عفاف و حجابیادداشتها

به کجا چنین شتابان؟

«ارتباط با رویدادهای غیرعفیفانه» عنصری است که در متن زندگی انسان عصر حاضر روز‌به‌روز پررنگ‌تر و با تراکم بیشتری رخ می‌دهد. به نظر می‌رسد دلیل عمده‌ی این تراکم بیشتر، رسانه‌ها هستند. لازم است روی این عنصر یعنی «ارتباط با رویدادهای غیرعفیفانه» دقیق شد و آن را حلاجی کرد.

اندیشکده رهیافت؛

«ارتباط با رویدادهای غیرعفیفانه» عنصری است که در متن زندگی انسان عصر حاضر روز‌به‌روز پررنگ‌تر و با تراکم بیشتری رخ می‌دهد. به نظر می‌رسد دلیل عمده‌ی این تراکم بیشتر، رسانه‌ها هستند. لازم است روی این عنصر یعنی «ارتباط با رویدادهای غیرعفیفانه» دقیق شد و آن را حلاجی کرد.

«رویداد غیرعفیفانه» یعنی رویدادی که توسط عامل انسانی روی می‌دهد، نسبت به حریم‌ها و خطوط قرمز فرهنگی در امر جنسی که در راستای تحکیم خانواده‌ عمل می‌کنند بی‌تفاوت بوده و از دایره‌ی «امر مشروعِ ناظر به تحکیم خانواده» خارج می‌شود. این رویداد می‌تواند یک تصویر، یک ویدئو، یک بیلبورد، نحوه‌ی پوشش یک عابر یا شهروند، رفتار یک دوست یا همکار، فضای یک کافه، یک نهاد اجتماعی یا یک شبکه‌ی ماهواره‌ای یا اینترنتی باشد. لفظ «ارتباط» در عنصر «ارتباط با رویدادهای غیرعفیفانه» هم اعم از دیدن و رؤیت، اعم از شنیدن، و اعم از هر نوع تعامل و تماسی و یا هر نوع مجاورتی، چه عامدانه چه غیرعامدانه، چه آگاهانه و چه غیرآگاهانه است. حتی اگر خود انسان عامل یک رویداد غیرعفیفانه باشد، عامل بودن هم ذیل مفهوم ارتباط قرار می‌گیرد. ضمناً مفهوم «رویداد غیرعفیفانه» با مفاهیمی مثل «پوشش ناهنجار» یا «ناهنجاری در پوشش» تفاوت دارد. ناهنجاری در پوشش، علاوه بر اینکه صرفاً حوزه‌ی پوشش و لباس را مد نظر دارد، صرفاً انحراف از فرهنگ هنجاری و عرفی را مورد توجه قرار داده و رعایت خطوط قرمز فرهنگ عرفی در حوزه‌ی جنسی را سرلوحه قرار می‌دهد. حال آن‌که مفهوم «رویداد غیرعفیفانه»، فرهنگ عرفی و هنجاری را تا جایی مصون از انحراف و عفیفانه می‌داند که خانواده را تحکیم کند. در بسیاری از جوامع، فرهنگ عرفی و هنجاری، دارای مایه‌های غیرعفیفانه و در جهت سست شدن بنیان خانواده است؛ چنانچه کاهش پرسرعت آمار ازدواج و افزایش آمار طلاق در جوامع مذکور گویای همین مطلب است. در چنین جوامعی ممکن است پوششی که به واسطه‌ی انحرافات و تغییرات تدریجی دوره‌های اخیر، امروز به‌هنجار تلقی می‌شود، در فضای مفهوم عفت، یک رویداد غیرعفیفانه محسوب شود.

اصلی‌ترین نیروی عامل که باعث شده «ارتباط با رویدادهای غیرعفیفانه» در متن زندگی انسان امروز بیشتر شود، رسانه‌هاست. رسانه مسئله‌ی ارتباط را تسهیل کرده و به آن سرعت می‌بخشد. خصوصاً عنصر «دیدن و رؤیت» رویدادها و صحنه‌های غیرعفیفانه توسط رسانه‌ها توسعه‌‌ی تصاعدی و جهش‌وار پیدا کرده است.

اگر ارتباط را به همین معنایی که ذیل عنصر بالا توضیح داده شد در نظر بگیریم، آنچه انسان با آن در «ارتباط» است، تدریجاً اُنس و مؤانستی نسبت به آن در انسان شکل می‌گیرد و همین مؤانست باعث می‌شود افکار، تلقی‌ها، انتظارات، زیبایی‌شناختی، جهان انسان و خود انسان به رنگ همان چیز درآید. ارتباط با رویداد‌های غیرعفیفانه هم تدریجاً از انسان یک موجود غیرعفیف به وجود می‌آورد. این انسان، آزادی‌ای که رویداد غیرعفیفانه تجویز می‌کند را تدریجاً حق خود تلقی کرده و محدود کردن آن را تضییع حق خود می‌پندارد. سبک پوشش و میزان پوشش سوژه‌های غیرعفیفانه را تدریجاً صواب و به‌هنجار تلقی کرده و برخورد با آن را نابه‌هنجار می‌داند. به هیجان و لذت تجربه‌های جنسی کنجکاوانه و خارج از چهارچوب خانواده عادت کرده و پس از عادی شدن هر تجربه، برای کسب لذت کنجکاوانه، دنبال قلمروی جدیدی از تجربه‌ها خواهد افتاد و بدین ترتیب آستانه‌ی ارضای این انسان بالاتر خواهد رفت. اما این هم‌رنگی بین انسان و رویداد غیرعفیفانه، فقط یک جنبه از ماجراست.

گزاره‌ای که تجربه‌ی زیسته‌ی اغلب سوژه‌های انسانی بر آن صحه می‌گذارد این است که «ارتباط با رویدادهای غیرعفیفانه» برای انسان در حوزه‌ی امر جنسی نیازآفرینی می‌کند. این نیازآفرینی به این معناست که اگر سوژه آرام است و به فکر اقدام برای مصرف جنسی نیست، ناآرام شده و به فکر مصرف جنسی می‌افتد. اگر داشته‌هایش از کالای جنسی در آن لحظه او را راضی می‌کرد، خواسته‌هایش افزایش یافته و حس نارضایتی و نیاز به مصرف کالای جدیدتر در او ایجاد می‌شود. اساساً نیاز در لحظه‌ای ایجاد می‌شود که سطح خواسته‌های انسان از سطح داشته‌های او فراتر رود. مصرف هم زمانی لازم می‌شود که نیازی ایجاد شده باشد. اساساً فلسفه‌ی مصرف، رفع نیاز است. عنصر «ارتباط با رویدادهای غیرعفیفانه» دقیقاً از خلال همین فرآیند نیازآفرینی کرده و انسان را به سوی مصرف بیشتر در امر جنسی سوق می‌دهد. مصرف جنسی انسان عصر حاضر به واسطه‌ی ارتباط بیشتر با رویدادهای غیرعفیفانه، چند برابر مصرف جنسی انسان سده‌های پیشین است. شاید بگویید خب مصرف بیشتر و حتی چند برابر در حوزه غریزه‌ی جنسی مگر چه ایرادی دارد. چه اشکالی دارد اگر کسی لذت جنسی بیشتری در طول عمرش تجربه کند؟ قسمت تلخ ماجرا و تراژدی اصلی همینجاست.

این مصرف جنسی بیشتر و متنوع‌تر و تبدیل شدن ناگزیر آن به ملکه‌ در سبک زندگی، باعث می‌شود کم‌‌کم کالاها و رویدادهای جنسی اوج جذابیت، هیجان، شورانگیزی و ارضاءکنندگی خود را برای سوژه‌ی انسانی از دست بدهند و در یک فرآیند طولانی و پله پله، یکی پس از دیگری تبدیل به رویدادهایی عادی و «غیرجنسی» شوند. شاید دلیل عمده‌ی آن این است که غریزه‌ی جنسی انسان، یک غریزه‌ی وحشی است و اگر افسار آن رها شود سیری‌ناپذیر و بی‌نهایت‌طلب می‌شود. در حالی که جهان ماده و جسم‌های مادی ظرفیت محدودی برای ارضا‌کنندگی دارد. این روند تدریجی در اثر سیکل تکراری «ایجاد نیاز و مصرف برای رفع نیاز» شکل می‌گیرد. به عبارت دیگر در این شرایط، آستانه‌ی ارضاء سوژه‌ی انسانی بالاتر می‌رود. در بحرانی‌ترین وضعیت این روند، انسان دیگر «لذت ارضاء‌کننده» را از کمتر چیزی دریافت می‌کند و تقریباً چیزی نمی‌تواند او را «ارضاء» کند. حتی کنش‌های جنسی در یک فرآیند بسیار تدریجی می‌توانند تبدیل به رویدادهایی عادت‌وار، تکراری و حتی ملال‌آور شوند. یعنی تبدیل به کنش‌هایی شوند که انسان نه لزوماً به خاطر لذت جنسی‌شان بلکه به خاطر جبری که عادت و سبک زندگی بر او تحمیل می‌کند به انجامشان اقدام می‌ورزد.  آستانه‌ی ارضاء انسان قرن 21، در مقایسه با انسان قرون گذشته چندین پله بالاتر رفته است. چنین سوژه‌ای تدریجاً به سمتی سوق می‌یابد که برای ارضاء، از دایره‌ی کارهای معمول و به‌هنجار خارج می‌شود. و باز نیازِ آفریده‌‌شده، و باز مصرف بیشتر. این مسیر، روندی است که اولاً قوای انسان را تحلیل می‌دهد و ثانیاً اشتیاق را از انسان می‌گیرد. لذت جنسی فراترین لذت مادی‌ای است که انسان در این دنیا تجربه می‌کند. به عبارت دیگر مقصد همه‌ی لذت‌های مادی دیگر، لذت جنسی است. وقتی این لذت رنگ ببازد و از بین برود، لذت‌های دیگر هم به تبع آن رنگ می‌بازند. بدین ترتیب هیچ هدف و انگیزه‌ی مادی‌ای که سوژه‌ نسبت به آن اشتیاق داشته و بخواهد برای آن تلاش کند باقی نمی‌ماند. اشتیاق مسئله‌ای جدیست. اندیشمندی می‌گفت بزرگترین سرمایه‌ی انسان اشتیاق است. این اشتیاق تا وقتی هست و هر لحظه که هست، انسان زنده است. ویژگی خاصی که لذت جنسی را از لذت‌های دیگر متمایز می‌کند، این است که هر چه عشق و معنویت شدیدتر و عمیق‌تری با آن همراه باشد، عمق و شدت لذت هم بیشتر می‌شود. به عبارت دیگر یکی از مهم‌ترین عرصه‌هایی که می‌تواند جنبه مادی و معنوی انسان را به هم گره بزند همین لذت جنسی است. وقتی این لذت با نیازآفرینی و مصرف بی در و پیکر از مسیر درست خود منحرف شده و با توجه به اینکه یک نیاز وحشی است، انسان را در خود غوطه‌ور کرده و به امری غیرلذیذ و عادت‌وار و ملال‌آور تبدیل شود، اشتیاق انسان در تمام ساحت‌های حیات، هم نسبت به امور مادی و هم معنوی کم‌رنگ شده و از بین خواهد رفت. زندگی برای چنین سوژه‌ای تبدیل به سیکل تکراری و دور باطلی می‌شود که هیچ جایش چنگی به دل نمی‌زند.

اما این از بین رفتن اشتیاق و بالا رفتن آستانه‌ی ارضاء، تنها پیامد سرعت گرفتن سوژه‌ی قرن حاضر در مسیر «ارتباط با رویدادهای غیرعفیفانه» نیست. کاهش میل به مسئولیت‌پذیری، کاهش میل به ازدواج و تشکیل خانواده، کاهش میل به فرزندآوری، سقوط نرخ رشد جمعیت، افزایش و شدت گرفتن پدیده‌ی افسردگی در جمعیت کهنسال، افزایش سهم کهنسالان در ترکیب سنی جمعیت، افزایش بیماری‌های جنسی خطرناک هم‌چون ضعف اعصاب، ضعف بینایی و شنوایی، ضعف حافظه و آلزایمر، نارسایی‌ها و زگیل‌های اندام تناسلی، ایدز و … ، قدرتمندتر شدن ابرسرمایه‌داران جهان، بزرگ‌تر شدن کیک سرمایه‌ی نیم درصد از جمعیت جهان، کمتر شدن انقلاب‌ها و جنبش‌های عدالتخواهانه، و در نهایت ضعیف شدن و کوتوله شدن سوژه‌‌ی انسانی، چند مورد از پیامدهای دیگر این روند است.

به نظر می‌رسد کارخانه‌ها، یعنی هسته‌های تجمع ثروت، مهم‌ترین رکن نظام سرمایه‌داری بوده و رسانه‌ها مهم‌ترین ابزار این هسته‌ها هستند. کارخانه‌ها برای بزرگ‌تر کردن کیک سرمایه‌شان باید بتوانند محصولات و کالایشان را هر چه بیشتر به فروش برسانند و برای فروش هر چه بیشتر محصولات، لازم است مخاطبان و مشتریان بالقوه یعنی مردم، به سمت مصرف بیشتر این کالاها سوق داده شوند. راه سوق دادن مردم به سمت مصرف بیشتر، نیازآفرینی است. این نیازآفرینی در هر عرصه‌ای و در هر حوزه‌ای از کالاها باید اتفاق بیفتد. در عرصه جنسی، این نیازآفرینی از طریق هدایت انسان به سمت «ارتباط با رویدادهای غیرعفیفانه» رخ می‌دهد. مهم‌ترین نمود این ارتباط، عنصر «دیدن و رؤیت» است. و رسانه‌ها همان سربازان و مواجب‌بگیران کارخانه‌ها هستند تا مردم را به سمت «دیدن و رؤیت رویداد غیرعفیفانه» سوق دهند. تا هزاران اقلام آرایشی و هزاران مدل متنوع لباس و هزاران نوع داروها و متریال‌های جنسی و هزاران نوع اندام مصنوعی و بسیاری کالای دیگر بیشتر به فروش برسند. در این فرآیند، کارخانه‌ها اربابند و رسانه‌ها برده‌هایی هستند که بودجه و مواجبشان را از ارباب دریافت می‌کنند و صرفاً باید در جهت بزرگ‌تر کردن کیک سرمایه‌ی ارباب خود کار کنند.

به واسطه‌ی رسانه‌ها و به واسطه‌ی مجموعه‌ی ارکان نظام سرمایه‌داری و جهان مدرن، امروز فرهنگ غیرعفیفانه که فرهنگ برهنگی بارزترین نمود آن است دارد تمام ذهن و جهان انسان‌ها را در خود غرق می‌کند. رسانه‌ها عنصر ارتباط با رویدادهای غیرعفیفانه خصوصاً عنصر «دیدن و رؤیت» را با گستردگی بی حد و مرزی در تمام جهان پمپاژ می‌کنند. جهان مثل رودخانه‌ای که به سمت آبشاری بزرگ در حرکت است، هر روز به سمت اشتیاق کمتر، آستانه‌ی ارضاء بالاتر، ازدواج کمتر، فرزند کمتر، تنهایی بیشتر، ضعف بیشتر، پیری بیشتر، ارباب بزرگتر و برده‌ی کوتوله‌تر، بیماری‌های جنسی بیشتر و افسردگی‌ فراگیرتر شتاب می‌گیرد.

در میان این اقیانوس عالم‌گیر فرهنگ غیرعفیفانه، حجاب و عفاف در جمهوری اسلامی مثل جزیره‌ای است که تلاش می‌کند اهل مملکتش را از غرق شدن در این منجلاب جهانی حفظ کند. فرهنگ حجاب در جمهوری اسلامی سدی کوچک در برابر این سیل رونده و شوم است.

 

هسته عفاف و حجاب اندیشکده

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا