای جامعه، چهار شاخص قبلی به راحتی قابل پیگیری و ارزیابی خواهد بود. در جمهوری اسلامی نیز مسأله اصلی و چالش بین المللی موجود که توسط قدرتهای بزرگ علیه این کشور پیگیری میشود مسأله ایران هراسی است که در نهایت منجر به عدم اعتماد افکار عمومی بین المللی علیه جمهوری اسلامی میشود. دولت سیزدهم باید در راستای نشان دادن چهره واقعی جمهوری اسلامی ایران و خنثی سازی تصویرسازیهای قدرتهای بزرگ تلاش نموده و فضای بی اعتمادی بین المللی علیه جمهوری اسلامی ایران به خصوص فعالیتهای هستهای خود را به بهترین شکل خنثی نماید.
[1] برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: دی نای، جوزف. (2004)، قدرت نرم، ترجمه مهدی ذوالفقاری و سید محسن روحانی، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول، 1387.