اسلایدرتربیت خانوادگیخانوادهیادداشتها

ضرورت توجه به خود (2)؛ تربیت فرزندان موفق

والدین نوعاً دوست دارند فرزند موفقی داشته باشند. اما نمی­دانند برای اینکه او در آینده فرد موفقی باشد چه کاری باید انجام دهند.

ایمان زاغیان پژوهشگر حوزه‌ی خدمات سلامت روان در یادداشتی برای اندیشکده رهیافت نوشت:

والدین نوعاً دوست دارند فرزند موفقی داشته باشند. اما نمی­دانند برای اینکه او در آینده فرد موفقی باشد چه کاری باید انجام دهند. برخی از والدین تصور می­کنند در صورتی که هر چه فرزندشان نیاز داشت برای او فراهم کنند می­توانند او را برای موفقیت در آینده آماده کنند. تصور برخی بر این است که اگر امکاناتی که آنها برای فرزندشان فراهم می­کنند برای آنان توسط والدینشان فراهم می­شد موفقیت­های بسیاری کسب می­کردند. اما به راستی سؤال این است امکانات چه نقشی در موفقیت فرد دارد؟ آیا بدون امکانات می­توان به موفقیت رسید؟ به راستی ابزار رسیدن به موفقیت در جامعه چیست؟ چگونه می­توانیم فرزندانی رشید و بالنده تربیت کنیم که احساس موفقیت می­کنند و برای خود و جامعه مفید هستند؟

لوازم موفقیت

سوالی که توسط بسیاری از والدین مطرح می­شود این است که به راستی چگونه می­توانیم فرزندانی موفق تربیت کنیم؟ آیا امکانات مادی لازم برای فرزندمان فراهم شود همه چیز حل می­شود؟ آیا فرزندان ما حمایت عاطفی نیاز دارند؟

نکته­­ی مهمی که وجود دارد این است که توجه کنیم ساختار آفرینشی انسان بر پایه­ی فطرت خداجویی آفریده شده است[1]. فطرت خداجوی انسان طالب کمالات است. کمالات همان چیزهایی است انسان ذاتاً آن را زیبا می­پندارد و انسان زیبایی را در تعادل و توازن می­بیند. در آشفتگی و شلختگی زیبایی نهفته نیست؛ بنابراین کسانی موفق هستند که خود را با این کمالات هماهنگ کنند. انسانی که با کمالات الهی خود را هماهنگ می­کند بهره­ای از آن­ها را در وجود خود ایجاد می­نماید. از این رو در چنین موقعیتی احساس رضایت می­کند.

مسئله­ی مهمی که وجود دارد این است که بسیاری از افراد این را درک می­کنند کمالاتی وجود دارد و می­خواهند به آن کمالات برسند اما شرایط رسیدن به آن را در خود ایجاد نکرده­اند. پاسخ این است که این شرایط در صورتی ایجاد می­شود که فرد به سطحی از باورمندی نسبت به خود برسد؛ یعنی باور و احساس مثبت کودک نسبت به توانایی‌ها، قابلیت‌ها و ارزشمندی درونی خود که ریشه فطری دارند. کودک با اعتماد به نفس می‌داند که می‌تواند چالش‌ها را مدیریت کند، شکست بخورد و دوباره تلاش کند.برای اینکه انسان فردی باورمند نسبت به خود بشود لازم است دو مقوله استقلال و عزت نفس را در خود تقویت کند.

استقلال و عزت نفس به چه معنایی است؟

استقلال، خودکفایی یا خوداتکایی به توانایی فرد برای انجام کارهای شخصی، فکر کردن، تصمیم‌گیری و حل مشکلات خود بدون وابستگی بیش از حد به والدین یا دیگران گفته می‌شود. استقلال یعنی کودک بتواند گام‌های کوچک را بدون نیاز به کمک دائمی بردارد.

نکته­ی مهمی که در استقلال وجود دارد این است که فرد به منبع لایزال جهان خلقت یعنی خداوند متعال توکل دارد. داشتن چنین روحیه­ای به فرد کمک می­کند در صورت شکست ناامید نشود و در صورت پیروزی مغرور نشود؛ زیرا همه امور را به دست خدا می­داند و می­داند اگر توانمندی کاری را دارد به خاطر قدرتی است که خداوند به او عنایت کرده است. اما از طرفی تمامی تلاش خود را به کار می­بندد و با شناسایی ظرفیت­های وجودی خود، از آن­ها حداکثر استفاده را می­کند.

مفهوم دیگری که مطرح شد عزت نفس بود. عزت نفس به ارزیابی و قضاوت درونی فرد از ارزشمندی خودش اشاره دارد. به عبارت ساده­تر، عزت نفس یعنی اینکه یک فرد چقدر برای خودش به عنوان یک انسان ارزش قائل است، خود را چقدر دوست دارد و چقدر به خود و توانایی­هایش باور و اعتماد دارد. این مفهوم عمیقاً با خودپنداره (یعنی تصویری که فرد از خود دارد) مرتبط است، اما یک گام فراتر می­رود؛ چرا که شامل قضاوت احساسی درباره آن خودپنداره نیز می­شود.

کودکی با عزت نفس سالم می­داند که با وجود تمام نقاط قوت و ضعفش، انسانی ارزشمند و شایسته عشق و احترام است. این احساس ریشه در باورهایی دارد که فرد درباره خودش دارد. مهم­ترین رکن در عزت نفس آن ارزشی است که یک کودک به خود می­دهد. وقتی انسانی برای خود ارزش قائل است هر کاری را انجام نمی­دهد و همه تلاش خود را می­کند کاری کند که مطابق با ارزش­های او باشد. چنین فردی سعی می­کند به دیگران وابسته نباشد و برای نظر دیگران هر کاری انجام ندهد. در چنین موقعیتی موضوع استقلال مطرح می­شود. انسان مستقل احساس شایستگی می­کند و با ضمن داشتن این احساس از دیگران کمک بگیرد. از امکانات موجود استفاده کند و حتی امکاناتی را مطالبه کند. اما در صورتی که همه چیز فراهم نبود متعهد به انجام کاری باشد و بداند که به هر حال این کار او است و باید به شکلی آن را به نتیجه برساند.

فواید این دو ویژگی برای کودکان

مقاومت در برابر مشکلات: کودکانی که اعتماد به نفس دارند، در مواجهه با چالش‌های زندگی (مثل مشکلات درسی یا اجتماعی) انعطاف‌پذیرتر هستند و زود تسلیم نمی‌شوند.

تصمیم‌گیری بهتر: با پرورش استقلال، کودک یاد می‌گیرد که بین گزینه‌ها انتخاب کند و عواقب تصمیمات خود را بپذیرد.

خلاقیت و کشف استعدادها: وقتی کودک از شکست نمی‌ترسد، جرأت امتحان کردن چیزهای جدید و کشف علایق خود را پیدا می‌کند.

روابط اجتماعی سالم: این کودکان برای جلب توجه یا تأیید دیگران خود را به آب و آتش نمی‌زنند. می‌توانند “نه” بگویند و مرزهای سالمی در روابطشان تعریف کنند.

احساس مسئولیت‌پذیری: وقتی به کودک مسئولیت داده می‌شود، احساس مفید بودن و ارزشمند بودن می‌کند و یاد می‌گیرد که در قبال اعمال خود پاسخگو باشد.

آمادگی برای زندگی آینده: هدف نهایی تربیت، پرورش انسانی است که در نهایت بتواند به تنهایی از پس زندگی برآید. استقلال و اعتماد به نفس، پایه‌های این آمادگی هستند.

روش‌ها و تکنیک‌ها برای پرورش استقلال و اعتماد به نفس

واگذاری مسئولیت‌های کوچک: مثلاً جمع کردن اسباب‌بازی‌ها در ۳ سالگی، یا کمک در چیدن میز غذا در ۶ سالگی. به طور کلی در حد توانمندی جسمی و ذهنی او سعی شود از او استفاده گردد.

اجازه انتخاب دادن: حتی در مسائل کوچک به او حق انتخاب بدهید. امروز می‌خواهی پیراهن قرمز بپوشی یا آبی؟ برای میان‌وعده سیب می‌خواهی یا موز؟ این کار حس کنترل و تصمیم‌گیری را در او تقویت می‌کند. همچنین او متوجه می­شود امکانات موجود محدودیت هم دارند و همه چیز همیشه فراهم نیست.

تشویق به حل مسئله: به جای اینکه بلافاصله راه‌حل را در اختیارش بگذارید، از او بپرسید: به نظرت چه کار می‌توانی بکنی؟ یا چه راه‌حل‌های دیگری به ذهنت می‌رسد؟

تحمل شکست: به کودک اجازه دهید گاهی شکست بخورد. شکست بخش طبیعی یادگیری است. در مواجهه با شکست، او را سرزنش نکنید، بلکه از او بپرسید از این اتفاق چه درسی گرفتی؟ دفعه بعد چه کار متفاوتی می‌توانی بکنی؟

ستایش فرآیند، نه فقط نتیجه: به جای گفتن چه دختر باهوشی!، تلاشش را تحسین کنید: وای! دیدم چقدر برای این نقاشی وقت گذاشتی و روی جزئیات کار کردی. واقعاً تلاش تو قابل تحسین است. این باعث می‌شود از عدم حصول نتیجه سرخورده و ناامید نشود.

اجتناب از دخالت بی‌مورد: وقتی کودک در حال تلاش برای انجام کاری است (مثلاً بستن بند کفش)، صبور باشید و اجازه دهید خودش امتحان کند، حتی اگر زمان بیشتری ببرد. یا مثلاً اگر زمین خورد اجازه بدهید خودش از جای خود بلند شود مگر آن که آسیب جدی دیده باشد.

نقش والدین، چالش‌ها و مدل‌های رفتاری

والدین نقش راهنما، حامی و مربی را دارند، نه کارگزار یا محافظ بیش از حد. آنها باید محیطی امن و قابل اعتماد فراهم کنند تا کودک در آن به کاوش و تجربه بپردازد.

ضمن اینکه والدین باید خودشان احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند. والدینی که همیشه احساس شکست، ناکارامدی و بدبختی از خود به فرزندشان بروز می­دهند نمی­توانند فرزندان مستقلی تربیت کنند. پدر و مادرهایی که دائماً از وضعیت کشور، خانواده و جامعه گلایه می­کنند تصور می­کنند می­توانند این را به عنوان توجیهی برای عدم موفقیت­های خود در مقابل فرزندشان مطرح کنند که والدین را کمتر مقصر بداند. اما این در حالی است که چنین کودکان و نوجوانانی احساسات شدیدی از استرس و اضطراب و یا افسردگی را توامان تجربه می­کنند؛ زیرا تصور می­کنند هر چه تلاش کنند فایده­ای ندارد و یا اگر تلاش کنند هر آن ممکن است اتفاق ناگواری بیفتد تمام زحمات آنان بر باد برود. چرا که احساس ثبات نمی­کنند و تسلط و مدیریت بر اتفاقات محیط را امکان­پذیر نمی­دانند.

این در حالی است که والدینی که احساسات مثبتی نسبت به خود، دیگران و جامعه­ی خود دارند و این احساسات را بروز می­دهند می­توانند الگوهای پذیرفته شده­تری نزد فرزندان خود باشد تا اینکه صرفاً حرف بزنند ولی هیچ احساس مثبتی نداشته باشند. به عبارت دیگر والدینی که می­خواهند بدانند چگونه می­توانند فرزندان بااعتماد به نفس و مستقلی پرورش دهند تا فرزندان موفق و بالنده­ای بشوند، باید این احساس را در خود تقویت کنند و نیازی به نصیحت و آموزش مستقیم نیست؛ زیرا رفتارهایی که والدین مستقیماً بروز می­دهند و فضای روانی که بر روابطشان در خانواده حاکم می­شود اثر خود را بر روی فرزند می­گذارند.

نکته­ی بعدی این است که والدین فرزند خود را با مسئولیت آینده او آشنا کنند. اگر فرزندشان دختر نوجوانی است باید بداند قرار است در آینده یک مادر و یک همسر باشد. برای آنکه همسری و مادری به خوبی انجام دهد در برخی از امور خانه مانند نظافت و آشپزی باید مشارکت کنند. اگر نوجوان پسر است بداند در آینده پدر و شوهر خواهد بود که مسئولیت تأمین یک خانواده را بر عهده خواهد داشت. از این رو بهتر است کمک به امور خانواده و یادگیری مدیریت مالی و خرید مایحتاج خانه را بیاموزد.

توصیه­‌های پایانی برای والدین

  1. صبور باشید: پرورش استقلال و اعتماد به نفس یک شبه اتفاق نمی‌افتد. یک فرآیند تدریجی و مستمر است.
  2. کودک خود را با دیگران مقایسه نکنید: هر کودک مسیر رشد منحصر به فرد خود را دارد. او را فقط با خودش مقایسه کنید و پیشرفت‌های کوچکش را جشن بگیرید.
  3. بر نقاط قوت او تمرکز کنید: به او کمک کنید استعدادها و علایق طبیعی خود را شناسایی و تقویت کند.
  4. عشق خود را به طور کلامی و فیزیکی نشان دهید: در آغوش گرفتن، بوسیدن و گفتن دوستت دارم هرگز کهنه نمی‌شود و پایه‌ای‌ترین نیاز روانی کودک است.
  5. یک والدین کافی باشید، نه کامل: شما هم انسان هستید و ممکن است اشتباه کنید. مهم این است که رابطه خود را بر پایه احترام و عشق بنا کنید.

6. از متخصصان کمک بگیرید: اگر احساس کردید در این مسیر با مشکل بزرگی مواجه شده‌اید، از مشاوره کودک و نوجوان کمک بگیرید. اما در این موضوع هم باید استقلال خود را حفظ کنید. بدین معنا که مراجعه مکرر به روانشناس و مشاور استقلال شما را سلب می­کند و شما باید تصمیم بگیرید در امور زندگی خود خلاقانه بر پایه مجموعه­ای ا

[1] فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا (روم/30)

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا