مشارکت بالا سکهای دو رو است!
مقوله انتخابات و مشارکت تا قبل از 11 اسفند بسیار مورد توجه قرار گرفت. فضای مجازی مملو از گفتگوها و نظرسنجیهای پیش بینی میزان مشارکت در انتخابات 11 اسفند بود. جریانهای سیاسی متنوعی هر کدام برای طیف خود خواهان میزان بالا یا پایین مشارکت بودند. تحقق مشارکت بالا اگرچه که مطلوب و رضایتبخش بوده یا ثمره آن مجلسی قوی خواهد بود و یا خیلی ریشهدارتر از آن، در تقویت ایرانی قوی و تحکیم انقلابی 45 ساله نقش دارد، اما این تنها یک روی سکه است. روی دیگری نیز دارد که شاید خوشایند نبوده و حتی نگرانکننده است!

مقوله انتخابات و مشارکت تا قبل از 11 اسفند بسیار مورد توجه و اهمیت قرار گرفت. فضای مجازی از ماهها قبل، مملو از گفتگوها و نظرسنجیهای پیشبینی میزان مشارکت در انتخابات 11 اسفند بود. جریانهای سیاسی متنوعی هر کدام برای طیف خود خواهان میزان بالا یا پایین مشارکت بودند. تحقق مشارکت بالا اگرچه که مطلوب و رضایتبخش بوده یا ثمره آن مجلسی قوی خواهد بود و یا خیلی ریشهدارتر از آن، در تقویت ایرانی قوی و تحکیم انقلابی 45 ساله نقش دارد، اما این تنها یک روی سکه است. روی دیگری نیز دارد که شاید خوشایند نبوده و حتی نگرانکننده است!
پس از آنکه میزان مشارکت استانی انتخابات 11 اسفند اعلام شد؛ میزان مشارکت استانهای کمبرخوردار یا محروم از امکانات اقتصادی و رفاهی خیلی چشمگیر و دلنواز بود. استان تهران به عنوان پایتخت ایران مشارکتی حدود 26 درصدی و استانهایی چون خراسانهای جنوبی و شمالی یا سیستان و بلوچستان بالای 60 درصد مشارکت داشتهاند. میزان مشارکت به نوعی بوده است که میتوان گفت ایده مارتین لیپست که میزان دموکراسی و توسعه سیاسی را معلول توسعه اقتصادی میداند، حداقل در کشوری مانند ایران با این الگوی مشارکت دیگر قابل پذیرش نیست. بیشک علل گوناگونی چون امید به تغییر، تعهد به ارزشهای انقلاب اسلامی و رهبری در افزایش مشارکت تأثیرگذار بوده اما مطلوبیت مشارکت بالا تنها یک روی سکه است. روی دیگر این مشارکت بالا خبر از سر درونی و پنهانی دارد که خیلی قابل تأمل و تدقیق است.
در برخورد اول، این مسئله مطرح میشود که مردم در استانهای محروم از امکانات و با توسعه اقتصادی بسیار پایین چرا مشارکت بالایی را رقم میزنند؟ آیا تنها سه عامل امید، تعهد و گفتمان رهبری و ولایت این مردمان را به کنش انتخاباتی واداشته است؟ مردمی که عدالت در توسعه و توزیع منابع را در دوردست و شاید دستنیافتنی میبینند، به چه دلیل بیشترین حضور را در روز انتخابات دارند؟ به نظر میرسد برای این مردم، امید به تغییر وضعیت اقتصادی، محلی از اعراب نداشته و تنها تعهد به ارزشهای انقلاب 45 ساله خود و گفتمان ولایت میتواند تأثیرگذار باشد. اما تنها این دو برای مشارکت حداکثری کافی است؟ اینجاست که روی دوم سکه نمایان میشود. روی دوم همان ترس از محرومیت سیاسی است!
هدف از بیان وجه پنهان مشارکت بالا در استانهای محروم، نه ارائه تصویری سیاه از کنشگری انتخاباتی مردمان این استانها بوده و نه تخریب نفس مشارکت بالا است. هدف، تدقیق و تحلیل بیشتر در ارتباط متناقض میان دو موضوع مشارکت و محرومیت است. مردمان این استان در وهله اول متعهد و ولایی هستند. اما چون از توسعه اقتصادی محروم بودهاند دیگر خواهان محرومیت بیشتر نیستند. به نظر میرسد احتمالاً محرومیت از توسعه اقتصادی در ناخودآگاه این مردمان نهادینه شده است؛ اما نسبت به محرومیت از توسعه سیاسی و مشارکت سیاسی خودآگاه بوده و ترس از از دست رفتن آن یا تلاش برای حفظ این سرمایه سیاسی، آنان را بیش از سایرین پای انتخابات نگه داشته است. از طرفی نقش برابری ارزش رأی به مانند سایر نقشهای اجتماعی و اقتصادی میان فرد تهرانی و فرد سیستانی تمایز و تفاوت ایجاد نمیکند. به عنوان سومین عامل در مشارکت بالای استانهای محروم، داشتن هویت و شخصیت سیاسی در فرهنگ سیاسی این مردمان، نقش بسیار پررنگتری را در مقایسه با پایتختنشینان دارد. عامل چهارم، کمبود موقعیتهای سیاستورزی و کنشگری سیاسی در این استانها است که قوامبخش مشارکت حداکثری در موقعیت هر دوسال یکبار انتخابات است. این چهار عامل شاید تنها عوامل پنهان مشارکت بالا در این استانها نبوده و عواملی دیگر نیز تأثیرگذار باشند. ما همواره به این توجه داشتهایم که برخورداری از امکانات بیشتر اقتصادی و موقعیتهای سرشار سیاستورزی لزوماً به مشارکت سیاسی حداکثری منتهی نشده است؛ اما چقدر در سیاستگذاریها و توسعه سیاسی به عکس این رابطه اندیشیدهایم؟ چقدر توانستهایم برای استانهایی که مشارکت بالا را رقم زدهاند نقشها و موقعیتهای سیاستورزانه و تصمیمساز در سرنوشت خودشان و کشورشان ایجاد کنیم؟ به باور پژوهشگر، مسئولان و سیاستگذاران ایران اسلامی تنها به روی مطلوب و آشکار مشارکت توجه داشته و نسبت به روی پنهان آن، ناآگاه بوده و یا گریزاناند.
هسته مشارکت سیاسی اندیشکده