فرهنگ و مشارکت سیاسیمصاحبه و گفتگو

گزارش نشست آسیب‌شناسی کلان مسأله اقناع افکار عمومی در جمهوری اسلامی ایران

نشست «آسیب‌شناسی کلان مسأله اقناع افکار عمومی در جمهوری اسلامی ایران» با حضور دکتر مصطفی غفاری؛ عضو هیأت علمی دانشکده معارف اسلامی و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع)، دکتر تینا چهارسوقی امین؛ مؤلف کتاب رتوریک سیاسی در ایران و مدرس دانشگاه و آقای سعید سالاری؛ مسئول هسته فرهنگ سیاسی و افکار عمومی اندیشکده رهیافت در دانشگاه امام صادق‌(ع) برگزار شد.

به گزارش اندیشکده رهیافت، نشست «آسیب شناسی کلان مسأله اقناع افکار عمومی در جمهوری اسلامی ایران» با حضور دکتر مصطفی غفاری؛ عضو هیأت علمی دانشکده معارف اسلامی و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق، دکتر تینا چهارسوقی امین؛ مؤلف کتاب رتوریک سیاسی در ایران و مدرس دانشگاه و آقای سعید سالاری؛ مسئول هسته فرهنگ سیاسی و افکار عمومی اندیشکده رهیافت در دانشگاه امام صادق (ع) برگزار شد.

در این نشست که با حضور جمعی از اساتید، دانشجویان و پژوهشگران برگزار شد، ابتدا آقای سالاری به ارائه پژوهش انجام شده در این موضوع پرداخت و پس از آن دکتر غفاری و دکتر امین نکاتی در جهت تکمیل و ارتقای علمی این پژوهش بیان کردند. سالاری در مقدمه بحث با تبیین جایگاه اقناع افکار عمومی در عرصه حکمرانی گفت: «در خصوص موضوع سیاست به صورت کلی دو دسته نظریه اساسی وجود دارد؛ برخی سیاست را علم مطالعه قدرت و برخی دیگر علم مطالعه دولت می‌دانند. دو راهکار کلان برای اعمال حاکمیت وجود دارد: اجبار و رضایت. دولت به پشتوانه نهادهای قدرت می‌تواند در مواقعی که با بحران آمریت یا مشروعیت مواجه می‌شود، به اجبار متوسل شود و یا اینکه مسیر رضایت را از طریق اقناع افکار عمومی پیش گیرد».

سالاری با بیان مؤلفه­‌ها و شاخص­‌های الگوی مطلوب استخراج شده از اندیشه و بیانات رهبر انقلاب، وضعیت آرمانی اقناع افکار عمومی از منظر رهبر انقلاب را بررسی نمود. پس از آن مهم­‌ترین چالش‌­ها و مسائل موجود در حوزه افکار عمومی و اقناع در سه حوزه موضوعی چالش­‌های حکمرانی، چالش‌های نظری و چالش‌­های عملی ارائه گردید. از جمله مهم­ترین مسائل و چالش‌­ها در این حوزه می­‌توان به عدم وجود مرزبندی میان افکار عمومی و دیگر مفاهیم مشابه، عدم فهم صحیح از دغدغه­‌های افکار عمومی، وجود ابهام در رابطه افکار عمومی با مردم‌سالاری دینی و تغذیه پرحجم افکار عمومی توسط رسانه‌­های مدرن اشاره کرد.

در ادامه سالاری، با بیان نکاتی به ارائه راهکارهایی برای حل این مسائل و چالش‌­ها پرداخت. مبتنی بر توصیف و تبیین صورت گرفته مهم­ترین اثر و نتیجه عملی ضعف جمهوری اسلامی ـ به خصوص دولت سیزدهم ـ در راستای اقناع افکار عمومی، تضعیف اعتماد و رضایتمندی سیاسی است. اگر اقناع افکار عمومی به تنهایی و باجدیت، حساسیت و دقت دنبال نشود منجر به تراکم مسائل و اثرگذاری مسائل بر هم می­‌گردد. راه‌حل پایه‌­ای و اساسی تغییر در وضعیت فعلی کلان مسأله اقناع افکار عمومی، از رهگذر ترمیم هویت سیاسی دولت حاصل می­‌شود. ویژندسازی و شناسایی هویت سیاسی دولت سیزدهم، التزام به فنون رتوریک سیاسی در سطح مسئولین، آمایش منطقه­‌ای در کنار افکارسنجی‌­های کلان و شناخت جامع و عمیق افکار عمومی و حساسیت­‌های اجتماعی از مهم­ترین راهکارهایی است که به آن اشاره شد.

در ادامه دکتر غفاری در مقام ناقد به ذکر نکاتی در موضوع افکار عمومی و پژوهش ارائه شده پرداخت.

امر عمومی در جامعه ایران

وی ابتدا با طرح بحثی مقدماتی به این سؤال پاسخ داد که چرا امروزه افکار عمومی برای ما مسأله تلقی می­‌شود؟ استاد دانشگاه امام صادق‌ (ع) در پاسخ به این سؤال به مسأله و وضعیت فکر در جامعه ایران اشاره نمود.

فکر چیزی است که ارزش مسأله شدن دارد و با نظر متفاوت است؛ هرچند نظرات عمومی هم در جای خود مهم است. رشد فکری یکی از وعده‌­های خیلی جدی است که در طول انقلاب اسلامی داده شده است. آیت‌الله خامنه‌ای نیز در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی به این موضوع توجه کرده‌اند. ایشان در بخش­‌هایی از کتاب با استناد به مبارزه امیرالمؤمنین علی(ع) با معاویه به این سؤال پاسخ می­‌دهد که چرا معاویه بد است و علی خوب است. به عقیده ایشان مهم­ترین علت شرّ بودن معاویه در عقب­‌رفت جامعه و بستن باب فکر و پیشرفت به واسطه رهبری اوست.

همچنین اهمیت امر عمومی در حوزه افکار عمومی بسیار جدی است و در امر عمومی موضوعات گسترده‌­ای از مصلحت عمومی، خیر عمومی تا افکار عمومی قابل طرح است. درک ناصحیح ما از امر عمومی یکی از مواردی است که افکار عمومی را نیز برای ما تبدیل به مسأله می­‌کند.

اقناع و مفاهیم مشابه

از طرف دیگر زمانی می­‌توان اقناع را درست فهم کرد که تفاوت‌­های آن با مفاهیم مشابه را درک کنیم؛ از جمله نسبت اقناع با دو مفهوم بسیار مهمِ تبلیغ و تبیین. ما در جمهوری اسلامی باید تلاش کنیم این سه مفهوم با هم اشتباه گرفته نشود و به جای هم به کار نرود. تبیین و اقناع را نمی­‌توانیم مساوی در نظر بگیریم. به تعبیر دیگر با تغییر و اصلاح سازوکارهای اقناعی نمی­‌توانیم به تبیین برسیم.

مخاطب‌شناسی ملی

در این راستا مخاطب‌شناسی ملی مؤلفه بسیار مهمی است که به آن نیاز داریم. به عنوان مثال بحران صدا و سیما، بحران مخاطب شناسی ملی است که به سمت بحران به رسمیت شناختن مخاطب پیش می­رود و صدا و سیما گاهی نمی­خواهد با برخی از مخاطبان حرف بزند و آن­ها را مخاطب خود نمی‌داند. این مخاطبان بخش بزرگی از عامه مردم ایران هستند.

مخاطب شناسی ملی اساساً یک امر جامعه شناسی سیاسی است. صدا و سیما زبان حاکمیت با مردم است و نه صرف یک سازمان رسانه‌ای. در رسانه­‌های اجتماعی مجازی این کارویژه دیده می­‌شود و این رسانه‌­ها به عنوان زبان مردم با حاکمیت عمل می­‌‍کنند. مسأله مخاطب‌شناسی ملی یکی از مهم­ترین مسائل افکار عمومی است که در سطوح دولت ـ حاکمیت دیده می‌‌شود.

جابجایی کانون رسانه‌ای

امروزه مبتنی بر مطالعات جامعه‌شناسی سیاسی در ایران باید گفت کنشگر راهبردی حوزه رسانه تغییر کرده است. رسانه­‌های جمعی به نفع ارتقا و گسترش رسانه‌­های اجتماعی پس کشیده یا پیش رفته‌اند و این روند در مختصات جامعه سیاسی ما به معنای فضا دادن به اپوزیسیون سیاسی است. به همین دلیل، این تلقی در لایه مسئولین وجود دارد که اساساً رسانه‌­های اجتماعی را فارغ از محتوای موجود در آن به مثابه یک دشمن فعال در نظر می­گیرند و اگر امکانی برای آن­ها فراهم شود قطعا آن را نابود خواهند کرد. این روند باعث می­شود امروزه نظارت بر سکوهای تماشای فیلم که به اصطلاح (VOD)ها نام گرفته است بر عهده صدا وسیما گذاشته شود که خود خطایی راهبردی است؛ چون نظارت بر یک گونه از رسانه را بر عهده گونه رسانه‌ای رقیبش می‌گذارد.

نکته قابل توجه دیگر این است که نباید صدا و سیما را به عنوان روابط عمومی دولت در نظر گرفت. اساساً در این حوزه باید دولت را به معنای عام (state) در نظر گرفت؛ یعنی حکومت، نه قوه مجریه (Government).

مؤلفه­‌های مهم در روایت‌سازی

روایت سازی یک کل است که موضوعات و استراتژی­‌هایی مانند ضدیت‌سازی یا برجسته‌سازی ذیل آن معنا پیدا می‌­کند. رعایت اصول و مؤلفه‌­های روایت‌سازی به صورت منظم و دقیق می‌­تواند اتفاقات خوبی را رقم بزند. نکته مهم آن است مفاهیمی نظیر غیریت‌سازی، برجسته‌سازی و … ذیل روایت‌سازی قرار می‌­گیرند. اگر روایت‌سازی را به عنوان یک کل قبول کردیم برخی از اجزای دیگر آن هم باید مورد توجه قرار گیرد. به عنوان مثال (Story Telling) یا تعریف ماجرا اهمیت پیدا می‌­کند. کاراکترسازی و تعریف شخصیت یکی دیگر از راهبردهای روایت سازی است. اگر این مؤلفه‌­ها ذیل کلیت روایت‌سازی به خوبی پردازش شود نتایج بسیار جالبی خواهد داشت.

در ادامه دکتر تینا چهارسوقی امین در مقام ناقد به بیان نکاتی در موضوع افکار عمومی و پژوهش ارائه شده پرداختند. این استاد دانشگاه در بحثی مقدماتی بر عنوان اقناع افکار عمومی تمرکز نمود:

اقناع عمومی به جای اقناع افکار عمومی

زمانی که تمرکز بحث بر اقناع افکار عمومی باشد ناخودآگاه بار معنایی آن به سمتی می­‌رود که همه آحاد جامعه، افرادی صاحب فکر و تفکر تلقی شوند. سؤال اینجاست چرا از اقناع عمومی صحبت نمی­‌کنیم؟ البته اقناع عمومی دایره شمول گسترده­‌تر و عمومیت بیشتری دارد؛ اما این رویکرد باعث می­‌شود در قدم اول همه مردم را ببینیم. وقتی حرف از افکار عمومی به میان می­‌آید ناخودآگاه مخاطب ما محدود به عده‌­ای از افراد جامعه می­‌شود که قدرت تفکر و اندیشه‌ورزی دارند.

اقناع عمومی در وظایف دولت

دولت به معنای Government چهار وظیفه اصلی دارد؛ تنظیم‌­گری، تسهیل­‌گری، تصدی­گری و سیاست­گذاری. دولت در هر چهار مورد به اقناع نیازمند است و نباید اقناع را فقط در سطح تنظیم­‌گری دولت معنا کرد. دراین صورت دولت را در حد یک ناظم مدرسه در نظر گرفته‌­ایم. همچنین در کارویژه تسهیل‌­گری نیز نقش اقناع عمومی نقشی پررنگ است. اگر دولت در این سطح، اقبال و سلیقه عمومی مردم را درک نکند به اقناع نمی‌­رسد. از هم‌نشینی هر چهار وظیفه است که دولت می‌­تواند یک اقتدار ملی ایجاد کند. به تعبیری باید گفت یکی از لازمه­‎‌های اقتدار ملی، اقناع عمومی است.

اقناع عمومی؛ لازمه اقتدار ملی

متأسفانه سیستم اقناعی جمهوری اسلامی در ایران بیمار است. با مثالی استعاری اگر اقتدار را به مثابه ستون فقرات انسان درنظر بگیریم، ساختار اقناع در مقام نخاع و مغز استخوان خواهد بود. در جمهوری اسلامی با پوکی استخوان و ضعف در سیستم اقناعی مواجه هستیم. درمان این بیماری نیز با تجویز مسکن میسر نیست. این مسیر فقط گیرنده­های درد جمهوری اسلامی را با مخدرها مختل می­کند. در قدم اول درمان باید حذف و ترک عادت به مخدرها در اولویت قرار گیرد.

اقناع قدرت­ساز است و برای کسب مشروعیت باید همه آحاد جامعه را در نظر بگیرد و سلیقه همه مردم را در نظر بگیرد. در این زمینه انواع پایش­ها، نظر سنجی­ها و افکارسنجی­ها می­تواند به خوبی عمل کند. ما زمانی می­توانیم از دولت انتظار داشته باشیم که سلیقه مردم را مهم تلقی کند که در ساختار فکری دولت درونی شده باشد و در حقیقت به آن باور داشته باشد. زمانی که دولت به این نکته باور ندارد، بار کردن اهمیت اقناع از طریق اجبار و زور ممکن نیست. به عنوان نمونه می­توان به سند برنامه هفتم توسعه که ساخته و پرداخته دولت فعلی است اشاره کرد. در این سند مردم، سلیقه­ها مختلف و روند اقناعی در نظر گرفته نشده است.

یکی از مهم­ترین نتایج و دستاوردهای اقتدار ملی را می­توان امنیت داخلی دانست. در جمهوری اسلامی آن­قدری که در حوزه امنیت خارجی، تلاش و ایده پردازی می­شود به امنیت داخلی توجه نمی­شود. ما در امنیت داخلی رویکرد منفعلانه داریم و پس از اتفاقات و وقایع داخلی به دنبال چاره می­گردیم.

نادیده گرفتن اقناع در گفتمان دولت

بسیار از این چالش­ها به امر گفتمان سازی دولت برمی­گردد. فضای گفتمانی دولت ما به اقناع توجهی ندارد. پیش‌شرط فرآیند اقناع دیدن و در‌نظر گرفتن تنوع سلیقه‌های مختلف است. به رسمیت شناختن تکثر آرا و افراد و تنوع سلیقه‌ها مادامی که در پیوستار جمهوری اسلامی ایران جای می‌گیرد، لازمه گفتمان‌سازی دولت است. دولت‌ها با ترس از سکولار شدن به تنوع عُرف توجه نمی‌کنند. عرفی شدن فرآیند اقناع لزوماً به معنی حرکت در مسیر سکولار شدن نیست؛ بلکه به رسمیت شناختن عناصر رسمیِ موجود در فضای گفتمانی است.

عناصر گفتمانی به مثابه سرمایه اجتماعی و منابع انسانی یک گفتمان هستند. با انکار و نادیده گرفتن عناصر گفتمانی، رفته‌رفته ظرفیت درونی گفتمان ضعیف می‌شود، با ضعف درونی گفتمان دیگر اقناع داخلی موضوعیتی ندارد بلکه در یک رقابت بیرونی، گفتمان‌های رقیب هستند که عناصر گفتمانیِ سرخورده و به رسمیت نشناخته را از آنِ خود می‌کنند. ما باید برای ساخت اقناع عمومی، توانایی گفتمان‌سازی دولت را بسنجیم. در این مسیر توانش گفتمانی نقطه کلیدی است. توانش گفتمانی به معنای توانایی ارتباط برقرار ساختن دولت با آرمان­‌های گفتمان­ مادر جمهوری اسلامی است که هر دولتی ناخودآگاه این کار را می­‌کند. دولت‌­ها در این راستا، با تعریف دال‌­های گفتمانی، نسبت­‌یابی این دال‌­ها را با دال‌­های گفتمان مادر پس از انقلاب اسلامی مشخص می­‌کنند.

با بررسی  وضعیت فعلی دولت از منظر رهیافت گفتمانی، این دولت از نظر توانش گفتمانی ناکارآمد است؛ چراکه نمی‌تواند در نسبت­‌یابی با گفتمان مادر خوب عمل کند. در کنار توانش گفتمانی، کنش گفتمانی به عنوان رکن مکمل گفتمان‌سازی قرار می‌­گیرد. کنش گفتمانی همان قوه ناطقه‌­ای است که دولت از طریق آن خود را معرفی می‌­کند.

هسته فرهنگ سیاسی و افکار عمومی اندیشکده

 

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا