فرهنگ و مشارکت سیاسییادداشتها

بازی با افکار عمومی به سبک رسانه ملی

این روزها تغییر مشی سیاسی صدا و سیما همزمان با ایام پرالتهاب ثبت نام از کاندیداهای نامزدی دوره دوازدهم مجلس واکنش افکار عمومی را در بر داشته است. اینکه این سیاست در عصر پست مدرن با بیشینه شدن مشارکت سیاسی فعال و نقش افکار عمومی به خصوص در فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی با چه اتخاذ مبنایی همراه بوده است؛ نیاز به طرح بحث دارد. توجه به حوزه عمومی در سیاست سازمانی و روند تصمیم‌گیری چه مبتنی بر انتخاب عقلانی بوده باشد یا سیاست‌ورزی مصلحت‌جویانه، یکی از موضوعات گفتمان انتقادی موجود به صدا و سیما را در بستر افکار عمومی شکل داده است.

اندیشکده رهیافت؛

این روزها تغییر مشی سیاسی صدا و سیما همزمان با ایام پرالتهاب ثبت نام از کاندیداهای نامزدی دوره دوازدهم مجلس واکنش افکار عمومی را در بر داشته است. اینکه این سیاست در عصر پست مدرن با بیشینه شدن مشارکت سیاسی فعال و نقش افکار عمومی به خصوص در فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی با چه اتخاذ مبنایی همراه بوده است؛ نیاز به طرح بحث دارد. توجه به حوزه عمومی در سیاست سازمانی و روند تصمیم‌گیری چه مبتنی بر انتخاب عقلانی بوده باشد یا سیاست‌ورزی مصلحت‌جویانه، یکی از موضوعات گفتمان انتقادی موجود به صدا و سیما را در بستر افکار عمومی شکل داده است.

رهبری در دیدار با مسئولان صدا و سیما چنین بیان می‌کنند: «ما یک مأموریتِ محوری برای رسانه‌ی ملی قائل هستیم، که الزاماتی دارد و این مأموریت ملی اهداف کلانی را هم با خودش همراه دارد. به‌نظر ما آن مأموریتِ محوری عبارت است از مدیریت و هدایت فکر، فرهنگ، روحیه، اخلاقِ رفتاری جامعه، جهت‌دهی به فکر و فرهنگ عمومی، آسیب‌زدایی از فکر و فرهنگ و اخلاق جامعه، تشویق به پیشرفت – یعنی روحیه‌دادن – و زدودن احساس عقب‌ماندگی، ایجاد همگرایىِ عمومی و فضای همکاری و محبت و وحدت در درون کشور و میان مردم. باید روحیه‌ی محبت، وحدت، همگرایی و ارتباط و پیوند در میان مردم تقویت شود».[1]

این گفته رهبر انتقلاب تنها گوشه‌ای از رهنمودها و سیاست کلی رسانه ملی بوده است. اگر به جایگاه رسانه ملی در بیانات رهبری انقلاب توجه کنیم؛ صدا و سیما به عنوان جهت‌دهنده و هادی افکار عمومی شناخته می‌شود. یکی از اشکالات و ابهامات موجود برای سیاست‌ورزی کنونی صدا و سیما، اهمال‌کاری در این وظیفه مهم بوده است. مسائلی چون انتخاب مجری، دعوت از جریان خاص سیاسی و یا سلبریتی‌پروری اگرچه که منجر به ابهام و تشویش اذهان شده است اما مسئله مهم و ابهام بزرگ چیزی بیش از این است. ابهام اصلی این است که چرا رسانه ملی به عنوان رسانه حاکمیتی، دست به تغییر یکباره، خلاف روند سابق، التهاب‌زا و همزمان با فضای سیاسی نزدیک به انتخابات کرده است؟ چنانچه که تصمیم این امر بدون توجه به فضای موجود و طبق روال سیاستگذاری سازمانی بوده است؛ نیاز به رفع ابهام در افکار عمومی برای هر دو طیف سیاسی داشته است. اگر این تغییر دفعی مشی سیاسی، برای تریبون دهی به جریانات منتقد و حضور حداکثری پای صندوق انتخابات را هدف قرار داده است که با توجه به مخاطبان رسانه و طیف رقیب خارج از دایره تأثیرپذیری رسانه ملی، تحقق این تصمیم را ناممکن یا ضعیف نشان می‌دهد.

عامل دیگر آسیب‌زا به افکار عمومی در سطح جامعه، حس بی‌هویتی برای مخاطب صدا و سیما است. اینکه مخاطب در عصر ارتباطات، نقش و هویتی در ساختار تصمیم‌گیری صدا و سیما برای خود نبیند؛ دچار سرخوردگی و بی‌اعتمادی خواهد شد. این مسئله زمانی پیچیده و بحرانی خواهد بود که جریان موجود در صدا و سیما، جریان منتقد سابق بوده و حال که در کرسی قدرت جلوس کرده است؛ خود به همان شیوه سابق عمل می‌کند.

رسانه ملی در قبال افکار عمومی، وظیفه شرعی و حاکمیتی خود را نبایستی فدای سیاست‌بازی و ایجاد فضای یأس و ناامیدی برای هر دو طیف سیاسی کند. اگر صدا و سیما و جریان موجود، تصمیم به مدارای سیاسی فارغ از درستی یا نادرستی آن داشته است؛ بایستی قبل از شروع رقابت‌های سیاسی نزدیک به انتخابات و فشارهای جریانات مختلف، نسبت بدان اقدام می‌کرد. نبود عقلانیت در اتخاذ تصمیم، ضعف در برابر اعمال فشار سیاسی و جناحی، بی‌توجهی به رسالت اصلی خود در قبال افکار عمومی و دلسوزی نا به هنگام برای صندوق رأی، تنها شائبه بازی با افکار عمومی را به ذهن‌ها متبادر می‌سازد. در میان همه مؤلفه‌ها و عناصر دخیل در سیاست صدا و سیما، این تنها مؤلفه اصلی، یعنی افکار عمومی است که مورد بی‌توجهی و فراموشی قرار می‌گیرد.

 

[1] بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما‌‌، 11/9/1383

هسته فرهنگ سیاسی و افکار عمومی اندیشکده

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا