تحکیم خانواده و جمعیت

نسل z؛ توهم یا واقعیت

نوجوانی دوره ای است همراه با شور و نشاط های خاص نوجوانی. افراد در این دوره از زندگی خود تجربه های متنوعی را به دست می آورند. این تجارب بخشی بیرونی هستند و بخشی هم درونی. به عبارتی دیگر هم در درون خود احوالات مختلفی را تجربه می کنند و هم در محیط بیرون تجربه های جدیدی را به دست می آورند.

اندیشکده رهیافت؛

نوجوانی دوره­ای است همراه با شور و نشاط های خاص نوجوانی. افراد در این دوره از زندگی خود تجربه­ های متنوعی را به دست می­ آورند. این تجارب بخشی بیرونی هستند و بخشی هم درونی. به عبارتی دیگر هم در درون خود احوالات مختلفی را تجربه می­کنند و هم در محیط بیرون تجربه­ های جدیدی را به دست می ­آورند. این نکته ­ای است که ممکن است برای هر نوجوانی در هر دوره­ای و در هر مکانی اتفاق بیفتد چرا که نوجوانی یک تغییر شگرف فیزیولوژیک در فرد است که به همراه خود تغییرات شناختی، هیجانی و اجتماعی را نیز به همراه دارد. اما نکته­ ای که وجود دارد این است که امروزه این تغییرات در نسل نوجوان که متولدان دهه 80 و 90 را در بر می­گیرد به شکل نوینی تعریف می­شود و آنان را با عنوان نسل z می­ نامند. آیا به راستی چنین تعریف و دسته­ بندی می­تواند کمک­ کننده باشد یا آسیب­ زننده. این مطلبی است که در ادامه این یادداشت بدان پرداخته خواهد شد.

برچسب­ زنی ­های اجتماعی و کلیشه­ سازی­ ها

همان طور که در سطور قبل اشاره شد نوجوانی یک دوره­ی پرتلاطمی در زندگی فرد می­باشد و افراد در این دوره از زندگی خود تجارب متنوعی به دست می­ آورند. اما سوالی که وجود دارد این است که چرا تغییراتی که امروزه در نسل دهه 80 مشاهده می­شود تغییرات خاصی دانسته می­شود؛ با توجه به اینکه پایه­ ی اصلی تغییرات نوجوانی، فیزیولوژیک است و بقیه تغییرات روی آن سوار می­شود و تغییرات فیزیولوژیک تغییراتی نیست که در طی یک یا دو نسل تغییرات چشم­گیری داشته باشد؟ (اگر اجمالاً با نظریه تکامل موافق باشیم).

در این راستا نکته­ ای که وجود دارد این است که چه هویتی برای این افراد شکل گرفته است. در حقیقت نوع برچسب ­زنی که برای افراد اتفاق می­افتد خود می­تواند محرک و پیشران فرد برای طی کردن یک مسیر بشود. حال این برچسب­ زنی و هم احساسی که فرد نسبت به این برچسب­ زنی پیدا می­کند چه مثبت باشد و چه منفی در نوع آن تفاوتی نمی­کند.

در واقع تمایل به برچسب­ زنی در افراد متخصص و عوام جامعه ما به راحتی وجود دارد. افراد با دیدن رفتارهای مختلف تمایل سریعی به برچسب­ زنی دارند. مثلاً وقتی یک رفتاری را از یک فردی که از شهری دیگر می­بینند سریع در ذهن خود در ارتباط با آن شهر تصویری شکل می­دهند و ویژگی فردی را که دیده­ اند به شهر او نسبت می­دهند. این مسئله در بسیاری از مقوله­ های اجتماعی مانند قومیت، جنسیت، منطقه جغرافیایی، رشته­ های تحصیلی، صنوف شغلی و … وجود دارد. در این میان نسل­های افراد و دهه­ هایی که هر یک در آن ها متولد شده­اند در این زمینه بسیار محل برچسب­ زنی قرار گرفته است. این مسئله با توجه به گسترش وسایل ارتباطی و فضای مجازی که هم افراد مجال ارائه نظرات خود را دارند و هم زمینه­ ی ارتباطی گسترده­ تری را پیش روی خود می­بینند بیشتر دیده می­شود. حال در این میان با نسلی مواجه هستیم که جامعه آن را نسل z یا گودزیلا آن را می­خواند.

برچسب زنی و ایجاد هویت کاذب

نکته­ ای که در ارتباط با این تعابیر در جامعه وجود دارد این است که وقتی یک فرد در یک گروه قرار می­گیرد احساس همدلی با اعضای گروه خود خواهد کرد. در این برچسب­ زنی­های نسلی برای افراد اولین خطای بزرگ این است که آنان را در یک گروه ناخواسته جا داده­ایم. اما غافل از اینکه او با این احساس تعلق گروهی سعی می­کند عزت نفس پیدا کند. بنابراین ارتباطات دوستی بین خود و دیگر اعضای گروه اجتماعی نسلی خود را رقم می­زند. با این کار در کنار کسانی قرار می­گیرد که نسبت به یکدیگر احساس همدلی بیشتری پیدا می­کنند. از طرفی دیگر احساس می­کنند جامعه آنان را طرد نموده است. برای همین سعی می­کند رفتارهای عجیب و غریب گروهی خود را افزایش دهند و با این کار احساس یگانگی و انفراد در آنها پیدا می­کنند.

با اکتساب و تجربه­ ی چنین احساسی فرد تلاش می­کند مرزهای بیشتری میان خود، خانواده و جامعه­ ی خود ترسیم کند. با این کار هر روز تلاش می­کند با توجیه اینکه او در دنیای دیگری است، فهم دیگری دارد و دیگران دنیای او را نمی­فهمند رفتار ناهنجار بیشتری را انجام دهد و با همین عنوان آن را توجیه کند. مثلاً امروزه گروهی از نوجوانان دهه هشتادی ادبیات کلامی سخیفی را برگزیده­ اند چرا که می­ خواهند با این ادبیات برای خود هویت جدیدی تعریف کنند. هویتی که در آن احترام وجود ندارد و احترام و حیا یک رسم سنتی قلمداد می­ شود و در دنیای جدید و مدرن آنان جایگاهی ندارد. یا اینکه در نوع عشق­ ورزی خود در روابط دوستانه (با همجنس یا غیرهمجنس) سبک رفتاری متفاوت و خطرناکی دارند. نوع تفریحات و موسیقی­ هایی که گوش می­دهند با سایر افراد جامعه (حتی افراد غیرمذهبی) متفاوت است. این­ها تماماً تحت تأثیر این موضوع است که می­خواهند برای خود هویت جدیدی تعریف کنند که با آن احساس عزت نفس نمایند. همچنین مبنای این افراد در هویت جدید، تلاش و کوشش نیست. بلکه مبنای اصلی لذت­ طلبی است و هر کاری که آنان را سریع­تر و بیشتر به لذتی که دوست دارند برساند مطلوب است. در این میان هم به لذت خود رسیده ­اند و هم این لذت بردن را در قالب دستیابی به هویت جدید تعریف می­کنند و با آن احساس عزت نفس فزونی به دست می­آورند. این در حالی است که در نسل­های گذشته اگر لذت­ طلبی هم وجود داشت بعد هویتی نداشت و افراد حتی سعی می­کردند این رفتار خود را از دیگران پنهان کنند؛ چرا که افشای آن را مایه­ ی رسوایی و بدنامی می­دانستند.

بنابراین نسل z یک هویت غیراصیل و غیرحقیقی و بسیار سطحی است که دیری نپاید که از بین برود و نسل دیگری از دل همین نسل به پا خواهد خواست که با منطق و عقلانیت نوین بر پایه دینداری هویت خود را تعریف نماید و حتی حاضر باشد جان خویش را نیز در راه اهداف دینی خود بیش از گذشتگان مبذول کند؛ زیرا در این شرایط با احساس خستگی و فرسودگی نسبت به هویت­های دساتیری گذشته، همه راه­ها به غیر از راه دین را برای خود پوچ و بی­ معنا می ­پندارد.

هسته تحکیم خانواده و جمعیت اندیشکده

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا