ادبیات نظری حوزه فقر (3)
یکی از نقائص اصلی نمایههای ذکر شده در یادداشتهای قبلی از جمله نمایه فقر چندبعدی، عدم توجه به بستر و ساختار فقرزا و فقدان قدرت اقشار فقیر در کمیتهها و مجامع تصمیمگیری و سیاستگذاری است. این نقیصه به نوعی در تله فقر چمبرز برطرف شده است. در حقیقت یکی از نوآوریهای این چارچوب نسبت به شاخصهای فقر چندبعدی و محرومیت انسانی، توجه به موضوع بیقدرتی فقراست.

تله فقر
یکی از نقائص اصلی نمایههای مذکور از جمله نمایه فقر چندبعدی، عدم توجه به بستر و ساختار فقرزا و فقدان قدرت اقشار فقیر در کمیتهها و مجامع تصمیمگیری و سیاستگذاری است. این نقیصه به نوعی در تله فقر چمبرز[1] برطرف شده است. در حقیقت یکی از نوآوریهای چهارچوب تله فقر نسبت به شاخصهای فقر چندبعدی و محرومیت انسانی، توجه به موضوع بیقدرتی فقرا است.
تله فقر[2] حکایت از روابط درهمتنیده و دوطرفه عوامل و شرایطی است که خانوارهای فقیر با آنها مواجه هستند. این روابط در مجموع وضعیتی را برای خانوارهای مذکور پدید میآورند که در آن، خروج از فقر بسیار دشوار میشود؛ برای مثال یکی از عوامل مؤثر بر فقر خانوارها، بیقدرتی به مفهوم عدم امکان اثرگذاری آنها در کمیتهها و مجامع تصمیمگیری و سیاستگذاری و عدم مالکیت و کنترل آنها بر عوامل و منابع تولید مانند زمین، آب، فناوری و غیره است. در چنین شرایطی آسیبپذیری و فقر مادی خانوارهای مذکور افزایش مییابد. چنین رابطهای را میتوان به راحتی بین سایر عوامل موجود در چرخه تبیین و تفسير نمود.
منبع: (Chambers, 1983)
شناخت فقر و شرایط على آن، نیازمند دید سیستمی و کلنگر به موضوع است و بدون چنین دیدی نمیتوان انتظار اثربخشی لازم را از مداخلات داشت. برای مثال، اعطای یارانه یا مستمری به خانوارهای فقیر، در شرایطی که ایشان کماکان نه در تصمیمگیریهای مربوط به سکونتگاه خود دخالت داده میشوند و نه معیشت آنها تابآوری لازم را در برابر تکانههای مختلف دارد، در عمل منجر به خوداتکایی ایشان و فقرزدایی پایدار نخواهد شد. از این چارچوب میتوان برای طراحی شاخصهای فرایندی فقر استفاده کرد و بررسی نمود که برای مثال، آیا نماینده خانوارهای فقیر در کمیتههای برنامهریزی محلی (از جمله شورای اسلامی روستا) حضور دارد؟ چند درصد از خانوارهای مذکور به منابع و عوامل تولید دستیابی دارند؟ یکی از نوآوری های این چارچوب نسبت به شاخصهای فقر چندبعدی و محرومیت انسانی، توجه به موضوع بیقدرتی است. شاخصهای قبلی ظاهراً بر اساس چنین دیدی تدوین شدهاند که وضعیت جامعه از نظر ابعاد اجتماعی و زیرساختی باید به گونهای باشد که شهروندان در وضعیت رفاهی نسبتاً مناسبی زندگی نموده و اصولاً بهبود توانمندیهای افراد به خصوص افشار فقیر برای احقاق حقوق خود و دفاع از آن مد نظر قرار نگرفته است. این شکاف تا حدودی در تله فقر چمبرز تحت عنوان «بیقدرتی» مورد توجه قرار گرفته است. همراستا با مؤلفه بیقدرتی، رویکردهای نوین دیگری قابل طرح است که از آنها با نام توسعه اجتماعمحور و توسعه برخاسته از اجتماع یاد میشود. توسعه اجتماعمحور[3] همه پروژههایی را شامل میشود که ذینفعان خود را به طور فعالانه در طراحی و مدیریت دخالت میدهند. در همین راستا مفهوم دیگری تحت عنوان توسعه برخاسته از اجتماع[4] مطرح میشود که در آن اجتماعات و جوامع کنترل کامل پروژهها را بر عهده دارند. این رویکردها بر افزایش کنترل جوامع محلی، به خصوص فقرا بر داراییهای خود تأكيد دارند. این کنترل در صورت تقویت سرمایههای انسانی مربوطه، سبب افزایش انتفاع جوامع محلی از طرحهای اقتصادی میشود.
منابع:
- ورمزیاری، حجتاله (1398)، تحلیل انتقادی بر رویکردهای نوین تعریف و اندازهگیری فقر در جهان، فصلنامه عدالت و محرومیتزدایی، شماره 1، صص 27-43
- Chambers, Robert (1983), Rural development: Putting the last first, Harlow: Prentice Hall
[1] Chambers
[2] Deprivation trap
[3] Community-based development
[4] Community-driven development
هسته نظام تأمین اجتماعی اندیشکده