بنیان دولت مدرن و نظام آموزشی متمرکز در ایران
دولت مدرن و نظام آموزشی متمرکز در ایران یکی از موضوعات پیچیدۀ مرتبط با جامعه شناسی و سیاست است که به طور مستقیم بر مسیر توسعۀ اجتماعی و فرهنگی کشور تأثیر میگذارد.

علی شیرینصحرایی پژوهشگر حوزه سیاستگذاری در آموزش و پرورش در یادداشتی برای اندیشکده رهیافت نوشت:
دولت مدرن و نظام آموزشی متمرکز در ایران یکی از موضوعات پیچیدۀ مرتبط با جامعه شناسی و سیاست است که به طور مستقیم بر مسیر توسعۀ اجتماعی و فرهنگی کشور تأثیر میگذارد. ظهور دولت مدرن در ایران، بهویژه از دوران پهلوی، براساس ایدۀ تمرکز قدرت و مدیریت هماهنگ در عرصههای مختلف از جمله آموزش شکل گرفت. این دولت تلاش کرد ساختارهای سنتی را با اصول مدرن جایگزین کند و به یکپارچگی فرهنگی و مدیریت مرکزی در حوزههای مختلف جامعه دست یابد.
دولت مدرن با وجود کارکردهایی که دارد، آسیبهای فراوانی بهخصوص در حوزۀ آموزش عمومی وارد میکند. تمرکز شدید در تصمیمگیری به یکنواختی برنامۀ درسی منجر میشود و نوآوری محلی را محدود میکند. همچنین میزان مشارکت کنشگران تعلیموتربیت را کاهش میدهد. مجامع علمی دنیا هم امروز از آن دولت متمرکز به حکمرانی مشارکتی رو آوردهاند.
در دورۀ طولانی حکومت قاجار بر کشور تا مدتها به سنت پادشاهی مرسوم کشور را اداره میکردند. با وجود روند تغییرات در ادارۀ کشور تا مشروطیت، کشور به شیوۀ گذشته اداره میشد. تا پیش از مدارس مدرن که تحصیلات بهصورت مکتبخانهای و بیشتر دینی بود، حکومت شاهان دخالت خاصی در ادارۀ آموزشوپرورش نداشتند و مکتبخانهها به شکلی کاملاً مردمی گردانده میشدند. «آموزشوپرورش در دورۀ قاجار جهتگیری تحولی مییابد و موازی با نهادها و برنامههای آموزشوپرورش براساس الگوی پیشین، نظام آموزشی جدیدی با تأسیس مدارس میسیونری در دورۀ محمدشاه، دارالفنون در دورۀ ناصرالدینشاه و مدرسۀ میرزاحسن رشدیه در همان دوره و سپس دورۀ مظفرالدین شاه شکل میگیرد. نهادهای آموزشی مدرن با تقلید از غرب، رقیب نهادهای آموزشی بومی ایران شدند و با اقبال عمومی روندی رو به گسترش یافتند. قانون اساسی انقلاب مشروطه، دولت را به تمشیت امور مدارس و مکاتب موظف نمود. به این ترتیب، نظام آموزشی غیررسمی مردمی، حرکت بهسمت دولتیشدن را آغاز کرد و این به نوبۀ خود زمینۀ ورود تمرکز به آموزشوپرورش بود.» (وحدتی دانشمند و ایروانی، 1394: 18) از جمله اتفاقات مهم انقلاب مشروطه این بود که طبق اصول 18 و 19 قانون اساسی مشروطیت سال 1288 ه. ش، آموزش ابتدایی جدید، اجباری و همگانی پیشبینی شده بود و همۀ مدارس زیر نظر وزارت نوپای علوم و معارف قرار گرفتند. (درانی، 1376: 126)
«هنگامی که رضاشاه با کودتای ١٢٩٩ به قدرت رسید، نظام آموزشی ایران اکثراً در اختیار افراد و بخش خصوصی بود و این اندیشه که دولت باید در آموزشوپرورش نقشی داشته باشد، تا اوایل قرن بیستم زمینهای در ایران نداشت.» (موسیپور، 1387: 4) «رضاشاه طی دورۀ حکومت خود با نیات متفاوت به توسعۀ آموزشوپرورش اقدام کرد و تولیت حکومت بر تعلیموتربیت را مستحکم نمود.» (موسیپور، 1387: 17) «مدرنسازی هدف او، تمرکزگرایی روش او و ملیگرایی ایدئولوژی او بود.» (وحدتی دانشمند و ایروانی، 1394: 20)
«تشکیل وزارتخانۀ علوم و تغییر نام آن به وزارت معارف، اوقاف و صنایع مستظرفه در سال 1288 و تبدیل آن به وزارت فرهنگ در سال 1317 نشانهای از ایجاد نهادهای سیاستگذار و حرکت بهسمت نهادینهسازی سیاستگذاریهای فرهنگی و آموزشی در ایران محسوب میشود.» (ملکمحمدی، 1394: 121)
«انقلاب اسلامی تغییرات مهمی هم در سبک و هم در محتوای آموزشی ایجاد کرد؛ ولی نظام اسلامی نتوانست آموزش جدید را آنطور که در آغاز مورد مخالفت علما بود، به کلی از میان بردارد. پیروزی آموزش جدید در این واقعیت نهفته بود که رهبران انقلابی برای معکوسکردن کلی این فرایند هیچ تلاشی نکردند یا حتی سخنی هم از چنین هدفی به میان نیاوردند. در عوض کوشیدند که آموزش جدید را (البته با برخی اصلاحات مهم) در راستای اهداف خود بهکار گیرند. اگرچه روحانیان بعد از انقلاب تسلط بیشتری بر نظام آموزشی یافته بودند، آموزش همچنان نهادی دولتی باقی ماند که توسط وزیری اداره میشد که خودش روحانی نبود.» (مناشری، 1396)
در تاریخ ایران پیش از انقلاب اسلامی اتفاقاتی که با سیاستگذاری آموزشوپرورش مرتبط بودند در سالهای متمادی انگشتشمار بودند؛ هرچند که تکاتفاقهای کلیدی تا دههها تأثیر خود را بر تمام نظام حکمرانی کشور میگذارد، همچنان که با وجود فعالیتهای پرشمار پس از انقلاب اسلامی ریشۀ بسیاری از این فعالیتها با وجود دگرگونی زیاد به دورههای قاجار و پهلوی برمیگردد. از جملۀ این چالشها میتوان به کاهش انعطافپذیری در پاسخ به نیازهای متنوع محلی و منطقهای اشاره کرد. همچنین، تأکید بیشازحد بر حفظیات و کاهش نقش خلاقیت دانشآموزان ممکن است مانع از تربیت نیروهای نوآور و کارآمد در جامعه شود. علاوهبراین، تمرکز قدرت ممکن است به نادیدهگرفتن تنوعهای فرهنگی و زبانی در ایران منجر گردد که برای کشوری با این گستردگی قومی و فرهنگی، چالشی جدی است.
در مجموع، دولت مدرن ایران و نظام آموزشی متمرکز آن، علیرغم دستاوردهایی در ارتقای سطح سواد عمومی و استانداردسازی آموزش، نیازمند اصلاحات و بازنگریهایی برای تحقق تعادل میان تمرکز و انعطافپذیری هستند. دولت مدرن ایران و نظام آموزشی متمرکز آن از دوران قاجار تا پهلوی و انقلاب اسلامی تحولات بسیاری را تجربه کردهاند. این دولت تلاش کرده با تمرکز قدرت و مدیریت هماهنگ، سواد عمومی را گسترش دهد و هویت ملی را تقویت کند. اما ساختارهای اداری پیچیده باعث کندی روند اجرای سیاستها و کاهش کارایی در اصلاحات نظام آموزشی میشود. به همین دلیل است که ماکس وبر بوروکراسی مدرن را قفس آهنین لقب میدهد. (وبر، 1373) این تمرکز ممکن است نتواند به تفاوتهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی مناطق مختلف پاسخ مناسب دهد.
منابع
- درانی، کمال(1376). تاریخ آموزشوپرورش ایران قبل و بعد از اسلام، تهران: سمت
- ملکمحمدی، حمیدرضا(1394). مبانی و اصول سیاستگذاری عمومی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)
- مناشری، داود(1396). نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن، تهران: حکمت سینا
- موسیپور، نعمتالله(1387). برنامهریزی درسی در ایران معاصر در فصلنامۀ تعلیموتربیت سال بیستوچهارم، زمستان 1387، شمارۀ 4
- وبر، ماکس(1373). اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
- وحدتی دانشمند، علی و ایروانی، شهین(1394). مناسبات پیشرفت و تربیت در تاریخ آموزشوپرورش ایران از دورۀ باستان تا پایان دورۀ پهلوی. چهارمین کنفرانس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت.